۱۳۹۲ شهریور ۶, چهارشنبه

دکتر روحانی پدیدۀ سوم هزارۀ سوم ایران بعد از دو پدیدۀ محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد!




1- یکباره و با شتابی غیر قابل توجیه و نالازم صحنه ای آراسته شده است و همایشی شکل گرفته در تهران و در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام تحت عنوان "تبیین مفهوم اعتدال" که هم برگزار کنندگانش و هم جمع سخنرانان و مهمانانش اکثریت سرمایۀ فکری داخل کشور علاقه مند به سیاست و اجتماع هستند. این همایش که بنظر می رسد ریشه در انفعال و واکنش بی دلیلی دارد در جنگ روانی جبهۀ تحجر و شریعت که از همان ابتدای پیروزی روحانی خواستار تعریف و تبیین و معرفی "اعتدال چیست" شدند بوده است کاری بد و عملی نالازم و حتی می شود گفت مزخرفی است که معلوم نیست هدفش چیست. و با پوزش از بزرگان و سرورانی که در این همایش سخنرانی کرده اند و خواهند کرد می خواهم بگویم که سرنا را از سر گشادش زدن است. با پوزش بازهم بیشتر که بعنوان یک توده پریده ام بوسط معدل نخبگان مرجع کشورم و چنین تند؛ باید اعتراف کنم که بغیر از جناب آقای محمد رضا جوادی کاشی که در همان ابتدا و در کوتاه ترین سخن و به زیباترین شکل حرف نهایی را تحت عنوان "اعتدال: گفتمان یا روش" زده است بقیۀ اعاظم محترم نتوانسته اند - و نمی توانسته اند هم - فراتر از معنا کردن لغوی واژۀ "اعتدال بروند و عملاً چیزی بمعلومات مخاطب نیفزوده اند.

2- این که گفتم جنبۀ مقدمۀ ورود به مطلب اصلی را داشت و ناراحتی خودم از شروع کارهای بیهوده در دولت روحانی. و الا منظورم گستاخی در مقابل همۀ کسانی که هم از نظر موقعیت علمی و هم از جنبۀ شهرت نظریه پردازی و ژرف نگری استادان بالقوۀ امثال من و بویژه خود من شخصی هستند نبود و نیست. اصل منظورم به این مربوط می شد و می شود که رییس جمهور اعتدال گرا جناب روحانی پیام مکتوبی برای این همایش فرستاده اند که نشانه های بارزی از استعداد پدیدۀ سوم هزارۀ سوم ایرانیان را دارد بعد از دو پدیدۀ سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد". بویژه به این علت هم که همین چند روز پیش بود که حسن روحانی در وزارت کشور گفته بود که پدیده نیست و با عالم بالا و آسمان ها هم ارتباطی ندارد.

3- مقدمۀ دوم:

الف- یادتان هست که در هنگام شکل گرفتن حماسۀ سیاسی انتخاب حسن روحانی خیلی غصه خورده بودم از حماسه شدن سه بارۀ سیاست (انتخاب یک کارگزار سیاسی بنام رییس جمهور) در ایران و آرزو کرده بودم که کاشکی انتخاب حسن روحانی سومین و آخرین حماسۀ سیاسی ایران باشد و بشود؛ و ما هم مثل یکی از کشورهای پرشمار جهان برگردیم بوضع عادی و نرمال همۀ جوامع. و حالا می گویم که یکی از ترس هایم این هم بود که معمولاً نتیجۀ "حماسۀ سیاسی" "پدیدۀ سیاسی" است و رییس جمهور متصف به حماسه؛ استعداد بی نظیری دارد در تبدیل شدن به پدیده.

ب- انتخابات در ایران بمعنای تطابق شکلی و حداقلی آن با انتخابات مرسوم در جهان از دوم خرداد شروع شد و برگزیدن محمد خاتمی. زیرا تا قبل از آن چه در زمان آیت الله خمینی و چه در رییس جمهور شدن هاشمی رفسنجانی انتخابات نوعی مناسک مذهبی برای بیعت با فرد برگزیدۀ حاکمیت بود و نتایج با صد در صد اطمینان قابل پیش بینی. اما هر سه انتخابات برگزار شده بعد از سال 76 که منجر به ریاست سه نفر آقایان خاتمی و احمدی نژاد و روحانی شده است هر سه به این دلیل هم حماسه نامیده شده است که نتیجۀ رأی مردم با هر آنچه حاکمیت می خواست یا باور داشت - چه خوش آیند او یا بدآیند او - متفاوت بوده است.

پ- یک مطالعۀ سطحی سنخ شناسی در مورد خاتمی و احمدی نژاد نشان می دهد که انتخاب حماسی و غیر منتظرۀ این دو بزرگوار بریاست جمهوری ایران و از آنجائیکه خود آقایان کمترین شانس و شایستگی چنین انتخابی را در مورد خودشان باور نداشتند باعٍث آسیب بسیار خطرناک "خود پدیده انگاری" هر دو نفر آقایان شده بود. اینان که خودشان را واجد هیچکدام از مشخصات بدیهی پست مهمی مثل ریاست جمهوری نمی دانستند و باور نداشتند؛ وقتی با آن حماسه های اقبال مردم مواجه شدند؛ بطور طبیعی دنبال علت این انتخاب چپکی افتادند و چون بغیر از زبان و ادبیات شان از هیچ ابزار دیگری برای نشان دادن شایستگی خود و جلب آرای مردم انتخاب کننده استفاده نکرده بودند به این توهم بدیهی دچار شدند که گویا در زبان و ادبیات آنان سحری و سری و توانی نهفته است که توانسته مردم را به آنان ناشناس - در مقطع زمان انتخاب - متمایل و جذب کند. و چون اتفاقاً هر دو این آقایان - هم خاتمی و هم احمدی نژاد - واژه پردازان و زبان بازان - هر کدام در ورژن خودش - خوب و برجسته ای هم بودند شکشان به یقین تبدیل شد که "این منم طاووس علیین شده" هستند و آنان قادرند با تمسک به زبان و ادبیات واژه پرداز - نخبه پسند در مورد خاتمی و توده پسند در مورد احمدی نژاد - خود پدیده بودن خود را به نتیجه برسند. این موضوع فارغ از این است که خاتمی و احمدی نژاد پدیده بودن خودشان را جار هم زدند یا نه. بلکه منظورم نوع نگاه متقابل اینان به جامعه بود چه گفته شده باشد از سوی فاطمۀ رجبی در مورد احمدی نژاد و چه ناگفته مانده باشد گفتن بهزار زبان پدیده بودن سیدمحمد خاتمی از سوی روشنفکران و یاران.

4- این همه را گفتم که بگویم دارم بجد بوی همان تکرار پدیده شدن مشابه حسن روحانی را هم پررنگ استشمام می کنم. البته من بنوع ژست های "من می دانم" و نگاه های عاقل اندر سفیه حسن روحانی در هنگام تبلیغات تلویزیونی مشکوک بودم. اما آن ژست ها را که اغلب هم در مقابل آدم های منفور جامعۀ مدرن اتخاذ می شد توجیه می کردم. زیرا که کمی رندی و بی اخلاقی در سیاست - حتی سیاست مدرن هم بویژه در هنگام رقابت - را ناگزیر و قایل چشم پوشی و پذیرفتنی می دانستم. تا اینکه مجدداً سنسورهایم زمانی بکار افتاد که روحانی آن واژه پردازی زیبایش در مجلس را به نمایش گذاشت و اشک شوقی از دست های پرکف نمایندگان گرفت هنگامی که گفت: "سخن ما با غرب این است که با ملت ایران بزبان تکریم سخن بگویید و نه زبان تحریم" (نقل به مضمون).

5- حالا حسن روحانی متنی مکتوب فرستاده به همایش "تبیین اعتدال" و در آن مثل یک سردار فاتح از ادبیاتی استفاده کرده است که بیشتر به رجز خوانی سرداران فاتح جنگ شباهت دارد تا زبان رییس جمهور های سیاستمدار. در حالیکه از او بعنوان کسی که خودش را پدیده نمی داند و فردی معمولی و سیاستمدار می شناساند انتظار این بود که پیام خودش به این همایش را با ادبیاتی سیاسی و با منطقی ریاضی و با جملات کاربردی و با لحنی متواضع تنظیم می کرد و بویژه بعنوان سلسله جنبان جدید سیاست ورزی اعتدالی و معتدل تعریف خودش و منظور نظری اش از اعتدال را پیش پای اعاظم شرکت کننده و ملت رأی دهنده می گذاشت.

6- این موضوع که رفتن روحانی بسمت اسلاف خودش در دو حماسۀ قبلی است از آن جهت خیلی مهم و در عین حال خطرناک است که او نیز مثل خاتمی و احمدی نژاد بعد از مدت کوتاهی در پدیده بودن خودش و زبان واژه پردازش گیر بیفتد. این گیر افتادگی در مورد هم خاتمی و هم احمدی نژاد نشان می دهد که بعد از مدتی رییس جمهور خود پدیده پندار زبانی همۀ کاستی های سیاست ورزیش را توجیه واژگانی و زبانی بکند و می کند و چون خودش به دلیل خودشیفتگی به اقناع شخصی می رسد بدلیل اعتماد بنفس "ببین چگونه همه را منکوب زبان خویش می کنم"؛ گمان کند که جامعه را نیز به عملکرد مشعشع خود قانع و راضی کرده است. این بحث یک گفتار پیچیده در حوزۀ معرفت شناسی است و بدیهی است که نه بضاعت علمی من و نه مجال وبلاگ من توضیح بیشتر را مجال ندهد. امید وارم که با تکیه بر دانش و بینش خود به کنه مطلب و چگونه خطرناک بودنش اشراف پیدا کنید! و حسم را بگیرید. یا...هو

راهنمایی: مطالب مربوط به این همایش را در روزنامه های اصلاح طلب روز چهارشنبه پیدا می کنید. منبع من گزارش روزنامۀ شرق بوده است.

۱۵ نظر:

ناشناس گفت...

عشوه های روحانی که با مجوز عظمی بود خریداری از سوی عقابهای صاحب دنیا نیافت و روز انتقام نزدیک است.

دوره گرد گفت...

راس می گویی دلقک...

اما چیزی تغییر نکرده است...طبیعی است که به جای فکر کردن باید عربده کشی کند و به جای تلاش برای رفع بدبختی مردم نامه های فاتحانه بنگارد... ما قرار بود از روحانی هیچ انتظاری نداشته باشیم و نداریم... او هم یکی از رجاله های نظام است و در این شکی نیست و شکی نیست و شکی نیست و شخصا لحظه ای که رای را داخل صندوق می انداختم این را می دانستم... تمام کابینه اش هم همینطور است... می گویند حضرتش روزانه مدت مناسبی را به شنا مشغول است و از مواهب طبیعت به نحو مستوفا بهر می برد... لیست دارایی هایش را هم فکر می کنم اعلام نکرده باشد و نظام هم از هولش یادش رفته یقه اش را بگیرد... ما فقط می خواستیم یک رجاله ی کمی عاقل تر، آن هم در جهت منافع خودش و نه مردم، روی کار بیاید تا فضا را آرام کند و ما کارمان را پی بگیریم... مردم و تنها خود مردم باید گندی را که سال 57 بالا آورده اند درست کنند...

م.ر گفت...

تیمسار عزیز عنوان خوبی را برای نوشته خود در نظر گرفته اید و واقعا باید گفت که تاریخ مصرف روحانی هنوز نیامده به اتمام رسیده. حنار روحانی نزد غربیها هیچ رنگی ندارد و سیر وقایع در خاورمیانه حاکمان ایران را دچار سرگشتگی و یردرگمی بی سابقه ای نموده. از یکسو به تهدید آمریکا و کشورهای منطقه نشسته اند و صحبت به آتش کشیدن منطقه میکنند و از سویی ریاست دستگاه سیاست خارجی روحانی که تا دیروز مخالفان اسد را تروریست و جنگ سوریه را جنگ با تروریسم میخواند در لحنی کاملا غیرمنتظره صحبت از راه حل سیاسی و خاتمه دادن به جنگ برادرکشی می نماید.
چه شده که تروریست ها برادر شده اند. بزرگترین تشکل نظامی در سالهای اخیر در خاورمیانه شکل گرفته. سه کشور آمریکا و انگلیس و فرانسه نیروهای تهاجمی خود را در جوار مرزهای سوریه جمع نموده اند. ارتشهای اسرائیل. عربستان. امارات. اردن. ترکیه در آماده باش نظامی قرار گرفته اند. نیروهای ارتش آلمان بعنوان تامین کننده اطلاعات در کنارشان قرار گرفته و همه صحبت از عملیاتی تنبیهی بر علیه بشار اسد می نمایند.
به نظر میرسد که این عملیات نه برای تنبیه بشار اسد بلکه برای سرنگونی وی تدارک دیده شده و چنین بر میآید که عملیات در هم شکستن خطوط مواصلاتی. دفاع هوایی و تاسیسات موشکی بشار اسد توسط نیروهای غربی انجام و ادامه عملیات به نیروهای کشورهای دیگر واگذار میشود.
غرب فقط منتظر یک اشتباه تاکتیکی از جانب ایران و حزب الله است تا آنچه را انجام دهد که نیاز دارد و شواهد چنین نشان می دهد که عربده کشی های باند رهبری و عشوه فروختن های باند رفسنجانی کمکی به تغییر اوضاع نمی کند.
پیام سلطان قابوس و مستر جفری را دارودسته روحانی خوب درک کردند ولیکن متاسفانه این پیامها از جانب بند دیگر درک نگردیده است.

ناشناس گفت...

1-آمریکا در حال لشکرکشی به سمت سوریه است برای پایان بازی 2 ساله و سزارین خاورمیانه جدیدش.
2-به تبع آن "ارتش آزاد سوریه" هم که چندی است به "ارتش آزاد سوریه و عراق" تغییر نام داده کم کم به سمت عراق میرود و بعد هم ایران؟
3-سلطان قابوس هم آمد و رفت و دیدیم و دیدید که هیچ پیام صلح و میانجیگری درکار نبود. در واقع این "فلت من" بود که به ایران آمد با پیام صریح و شفاف غرب درباره سوریه.
4-و در ایران حضرات مست و مدهوشند از حماسه زورکی خود و مشغول تبیین مبانی "اعتدال" ، و در این میان هیچ سخنی از "تدبیر" نیست.
زیاده جسارت است
میثم نگران

Dalghak.Irani گفت...

سلام.
من البته نه مثل دوستان ارادۀ غرب را علی رغم نمایش جدی شان خیلی جدی نمی دانم در مورد سوریه. و حتی اگر عملیات بعید ولی قطعاً بسیار محدود تنبیهی هم شکل بگیرد زیاد تعیین کننده نمی دانم و نخواهد بود. و اوضاع خاورمیانه در آینده ای نزدیک دو سه ماهه تغییر محسوسی از وضع فعلی نخواهد کرد مناقشات هنوز نارس خاورمیانه. غرب هنوز به شناخت و رویکرد جدید دولت ایران منتظر خواهد بود در مذاکرات آتی با ایران در مورد پروندۀ هسته ای. که سفر پادشاه عمان و فلتمن هم می تواند بعنوان معاینۀ میدانی از روحیات جدید دولت ایران بوده باشد. خلاصه هیجانی را که دوستان دارند فارغ از مثبت و منفی من ندارم.
در مورد نقد هایم به روحانی هم فقط نقد است و مسلماً بمرحلۀ نفی نرسیده ام و بیشتر تلاشم برای نشان دادن نکات حساس و تعیین کننده ای است که ادامه اش موضوع اعتدال و موفقیت را منتفی می کند و خیرخواهانه است و نه مخالف خوانی. یا...هو

ناشناس گفت...

من فکر میکنم پستای چند روز اخیرت که نقد مستقیم روحانیه، بیشتر به دلیل حمایت غیر مستقیمت از شهردار شدن قالیباف باشه با زدن چند تا ضربه به میخ بدون زدن به نعل.

Dalghak.Irani گفت...

نه اینطور نیست. تازه به انگیزۀ من چکار داری. من برای نوشتن مطالب وقت و فسفر زیادی می سوزانم. شما هم بگو داوری ام راجع به حرفی که می زنم اشتباه است و دلایل خودت را در مقابل دلایل من بگذار. دوست ندارم خواننده ای مثل شما سطحی بماند و دنبال تئوری توطئه - آن هم از سوی دلقکی به خنده داری من - بگردد. یا...هو

ناشناس گفت...

آرایش نظامی نیروهای ۱۲ کشور خبر از چیزی بیشتر از تنبیه کوچک می‌دهد به
هر حال باید منتظر ماند و دید.

امیدوارم سپاه هیچ حماقتی نکند وگرنه تنبیه یا غیره با این همه نیرو فقط برای اسد نخواهد بود...

ناشناس گفت...

سلام تلخک
استاد هشدارت کاملا بجاست و در تأیید نوشتارت باز هم سخن امیر بیان را بشنو؛ فرمود:
مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ .
آن كه خود را در مرتبه پيشوايى قرار مى‏دهد بايد پيش از ادب آموختن به مردم به تأدیب خود اقدام كند، و پيش از آنكه ديگران را به گفتار ادب نمايد، بايد كردار خودش را مؤدب به آداب كند، و کسی كه آموزگار خود است و خودش را تأدیب می کند به تعظيم سزاوارتر است از كسى كه فقط ديگران را تعلیم و تأديب می كند.
...یاهو علی نگه دارت

م.ر گفت...

دلقك عزيز. شايد اين لقب را كه به خود داده ايد بسيار بي ربط هم نباشد. دلقك تمامي سخنانش معكوس است و به گريه كردن مي خندد و مي خنداند.
فكر ميكنم اين بار نيز تيمسار عزيز ما نه در جامه يك كارشناس مسائل نظامي بلكه در مقام دلقك ظاهر شده و به عبارتي سخنان وي را بايد معكوس تعبير كرد وگرنه حتي يك گروهبان نيز از اين آرايش نيروها مسئله تنبيه تنها را برداشت نميكند.
سفر شتابزده وزير خارجه تركيه به عربستان و ملاقات وي با سعود الفيصل بسيار بحث برانگيز است چون اين دو كشور بر سر مسئله مصر و استعفاي امير قطر به دشمنان خوني بدل شده بودند.
به هرحال سخنان امروز روحاني نيز كه به صبر و تحمل مردم در قبال تحريم ها اشاره دارد ناشي از نوميدي وي از مذاكرات با غرب است و ميترسم سپاه اسلامي شام و عراق تبديل به سپاه اسلامي شام و عراق و ايران گردد.

ناشناس گفت...

جناب م. ر. هرچند كه من هم در نگرانى شما نسبت به اضافه شدن ايران به هدف حمله آمريكا شريكم ولى با توجه به نوع آماده سازى افكار عمومى آمريكا توسط رسانه هاى عمومى فعلا نوك پيكان به سوى سوريه و القاعده است، البته فعلا.
آمريكا از لحاظ افكار عمومى آماده ورود به يك جنگ تمام عيار نيست و در حد گوشمالى مورد نظر دلقك و شايد كمى بيشتر اهداف دو طرف سوريه ،ارتش و القاعده اى ها را خواهد زد ولى نه به قصد سقوط اسد چون فعلا هيچ جايگزين مورد توافق اسراييل در جيب ندارند. قصد آمريكا كنترل وضعيت فعلى با تضعيف ايران از طريق سوريه است و همچنين راضى نگه داشتن اسراييل. به هر حال اوضاع شديدا قمر در عقرب است و بايد ديد
با نگرانى، ارادتمند دلقك. افشين قديم

Dalghak.Irani گفت...

هم از روی ادب و مهان نوازی و هم با تشخیص ظرفیت در قلم تان روز اولی که با این آیدی کامنت گذاشتی گفتم که استفاده کردم. و مثل همیشه تبلیغاتم مؤثر افتاد و خواننده ای عاشقت شد و از شما وبلاگ و سایت مستقل طلب کرد. خیلی زیاد در مدت وبلاگ نویسی با این پدیده روبرو شده ام و هنگام ناز و نوازش با خواننده ای کامنت اول به سوم نرسیده مدعی شده است که "من بهتر از توام" در قالب های مختلف البته. حالا هم تکرار یکی دیگر از آن حکایت هاست باشما. البته که اعتراضی هم ندارم زیرا هم من دلقکم و هم گز نکرده پاره کرده ام و شما ظرفیت لازم را نداشتی. فعلاً که حسابی پنچرم اما اگر نیمه شب بی خواب شدم تحلیلم از اوضاع را می نویسم بخاطر حرف شما هر چند که فهمم چنان غریب و سنگین است از اوضاع که نمی خواستم براحتی رونمایی کنم. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

کامنت پاسخ من در بالا مربوط به کامنت م.ر است که بعد از تنها مدافع و دوست ترین یار باقی مانده ام افشین قدیم ظاهر شد و چه با مزه میانجیگری شکلی هم کرد کامنت افشین در بین کامنت من و کامنت م.ر. با تقدیم ارادتم به افشین. یا...هو

ناشناس گفت...

دلقك عزيز، شما به من لطف داريد.
افشين

م.ر گفت...

دلقک عزیز. نمیدانم چه گفته ام و چه کرده ام که چنین شما را آشفته و نسبت به خودم خشمگین نموده ام. لذا لازم میدانم این مطلب را بگویم که منظور من از کامنتی که نوشتم به هیچوجه اساعع ادب نبوده و اصلا چنین کاری را در شان خود و پرنسیپ هایی که به آن معتقدم نمیدانم. منظور من شاید به نوعی تعریف از شما بود و شاید برداشت من از نوشته های شما بوده که چنین چیزی را نوشته ام.
من نیز به مانند شما به سیر آزاد افکار معتقدم و به خود اجازه نمیدهم که به تخطئه هیچ تفکری بنشینم و اگر با نوشته خود سبب رنجش شما شده ام بسیار متاسفم و از صمیم قلب عذرخواهی میکنم چون به هیچوجه چنین قصدی را نداشته ام و هرگز چنین تصوری را نیز نداشته ام.
هرچند ممکنست در مواردی با شما همعقیده نباشم ولیکن شما را تمجید میکنم و برایتان ارزش قائلم به سبب آنکه توان پذیرش نظرهای متفاوت با خود را دارید و سایت خود را بدل به صحنه تعارض افکار نموده اید و این عمل شما نشاندهنده درک درست شما از اصول دموکراسی و تبادل آزاد اندیشه هاست.
بار دیگر اگر اساعه ادب نموده ام عذرخواهی می کنم و اعلام میدارم که هیچ قصدی در رنجاندن شما نداشته ام. هرچند هنوز برایم مشخص نیست چه نوشته ام که شما چنین برداشتی را نموده اید.
امیدوارم عذرخواهی مرا بپذیرید و دست دوستی مرا پس نزنید.