۱۳۹۲ تیر ۲۳, یکشنبه

تابوت جنازۀ تحجر بر روی دوش حداد عادل تشییع شد. چه غریبانه!




1- گذشته از اینکه از خطیب شاهنشاهی 28 مرداد 32 مرحوم محمد تقی فلسفی خوشمان می آمده یانه. اما من این برساختۀ ریاضی منسوب به او در اوایل انقلاب را هوشمندانه می دانستم و دوست داشتم. او در پیروزی انقلاب اسلامی گفته بود: "ملت ایران همه بمنزلۀ صفر بودند. اما وقتی امام خمینی بعنوان عدد یک در جلوشان قرار گرفت همین صفرهای بی نهایت تبدیل به عددی بسیار بزرگ شدند و انقلاب اسلامی راه افتاد و پیروز شد." می خواهم این برساختۀ فلسفی را به امروز بیاورم و بگویم که جبهۀ تحجر همه صفر بودند و هستند هر چند تعدادشان هم معدود باشد. اما در همۀ سال های گذشته و بویژه در 8 سال اخیر که آیت الله خامنه ای بعنوان عدد یک قدرت تام در جلوشان قرار گرفت عددی شدند و چه کردند با ایران و ایرانی و هنوز ادامه دارد.

2- اصولگرایان انتخابات را که باختند و بدجوری هم باختند دچار سرسام و خود باختگی عجیبی شدند. چند روز اول را بسکوت و کما سپری کردند سپس در صدد مصادرۀ روحانی برآمدند و نهایتاً وقتی خودشان هم خنده شان گرفته بود از این مسخره بازی؛ تصمیم گرفتند که احمدی نژادشان را پس بگیرند و شروع کردند که: "کی گفته محمود موفق نبوده: شریعتمداری نوشت که دکتر محمود احمدی نژاد خدماتی کرده است که از مشروطه تا کنون بی سابقه بوده است. باهنر چشمۀ دیگری نشان داد و گفت که همۀ آمارهای احمدی نژاد خیلی هم خوب بوده و ما افتخار می کنیم. ضرغامی اما از همه زرنگ تر بود. او به احمدی نژاد دیکته کرد که اگر بدون مشایی و رحیمی و هاشمی ثمره بیایی برایت مجلس بزرگداشت می گیرم این هوا. و یکبار دیگر میکروفون محبوبت را روشن می کنم. بشرطی که در ضمیمه؛ 90 هکتار زمین های بی ارزش و نامرغوب نمایشگاه بین المللی تهران را هم سند منگوله دار بزنی بنام سیمای من. احمدی نژاد هم که همه چیز را باخته بود بگل روی رفاقت دوستان، زد زیر میز مشایی بازی و دست الهام را گرفت و رفت صدا و سیما و میکروفون را گرفت و امضاء را داد و تمام. امروز هم شایعه ای بر زبان انداختند که گویا می خواهند در مجلس لاریجانی هم برای رییس جمهور محبوب نکوداشت خداحافظی بگیرند.

3- این چنین بود که بالاخرۀ جبهۀ مقاومت پیروزیش را باور کرد و فقط مانده بود مصداق رییس جمهور پیروز. آن هم معلوم بود که فقط از شانه های نحیف غلامعلی حداد عادل بر می آید حمل قبراق این تابوت خالی. لذا همه جمع شدند از صفار هرندی و رسایی و کوثری و زاکانی و جلیلی و نشستند توی فولکس قورباغه ای حسین شریعتمداری و رفتند برای بازنمایی فداکارترین اصولگرای تاریخ که بیچاره فقط بخاطر عقب نماندن از رأی غرضی خودش را انصراف داده بود در سه روز آخر. همه داد سخن داده اند که به به چه دمی چه سری چه یال زیبایی و حداد هم با فروتنی مثال زدنی سرش را پایین انداخته که بخدا خجالتم می دهید من کار مهمی نکرده ام و فقط حرف های دل شما و گفتمان مقاومت را زده ام و این توفیق "پیروزی گفتمان مقاومت" است و نه شخص حداد عادل؛ و من با اینکه نمی دانستم که می خواهید شرمنده ام کنید ولی به برگزار کنندگان گفته بودم که موافق نیستم اما دلم هم نیامد که منع کنم. چون جشن پیروزی فقط برای من نبود و این جشن مربوط به پیروزی گفتمان مان بود و جشن پیروزی را می طلبید!

4- اما علت همۀ این نمایش های کمدی کلاسیکی که اصولگرایان تندرو به صحنه می برند و خون گریه می کنند این است که در یک نقطه هنوز تعیین تکلیف نشده است. آن هم موضع آیت الله خامنه ایست. رهبر تا کنون سکوت کرده و حرف مهمی که دلگرمی بدهد به اینان برای اشغال مجدد سنگرهای درحال فروپاشی نگفته است. لذا اینان فعلاً در برزخند و تراژدی شان را کمدی بازی می کنند تا معلوم شدن نظر نهایی حضرت آقا. زیرا اینان تخم وترکۀ آشغال همان 99 نفری هستند که جلو خمینی ایستادند با همۀ یال و کوپالش و زیر بار نخست وزیری موسوی نرفتند. درست است که خود آیت الله خامنه ای نفر صدم و لیدر همان 99 نفر بود. اما برای این طایفه حرجی نیست که خیلی راحت از لیدر دیروز و ساکت امروز هم بگذرند و تمکین نکنند. چیزی که جالب است این است که بعد از انتخابات؛ هنوز ندیده ام کسی از اینان بویژه شریعتمداری در نوشته ها و گفته هایشان از لفظ امام خامنه ای یا حضرت آقا استفاده کرده باشند. و این نکتۀ مهمی است که مصباحیون در حال رصد کردن وفاداری خامنه ای در شرایط جدید هستند.

5- وقتی مصباح در فردای انتخابات گفت که بالاخره دموکراسی هم مهم است و خارج مارا متهم می کند وقتی در انتخابات دست می بریم معلوم بود که کنایه به آیت الله خامنه ایست که ولی فقیه مصالح اسلام را به سالم بودن انتخابات فروخته است. اما بغیر از آن تندروان سه تا ایراد دیگر هم دارند به آیت الله خامنه ای که من در مورد دو فقره اول ودوم حق را به یاران مصباح و شریعتمداری می دهم.

الف- اینان معتقدند که آیت الله خامنه ای اگر قرار بود جملۀ همیشگی قبل از انتخاباتش را که می گفت: "می گویند و شایعه درست می کنند که رهبر به کسی نظر ندارد. این از آن شیطنت های دشمنان است مگر می شود رهبر نظری نداشته باشد" را به جملۀ سه روز مانده به 24 خرداد که گفت: "من به کسی نظر ندارم و حتی خانواده ام هم از رأی من مطلع نیستند و رأ ی مردم حق الناس است در دست مجریان و ناظران انتخابات و باید صیانت بکنند" تغییر بدهد باید ماه ها پیش که ما فرصت داشتیم می گفت تا ما هم برای خودمان تمهید دیگری می اندیشیدیم برای پیروزی. در اینجا حق با شریعتمداری است.

ب- در ضمن اینان شکایت دارند که اگر قرار بود انبوه منتقدان و مخالفان رژیم و آیت الله خامنه ای را رهبر دعوت کند برای رأی دادن این را هم نباید سه روز مانده به رأی گیری می گفت. در حالیکه همیشه می گفت شرکت در انتخابات بمنزلۀ رأی به جمهوری اسلامی است برهبری شخص من خامنه ای. و ما برای آن وضعیت آماده شده بودیم. اینجا هم حق با مصباحیه است.

پ- اما ایراد سوم اینان به رهبر بهانه جویی است. اینان می گویند که وقتی در دوساعت اول رأی شماری و شمردن نزدیک 20 میلیون رأی در سراسر کشور معلوم شد که فاجعه ای رخ داده است؛ ما توانستیم وزارت کشور و شورای نگهبان را قفل کنیم و نگذاریم تا 6 ساعت پس از آن نتایج را اعلان کنند - بعد هم بهانۀ مسخرۀ "دقت را فدای سرعت نکردن" توجیه کردیم که البته کمترین ربطی نداشت ولی چون مربی برنده بداور گیر نمی دهد کسی شلوغ نکرد و پی گیرش نشد -. و در این مدت سناریو های زیادی را پیشنهاد و بحث کردیم و انتظارمان حداقل این بود که آیت الله خامنه ای با کشاندن انتخابات بدور دوم موافقت می کردند. اما رهبر با این پشنهاد هم مخالفت کردند و گفتند که باختتان را قبول کنیم و بیش از این باعث آبروریزی نشویم. چرا که نامزد شما جلیلی که بدور دوم هم نمی رود و محتمل است که آرای دور دوم چنان یکطرفه بشود که همین حربۀ مسخرۀ "روحانی فقط با 370000 رأی رییس جمهور شده" هم از دست تان گرفته شود. در این جا من حق را به آیت الله خامنه ای می دهم. زیرا هم حرفشان منطقی است و هم اینکه دریایی از همدلی ملت را که بدست آوردند در سالم بودن انتخابات هیچگاه ممکن نبود. 

6- آیت الله خامنه ای باید خیلی مواظب خودش باشد بعد از این اگر بخواهد انشاءالله در رضایت ملت رهبری خودش را ادامه بدهد. زیرا خودشان هم بهتر می دانند که این اراذل و اوباش اگرچه بسیار معدود هستند نسبت به جمعیت ایران. اما چنان پاچه ورمالیده و بی چشم و رو و پررو هستند که حتی یکنفرشان هم زیادی است و بسیار خطرناک. فاعتبرور یا اولی الا لباب. یا...هو

۱ نظر:

سه چرخه گفت...

من امروز چقدر فعالم :-) شبنه است دیگر.

و باز اینجاست که به حرف خود شما میرسیم دلقک عزیز که اگر دوست داریم از آقای خامنه ای ای که تغییر موضع داده*، حالا مقطعی یا دائم، حمایت کنیم و یا دوست داریم که به همین روال قضیه ادامه پیدا کنه، باید از امثال قالیباف در کابینه حتما استفاده بشود، و اصولا بنده فکر می کنم این سکوت آقای خامنه ای به این راحتی شکسته نخواهد شد مگر بعد از انتخاب کابینه توسط حسن روحانی، در مجلس حالا تنفیذ، که احتمالا اون رو هم شک دارم، تنها در صورتی که از یک هفته قبل از تنفیذ از ترکیب تقریبا قطعی کابینه اصلاع پیدا کنه موضع گیری خواهند کرد و زیاد هم در هر صورت تند نخواهد بود ولی با گذشت زمان شاید در همان راستا تند شد! پس بهتره آقای روحانی و دوستانشون بدانند که آوردن قالیباف در کابینه نه تنها یک ژست روشنفکری است که حتی برای حمایت از خود آقای خامنه ای با رویکرد جدیدشون به امثال قالیباف نیاز دارند. اینکه میگم قالیباف، به واقع برای اینکه سمبل طرف مقابل هم هست با 6 میلیون رای که اتفاقا اصلا انتخاب تندروهای آنها هم نیست و بیشترین همفکری رو هم با ما داره در بین اونها، دیگه ما چه فرصتی از این بهتر میخواهیم پیدا کنیم که دولتمان حداقل ژست فراجناحی داشته باشد نمیدانم!!! وزارت کشاورزی رو بدیم به کوچک زاده؟؟

ولی به نظرم زیاد جریان دست راست نباید دلشون رو به آیت الله خامنه ای خوش کنند برای حمایت همه جانبه مانند 8 سال پیش - یک کم حرفم شاید عالمانه نباشه و بیشتر عوامانه هست- ایشون به نظرم در سن خوبی به طرف دنیای ما چرخش نشان دادند و افراد و مخصوصا کسانی در این سن و سال زیاد حال و حوصله چرخش رو ندارند مگر در شرایط اضطرار و با حماقت های دولت دکتر احمدی نژاد و امثال اون یکشنبه به قول خودشان سیاه مجلس که دیگه خون آقای خامنه ای رو به جوش آورد از نتیجه کارهای اصولگرایان. اما درعین حالی که سفت میشوند شکننده هم میشوند، و ایشون رو چون فولاد فورج شده ای میدانم که به سختی انعطاف نشان میده و اگر انعطاف نشون بده هر لحظه امکان ترک برداشتنش هست، و برای همین به حمایت نیاز داره و این حمایت هم باید از جانب ما باشد و بیشتر از امثال قالیباف بر خواهد آمد. وجود قالیباف هم امکان تحقق یک جبهه یکپارچه در برابر دولت رو از اونها میگیره، که به نظر میاد این روزها دارند با تقدیر از احمدی نژاد تمرین یکپارچگی مجدد رو میکنند و به نظرم باید صدای پای خطر رو شنید، و چه اینکه خود قالیباف در برابر اونها وزنه ای خواهد بود، اما باز هم من در مورد قالیباف این نگرانی رو همیشه دارم که چون همه پست ها به غیر از ریاست جمهوری ایده ال او نیستند و همیشه خودش رو پشت یک در میبینه احتمال داره باز خودِ خودش نباشه همیشه، که روحانی میتونه با تکیه به اون موضوع و گفتن اینکه معاون اول شخص دوم کابینه است و بالاتر از تمام وزرا و دست راست رئیس جمهور هست اولا کمی از اون تمایلات جاه طلبانه قالیباف رو ارضا بکنه و به اون یک شخصیت در حد ریاست جمهوری بده تا بتونه بدون اینکه از خودِ خودش فرار کنه حرفهاش رو بزنه و کار کنه. در ضمن اینکه فکر میکنم که دیگه قالیباف درس گرفته که چقدر چپ و راست کردن خطرناک هست و از این بعد دیگه باید دلش رو به رای مردم خوش کنه.

من به شخصه نمی دونم چطور درخواستم برای حضور قالیباف در کابینه رو اعلام کنم، باید برم به سایت روحانی ببینم میشه نامه داد یا خیر، یا یک صفحه فیس بوک برای قالیباف باز کنم.


* : در ظاهر که اینطور بوده و به قول شما و همگان از جمله دکتر لیلاز، حرفهای آقای خامنه ای قبل از انتخابات و بعد از آن چه 110 بار گفتن اینکه من به کسی نظری ندارم، که یکم دیگه داشت تحقیر آمیز میشد خدایی، و دمش گرم واقعا که برای وطن هم که شده اینبار این قدر مرام گذاشت، چه در به رسمیت شناختن موافقان از مشروطه تا به حال بی سابقه بوده. حالا کاری ندارم که بعضی ایراد میگیرند که بعد از انتخابات ایشون گفتند که رای مخالفین هم نشون میده که اونها به صلابت جمهوری اسلامی باور دارند، که خود به خود حرف بدی هم نیست زیاد، اما دوستان دیگه خیلی تنگ نظرند، توجه ندارند که طرف یک چیزایی گفته که دولت دو دستی به همراه هزاران شغل مدیریتی کلان تقدیم شما شده، باید یک مرهم که چه عرض کنم یک چسب نواری هم شده روی زخم جریان مقابل بذاره یا خیر؟