۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

این هم یک خاطرۀ از خرداد 88 و تکرار تاریخ! یادآور هاشمی و مسئولیتش.

Primavera



1- همه خوشحالیم و عصبی و هیجان زده و مأیوس و متأسف و خندان و گریان و مسخره و جدی و مغرور و شرم آگین و .... چرا؟ چون در یک وضعیت نامتعین و سیال و هرکی هرکی؛ آدمها مثل دری که از پاشنه درآمده باشد تعادلی ندارند برای بسته شدن یا باز شدن! و این مصداق دیگری از همان حرفی است که تودۀ فیلسوف امروز ایران در گزارۀ"زیبا وتوضیح دهنده"ی "درجمهوری اسلامی ایران هر گفتار و پندار و رفتاری همانقدر ممکن است که ناممکن" فرموله کرده اند و بام تا شام و در کوچه و گذر و خیابان و تاکسی و اتوبوس و مترو و... و به صدها گویش و زبان و اشاره و... آن را فریاد می زنند!

2- در ایران انتخاباتی در کار است که در بدو امر و تا همین کمتر از یک ماه پیش بحث اصلی اش در"انتخابات یا انتصابات: مسأله اینست!" بود. و اینک و در عرض کمتر از یک ماه به انتخاباتی تبدیل شده است "فراتر از دموکراسی!" نگاه کنیم به صحنه: محمود احمدی نژاد که خود رییس جمهور چهار سال اخیر جمهوری اسلامی ایران بوده است و برای انتخاب شدن مجدد تلاش می کند. آمده است و در تنها رسانۀ فراگیر حکومت جمهوری اسلامی ایران پیر سال ترین و مؤثرترین روحانی تا امروز جمهوری اسلامی ایران را به مافیا و فساد و... متهم کرده است. اکبر هاشمی رفسنجانی رییس بالاترین مجلس ایدئولوژیک از سویی و رییس بالاترین مجمع قانون گذاری و مصلحت اندیشی جمهوری اسلامی بوده است و هنوز هم است و قطعاً بعد از این هم خواهد بود. نفر بعدی را ببینیم: علی اکبر ناطق نوری: او که همۀ مقام های ریز و درشت را تجربه کرده و اینک بعنوان امین رهبر بلامنازع! انقلاب و جمهوری اسلامی ایران رییس "بازرسی" شخص ایشان است و خواهد بود. و احمدی نژاد که چندین بار هم نشان داده است که آمادگی خوبی برای بایکوت خود رهبر راهم دارد. و آیا ما مخالفان حکومت آخوندها باید خوشحال باشیم از این پدیدۀ قرن!

3- برای خوشحالی کمی زود است هنوز باید به روی صحنه دقیق باشیم: این اسامی راهم مجدداً بیاد بیاوریم: آیت الله مهدوی کنی؛ آیت الله احمد جنتی؛ آیت الله محمد یزدی؛ آیت الله مهدی خزعلی؛ آیت الله محمدتقی مصباح یزدی! و چرا نه؛ روح الله حسینیان، آقا تهرانی، رسایی، سقای بی ریا و... حتی می توانی قبل از همه نام آیت الله خامنه ای را هم اضافه کنی. و چه جدیتی دارند در حمایت از احمدی نژادی که قرار است ما به او مدال ضد روحانیت بدهیم!

4- و مطمئن باشیم که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد: هم آیت الله هاشمی در مقام های خویش باقی خواهد ماند؛ هم ناطق نوری امین رهبری .هم آیت الله جنتی دبیر شورای نگهبان خواهد ماند؛ هم محمد یزدی رییس حوزۀ علمیۀ قم. هم حسینیان گزندی نخواهد دید و هم آیت الله خامنه ای رهبر خواهد ماند. هیچ شکایتی در کار نخواهد بود و هیچ رسیدگی و حکمی هکذا. و ... احمدی نژاد رییس جمهور خواهد شد اگر ماهم این بازی بلاتکلیفی را جدی بگیریم: مردمی نژاد احمدی افشاء کن افشاء کن!

5- البته در این میان تنها آدمی که مستحق است تا چنین مورد زهرخند و نیشخند کینۀ احمدی نژاد قرار بگیرد اکبر هاشمی رفسنجانی است و خود کرده را تدبیر نیست: هاشمی رفسنجانی همۀ درد ها ی چرا این طور می شود را می داند ولی دریغ از یک کمی جدیت و قاطعیت در فریاد بر رفقا که تا کی می خواهیم ملت را در بلاتکلیفی ناشی ازعدم ترجمۀ "هژمونی" به "ایدئولوژی" ( بخوان ارتقاء انقلاب به حکومت) سرگردان نگاه داریم و بازی بدهیم. و من به ضرس قاطع می گویم که حتی همسر محترم هاشمی رفسنجانی به ایشان چنین توصیه ای کرده اند: اکبر بیا و بخاطر خدا و بخاطر ما این مسخره بازی را تمام کن و به روحانیت اخطار کن که اگر نتوانید بر سر" اسلامی چیست" توافق اجماعی بکنید. من به ملت می گویم و خودم را و خانواده ام را از زیر دست و پای بی مقدار ترین آدمها نجات می دهم.

6- خب طبیعی است که وقتی در یک کشور مسلمان 70 میلیونی به اندازۀ همۀ بالغین سنی وشرعی این جمعیت "قرائت های مختلف و بشدت متخالف از اسلام( بخوان حیات وممات ملت) وجود دارد و هر پاسبان و پاسداری که زودتر از خواب بیدار شد قرائت روز از دین را می سازد! یک قرائت هم می شود" قرائت احمدی نژادی " که ترجمۀ ساده اش می شود:"چشمانت را ببند دهانت را باز کن و بگو هرچه می خواهد دل جاه طلب و بیمارت!

7- و این طوری می شود که همه و همه در صنع این جمهوری اسلامی در می مانند که چطور سیستمی توتالیتر! استبدادی! الیگارشیک! شبه دموکراتیک!آریستو کراتیک! و همۀ صورت بندی های حکومتی سابق ولاحق، قدیم وحادث وسنت ومدرنیته می تواند در عرض فقط کمتر از یک هفتۀ زمان تقویمی به سیستمی فراتر از دموکراسی امریکا متحول شود. شاهد مثال اینکه اگر زبان مناظره های احمدی نژاد با رقبای انتخاباتی اش زبان بین المللی انگلیسی بود شک نکنیم که بیننده های بیشتری از مناظره های مک کین و اوباما – در بیرون از امریکا و ایران- را به تماشا می کشاند! انتخابات ایران!

بعد از تحریر:
این متن را درهفدهم خرداد 88 برای مهندس عبدی فرستادم. اینک که بالاخرۀ کاسۀ صبر آیت الله علی اکبر هاشمی رفستجانی لبریز شد وایشان طی نامۀ سرگشاده ای به رهبرانقلاب خواستار موضع گیری ایشان شدند؛ من هم با گذاشتن مجدد آن در این پست می خواهم که ضمن سلام و تشکر از ایشان بخواهم که با جدیت و قاطعیت بیشتری هم به دنبال اصلاح وضعی باشند که توانست احمدی نژاد را تولید کند و اگر در به همین پاشنه بچرخد خیلی زود خواهد توانست احمدی نژادهای دیگری را که بسیار خطرناک برای منافع مردم ایران خواهند بود را باز تولید کند. 

پی نوشت:
البته هاشمی رفسنجانی نه حرف مارا شنید ونه به حرف همسرش گوش کرد. البته او می داند که دین ظرفیت جلوافتادن از عرف را ندارد وحکومت دینی بزرگترین دروغ درزمانۀ مدرن است.

*********
متن فوق که ابتدا در قبل از انتخابات 88 در سایت مهندس عبدی منتشر شده  را 9 آوریل 2010 مجدداً در وبلاگ خودم هم (اینجا) باز نشر کردم. و اینک هم برای تجدید خاطره و هم برای نشان دادن چقدر جمهوری نکبت همیشه اش شبیه همیشه اش است و مهمتر از همه برای دوستان تازه ای که گاهی داوری می کنند که من در عمق گذشته ام شناختی از جمهوری اسلامی نداشته ام و ساده لوحانه قلم می زنم؛ گذاشتم که ببینید. یا...هو

۳ نظر:

ناشناس گفت...

دلقک عزیز،
امیدوارم که امسال هم به کیفیت سال 88 آقای هاشمی به حرف منزل زیاد توجه نکنند :-)
نوشته قبلی شما کمی ناامید کننده بود، ولی یه نگاه به نوشته های قبلی خودتان بیندازید، 1- جایی که گفتید و نتیجه گرفتیم که حتما یکی از این دو خواهند آمد به دلیل اینکه خیلی دیر شده برای انصراف دادن و خیلی ها رو سرکار گذاشتند 2- اینکه انسان با شعور میفهمه این آخرین 4 سالِ بازی دادن غرب سر موضوع هسته ای هست به نظر و خود غربی ها بیشتر از ما پیگیر نتیجه انتخابات هستند. و به نظر نمیاد که این دو به همین راحتی از این موضوع با خیره سری بگذرند.
و 3 که خودم میخوام عرض کنم اینکه لحن صحبت آقای خاتمی خیلی خیلی عجیب بود در جمع خبرنگاران اصلاح طلب!: ایشون بازهم با تأکیدِ مؤکد که گویی برای تمام عالم اثبات شده تکرار کردند که " درسته که اگر رهبری نخواهند مشکل درست میشه برای هر کس که بیاد" و میدونیم که چقدر آقای خامنه ای از این جمله بدش میاد، چه برسه که به صورت نقل هر مجلسی بیان بشه. و اینکه به کنایه (از موضع بالا گویی) گفت "ولی چرا ایشون بدشون بیاد؟ هیچ کس برای ایشون مگه نگفتن هاشمی نمیشه؟ ایشون میخوان ممکلت درست بشه و رهبری هم همین رو میخواهند".

منظورم اینه که تو این 3 4 ماهه اینقدر سید محمد خاتمی با اعتماد به نفس صحبت نکرده بود، واقعا به تک تک جملات که نگاه میشه انگار داره با کنایه و از موضع قدرت صحبت میکنه، و اینها با تمام تحلیل شما در پست قبل که با ناامیدی از نیامدن هاشمی و خاتمی و ترک جبهه گفتین و حال ما رو هم به وخامت بردین در تضاد هست، مگر اینکه این یک داده ما زیاد معتبر نباشه و خاتمی سر صبح یک چند تا کودئین خورده بوده برای سر درد و داشته عذر میخوام پرت و پلا میگفته.
ولی واقعا همون حالی رو ملت-ملت با شعور البته-دارند که در خاطره شما گفته شده بود، حس ذره ای معلق در سیال.
یک چیز رو میخوام از شما بپرسم، اگر ذهن خودتون هم بعدها درگیرش شد یک مطلبی بنوسید بد نیست، که باب یک بحث شایدم بی فایده باز بشه، همش فکر میکنم اگر قالیباف و با احتمال خیلی کمتر روحانی رئیس جمهور بشن سرنوشته برنامه اتمی چی میشه، لنکرانی که اگر بشه که بعیده مگر با مهندسی، با تعریفهایی که شنیدم از ترسو بودن و بی عرضگیش احتمال صددرصد مواضع رهبری کلا در برنامه اتمی و سیاست های ریز و درشت مملکت جاری خواهد شد اگر تندتر از رهبر هم در خیلی مسائل پیش نره(با توجه به ردپای مصباح).

ناشناس گفت...

وبا توجه به این اعتماد به نفس چه بسا خود خاتمی در لحظات آخر ثبت نام کنه!!!!!!!!!!!!!!!!! ایشون دوره سربازی رو هم گذروندن :-)

ناشناس گفت...

فریب انتخاباتی
دلنوشته‌های دلنشین: دو گدا در خیابانی نزدیک واتیکان کنار هم نشسته بودند. یکی صلیب گذاشته بود و دیگری الله…
مردم زیادی که از آنجا رد می شدند، به هر دو نگاه می کردند و فقط در کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول میانداختند.
کشیشی از آنجا می گذشت ، مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که صلیب دارد پول می دهند و هیچ کس به گدای پشت الله چیزی نمی دهد. رفت جلو و گفت:
رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا مرکز مذهب کاتولیک است.
پس مردم به تو که الله گذاشتی پول نمی دهند، به خصوص که درست
نشستی کنار یه گدای دیگری که صلیب دارد.
در واقع از روی لجبازی هم که
باشد مردم به اون یکی پول میدهند نه تو.
گدای پشت الله بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت:
هی “اسدالله” نگاه کن کی اومده به ما بازاریابی یاد بده؟

* مراقب باشید به لجبازی با یکی، سکه تان را در کلاه دیگری نیاندازید، یا
رای تان را در صندوق دیگری نیاندازید