۱۳۹۱ آبان ۲۳, سه‌شنبه

چرا شهید ستار بهشتی نوعی "بوعزیزی" برای نجات ایران خواهد شد؟

The Hat Makes the Man


مقدمه: یکی از مشکلات نوشته های من سخت خوانی آن و نیاز به مرجع ذهنی قبلی داشتن است. با اینکه تلاشم را می کنم که ساده تر بنویسم اما بدلیل نگاه فلسفی و ژرف من به مشکلات خاص رژیم انقلابی جمهوری اسلامی خوانندگان سهل خوان و روزنامه خوان خیلی راحت نیستند در برقراری ارتباط با آن. خوانندۀ مطالب من یا باید خودش فعال پی گیر صحنه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران باشد یا تربیت شدۀ مکتب و نثر نوشته های من در اثر مطالعۀ مدام و پی گیر وبلاگم بوده باشد. بهمین خاطر هم است که اغلب خوانندگان گذری و سطحی - از جمله بخشی از کاربران بالاترین - نمی توانند با تیتر و متن مطالب ارتباط بگیرند و بدلیل تیزی اثر گذار قلم من دچار وحشت می شوند که آیا من بر علیه گروه آن ها یا برای تبرئۀ جمهوری اسلامی می نویسم و واکنش منفی نشان می دهند.

1- گفتن این مقدمه را از این جهت ضروری دانستم که نوشته های من راجع به کشته شدن ستار بهشتی مصداق بارزی از این کج فهمی هاست. من اصولاً خیلی کم راجع به زندانیان سیاسی - ان هم برای یک شخص خاص - مطلب می نویسم که دلایلش بسیار است و لزومی به بازگویی در اینجا ندارم. لذا وقتی تصمیم به نوشتن برای ستار گرفتم که حس کردم این شخص با همۀ زندانیان سیاسی فرق ماهوی و شکلی دارد. و نوشتن از سرنوشت او و ظلم به او و خانواده اش ضمن یک وظیفۀ انسانی برد مؤثر مبارزه با رفتارهای عینی جمهوری اسلامی را نیز بطور اکمل دارد. زیرا که ستار یک فرد بسیار معمولی - و کمتر از معمولی حتی - بود و خاستگاه طبقاتی او نمی توانست او را فردی سیاسی - بمفهوم شناخته شده - معرفی کند. لذا همۀ سعی ام بر این بود که به قلم بدستان هیجانی آدرس بدهم که ستار بدلیل ستار بودنش مهمتر از سیاسی بودن فعالیتش است و ما باید این وجه قضیه را پررنگ کرده و از شخص حقیقی ستار عزیز دفاع کنیم و نه از شخصیت حقوقی (سیاسی) او.

2- اینک که ماجرای کشته شدن ستار علنی شده و رژیم سرآسیمه در جهت رفع و رجوع آن به گیجی مطلق دچار آمده و هر کسی از ظن خودش حرف های ضد و نقیضی می زند بهتر معلوم است که نگاهم به مورد ستار نگاه دقیق و درستی بوده است. حالا دیگر تحقیقاً در جمهوری اسلامی هیچ مقام خرد و کلانی نیست که مرگ ستار را محکوم نکرده باشد. وقتی اظهار تأسف از مرگ ستار به سردار رادان نیروی انتظامی رسیده باشد یا سردبیر روزنامۀ خورشید که منصوب قاضی مرتضوی است بهتر معلوم می شود که "این آدم کشی از نوع آن آدم کشی های روتین نیست". من شک ندارم که خود آیت الله خامنه ای بشدت از این واقعه تکان خورده است و دستورات بسیار شدیدی برای پی گیری این پرونده داده است. 

3- منطق هم کاملاً معلوم است زیرا جمهوری اسلامی نگران مجامع حقوقی و سیاسی بین المللی و تبلیغات اپوزیسیون نیست. زیرا نشان داده است که کمترین اهمیتی به این تلاش ها نداده و نمی دهد. در یک مثال ساده اگر زبانم لال بجای ستار بهشتی نسرین خانم وکیل - پرنام ترین زندانی سیاسی دنیای مجازی هم است - دچار سانحه ای مشابه می شد تقریباً هیچ مقامی در جمهوری اسلامی ککش هم نمی گزید. همانطور که در مورد شادروانان هدی صابر و هالۀ سحابی این اتفاق افتاد. اما ستار بهشتی بدلیل خودش و خاستگاه طبقۀ اجتماعی اش است که بسیار بسیار مهم است برای رژیم.

4- مرگ ستار برای این مهم است که بدنۀ هواداران رژیم را سخت متأثر کرده است. زیرا این هواداران همۀ جنایت های سیاسی رژیم را با انواع و اقسام اتهامات از خائن گرفته تا جاسوس - در شرایط عادی - و از برانداز گرفته تا اغتشاشگر خیابانی - در شرایط ویژه مثل کهریزک - هم قبول می کردند و هم دفاع می کردند و هم توجیه می کردند. اما مرگ ستار هیچکدام از این توجیه ها و اتهامات و دفاعیات را قبول نمی کند. یک جوان 35 سالۀ محروم و فقیر رباط کریمی و کم سواد و غیر نخبه - خاستگاه طبقۀ مورد دفاع حکومت - در یک وبلاگ آماتور بدون بازدید حداقلی - نه حتی انبوه - خودش را تخلیه می کرده است. گیریم با ادبیات تندی علیه رهبر. همان کاری که کثیری از ملت در محاورات روزانه در تاکسی و مترو و خیابان و شهر و روستا چنین می کنند. حالا این جوان محروم و بی آزار نه تنها بازداشت و شکنجه شده است که بدتر از آن کشته هم شده است.

5- لذاست که جمهوری اسلامی اینک باید پاسخ هوادارنش را بدهد و نه مجامع بین المللی و حقوقی را. این پاسخ حتماً باید قانع کننده باشد و با تنبیه متهمان و مجرمان همراه باشد. و الا ریزش در بدنۀ هواداران - همینطوری هم سرعت داشت - باز هم سرعت بیشتری خواهد گرفت. و برای یک حکومت انقلابی مرگ و زوال و فروپاشی همان روزی اتفاق می افتد که هواداران خیابانی اش مسئله دار شوند و از حمایت مرعوب کنندۀ نخبگان مخالف حکومت دست بشویند. در پایان باز هم یادآوری می کنم که اولاً با احتمال قریب به یقین پلیس های کشندۀ ستار مجازات سخت و علنی خواهند شد و ثانیاً بر فعالان سیاسی و مدنی است که تمرکز خودشان را از وجه سیاسی ستار به وجه مدنی و انسانی و شخصی او گرایش مؤثر بدهند. یا...هو
راجع به مقدمه اگر احساس خوبی نداشتید عذرخواهی می کنم ولی تمایلی به حذفش ندارم. زیرا از منظر خودخواهی ننوشتم! منظورم از فلسفی، حس شهودی توده است و نه دانش عقلانی فیلسوف. من فیلسوف نیستم.

۱۲ نظر:

آرسین گفت...

ظاهرا من در حال نظر دادن در پست قبل بودم و شما در حال انتشار پست جدید!

البته نیاز به یادآوری هست که شاید کار اصلی را خانواده بهشتی انجام دادند با رسانه ای کردن موضوع و اعتراض بی هراس به رسانه ها. و سوال چرایی همیشگی از حکومت این موضوع در تحلیل های شما مغفول مانده.
چرا که اگر آن انعکاس نبود ستار هم مثل صدها نفر دیگر بی اثر به خاک سپرده میشد...

MOJTABA گفت...

من مرتبا وبلاگ شما رو چک می کنم و چه با همه تحلیل هاتون موافق باشن و چه نباشم، از تلاش شما برای تحلیل مسایل و درک عمیق ترشون لذت می برم و حتی خیلی اوقات وقتی خبر مهمی اتفاق می افته تند تند وبلاگتونو چک می کنم تا زودتر بدونم تحلیل شما از مساله چیه.
ولی یه انتقاد هم دارم: فکر می کنم خصوصا در نوشته های اخیر بیش ازحد به خودتون می پردازید . این موضوع حتی به دقت تحلیل هاتون هم آسیب زده. فکر کنم باید یه کم خودتونو از بازخوردهای بیرونی نوشته هاتون رها کنید . واقعا لازم نیست تو هر نوشته ای یادی کنید از درست یا نادرست در اومدن نوشته های قبلیتون. و با عرض پوزش فکر می کنم مقدمه این نوشتار هم کاملا بی مورد و تا حدی خودبینانه بود.

با احترام
یکی از طرفداران وبلاگ شما

TodayBoy گفت...

از مجتبی ممنونم که حرف مرا هم زد :)

Dalghak.Irani گفت...

مرسی به شما عزیزان. من هم در پائین نوشته توضیح دادم. ضمن اینکه توصیۀ "به فیدبک اهمیت نده" غیر کارشانسی و مهمتر از آن بی رحمانه است. چون من فقط به لذت مخاطبانم می نویسم و هیچگونه پاداش دیگری اعم از مادی و معنوی از این تلاش و وقت گذاشتن بی منت و بی مزد نمی برم. و قبلاً گفته ام که انسان موجودی لذت خواه و خودخواه است و الا دنیا دوام نمی آورد.ضمن اینکه پند خوبی هم دادید در این کامنت ها و حتماً منظور خواهم کرد مقدمۀ این پست با ضمیر خاص هم نوشته شده و قصدی برای پز دادن نداشتم. البته که پز دادن بر تواناییهای خویش یکی از لذت های خوب زندگی و یکی از فاکتورهای مهم انسان مدرن است. یا...هو

ناشناس گفت...

اتفاقا من فکر می کنم خانواده ستار خیلی روشنفکر تر از خیلی از خانواده هایی مدعی هستند. از اول با داد و فریاد و رسانه ای کردن موضوع واقعا شجاعت کردند و سایت بازتاب.. سایت بازتاب ازجان گذشته و خبر را بلافاصله قلب از بی بی سی و بقیه رسانه های کرد.. و ستار دقیقا برای خاستگاه اجتماعی اش هست که نمیشه لاپوشانی کرد.. چون حتما در رباط کریم این مرگ به شدت مورد توجه هست.. با توجه به بافت سنتی و در هم تنیده اونجا.. باید منتظر بود.. این خون حس عجیبی داره.. ستار برای همیشه در تاریخ خواهد ماند..

ناشناس گفت...

هواداران این حکومت یه عده آدم مفتخور و وقیحی هستند که یه نانوایی را نمی تونند اداره کنند و بدون این حکومت از رانت های مالی و سیاسی بی بهره هستند . برای نمونه (قصد توهین ندارم) وقتی یه مادر 75 ساله یک شهید یک میلیون و چهارصدهزار تومان حقوق می گیرد نباید انتظار از این افراد داشت.

ناشناس گفت...

تاریخ برخی مواقع با زبان ایما و اشاره حرف می زند . در ظاهر حادثه کوچکی پیش می اید ولی این سمبلی از اتفاقات بعدی خواهد بود. شهادت ستار بهشتی می تواند علامتی تاریخی از ورود طبقه کارگر و قشر پایین جامعه به عرصه سیاست باشد.یک کارگر که قاعدتا بایستی بجای قلم چکش در دستان او باشد وبلاگ نویس می شود! درگیر شدن اقشار پایین جامعه فرایندی قابل پیش بینی برای رژیمی است که گوش به حرف روشنفکران و طبقه متوسط جامعه نمی دهد! این طبقه با زبان خاص خودش با حاکمان صحبت خواهد کرد.زبان صریح و احیانا خشن! یادم می آید در بحبوحه تظاهرات های دانشجویی که نیروهای گارد ضد شورش با قساوت تمام دانشجویان فرهیخته را در کف خیابان کتک می زد و پاسخی نمی گرفت , عده ای از کارگران یک کارخانه ریسندگی در اعتراض به حقوق خود دست به تظاهرات زده بودند و نیروی گارد شورش نیز با این تصور که اینها هم مثل دانشجویان سوسول هستند با آنها درگیر شده بودوچنان کتک جانانه ای از آنان خورده بود تماشایی!! یکی از کارگران چنان با نبشی آهن توی کمر گارد سرتاپا مسلح ضد شورش زده بود که سپر او دو نیم شده و او را ضایعه نخاعی کرده و راهی بیمارستان کرده بود! این مثالی از قدرت طبقه ضعیف جامعه است! ورود پرولتاریا به عرصه سیاسی ایران مبارک!

daryoush گفت...

دلقک جان! من یکی از خوانندگان مطالبتان هستم و خواهم بود. یکی از خصوصیاتتان این است و بود که همیچوقت نوشته هایتان را وحی منزل در نظر نمیگرفتید پاراگراف اول این نوشته کمی متفرعنانه بود. البته خودتان بعد متوجه میشوید که اشتباه کرده اید. بهر حال موفق باشید. داریوش

ناشناس گفت...

درود
من همیشه وبلاگ شما رو میخونم و برای شما و نوشته هاتون ارزش زیادی قائلم و میدونم که وسواس خاصی در بکار بردن تک تک واژه ها دارید اما قسمتی از این متن شما منو به فکر فرو برد:

"زیرا که ستار یک فرد بسیار معمولی - و کمتر از معمولی حتی - بود و خاستگاه طبقاتی او نمی توانست او را فردی سیاسی - بمفهوم شناخته شده - معرفی کند"

چه اهمیتی داره که یک فرد چقدر سواد داشته باشه ، یا چقدر غلط املایی داشته باشه ، یا اینکه ساده لوحیش باعث دستگیریش شده باشه(جای دیگری خواندم)، یا ساکن حلبی آباد باشد
مهم روح بزرگ و جری ستار بود که قربانی شد و من در ذهن خودم کشته شدن ستار رو نقطه عطفی در روند جریانات مبارزاتی علیه رژیم میدونم
هرچند پیام متن شما این نبود ، و هدف شما از بکاربردن این عبارات شاید القای معانی دیگری بود ، اما این روزها ما باید به اسم ستار به عنوان پرچم مبارزات نگاه کنیم و از خدشه دار کردنش جلوگیری کنیم
یادش گرامی باد

Dalghak.Irani گفت...

iranebikaran

من هم همین هایی که شما فرموده اید می خواستم بگویم با غلظت و تأکید بیشتر. اگر موفق نشده ام از الکنی من بوده است و الا نگاهم با نگاه شما یکسان است و صدر درجه هم محترم تر نسبت به ستار و طبقۀ اجتماعی اش. یا...هو

ناشناس گفت...

وقتی حکومت آنقدر احمق است که نتوانست حتی احمدی نژادی را که این قشر را در سخت ترین شرایط پشت سر نظام نگه داشته بود تحمل کند و حتی حاضر نشدند بخشی از حق این مردم را که بدون هیچ ادعا و چشم داشتی بیش از سی سال هنوز هم امید داشتند و چه بسا کسانی هنوز هم داشته باشند بدهد باید منتظر اتفاقات بسیار بزرگتر هم باشیم. خصوصا اینکه فکر می کنم در این سالها احمدی نژاد با بها دادن به طبقات محروم و ایجاد توقع در آنها هدف مهم تری را دنبال می کرده (هر چند می دانم شما اصولا به با استراتژی کار کردن احمدی نژاد شک دارید)

ناشناس گفت...

راست میگی دلقک جان، اوایل سخت بود خوندن متنت، اما الان راحته.
فکر کنم در هر صورت به نفع مردم باشه، 1- اگر مثل کهریزک به فراموشی سپرده بشه که مرتکب یک اشتباه اساسی شدن که خودتون دلیلشو میدونید.
2- اگر هم برخورد شدید بکنن، میان یک سری وبلاگ نویس های نامرفه و غیره جرأت زیادی پیش میاد که راه ستار رو ادامه بدن شاید، و شاید اولین بار باشه که یک نفر در جمهوری اسلامی(بعد از سعید امامی) که -تازه نه به صورت واجبی- محاکمه میشه به خاطر کارهاش.(دیدی چقدر سخته خوندن متنای شما).
که خب نفع 1 خیلی بیشتر از 2 است برای ملت. شخصا فکر میکنم که دنبال ساخت پروژه ریش تراش هستند، که اشتباه مهلکی است باز و اگر مورد قبول مخاطب خاصش قرار نگیره آش نخورده شدند و دهان سوخته، هم قتل رو به گردن گرفتند هم متهم کردن بیگناهان رو به پرونده اضافه میکنن.(چاپ نکنید این مطلب رو ، دوست دارم این اشتباهات انجام بشه واقعا، نه برای اینکه آدمی باشم که حاضرم خون یک بیگناه رو زمین بیهوده بریزه بدون هیچ مجازاتی برای مرتکبین، بلکه به این خاطر که اونها الان مجبورن این شو رو بازی کنن، وگرنه برای هیچ کدومشون خون ستارِ ما ارزشی نداره) .