۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبه

گفتگو در خانۀ یک حزب اللهی نازنین! با تشکر از او. بخش دوم!

Christina's World


با این پست تا سه پست متوالی را اختصاص داده ام به کامنت هایی که در وبلاگ آهستان زیر مطلب امید حسینی راجع به معصوم و غیر معصوم گذاشته ام و بحثی است بین من و دو نفر از بچه مسلمان های مطلقاً شایسته بنام های مجازی پسر شجاع و صابر که البته بیشتر با صابر بده بستان کرده ام. اگر همۀ کامنت های دوستان را هم می آوردم مطلب خیلی طولانی تر می شد و حوصله نمی کردید - الان هم است - لذا بغیر از یک کامنت از صابر که در بخش دوم آورده ام بقیۀ کامنت ها نوشتۀ خودم است و طوری قابل استفاده است که تقریباً کامنت های نیاورده را هم پوشش می دهد. حوصله کنید و بخوانید ضرر نمی کنید. بویژه که نه از قلم تحلیلگرم که از قلم جادوگرم استفاده کرده ام برای نوشتن!

  صابر عزیز و محترم.
“””سیاست کلی و جزیی هم نداریم سیاست جزیی همان تاکتک استراتژی است که سیاست کلی نامیده می شود.”””
اینو فکر کنم فقط کودکان بفهمند! (نقل قول کنایه از کامنت صابر)

نه این را بچه ها نمی فهمند چون هنوز ۴- ۵ ساله هستند و سواد خواندن ندارند. این ورژن را برای شما با معرفت ها نوشته بودم که  نه تنها به عالم و آدم این دنیا مسلط هستید که از عالم زر هم بهره ها دارید. ورژنی که بچه ها می فهمند آن نوشته این است:
“بابایی که اختیار دارد بگوید: “این جیزّ است بچه جان دست نزن” همان بابایی است که مسئولیت دارد شب که می آید خانه با باسن مبارک در خانه را باز کند. از بس که دستهایش پر است از زندگی و بخور و بپوش و بنوش.
در ضمن از دعوتت برای قضاوت مردم هم این صحنه یادم آمد:
در حالیکه دستهایت را می کوبی بهم دوری میزنی در حلقۀ معرکه – مثل خلیل عقاب – و با تعجب و طنز – در حالیکه مرا نشان می دهی – می گویی: “آی مردم ببینید چه می گوید این بچه مرشد”. البته تو معرکه ات را می گیری و کاسۀ گدایی دور چرخاندن مراسم نهایی با من بچه مرشد بدبخت است”.
یا…هو

2-  جناب پسر شجاع.
خوشحالم که ینجاه در صد راه را با هم مشترک شدیم. لطفاً دیگر عقب نشینی نکنید تا آن پنجاه در صد بقیه را هم بپیماییم تا مشخص شود که نه نود ونه درصد بلکه صد درصد حاکمان و حاکمیت مقصرند و مردم گل و رنجور و نازنین – تعجب می کنم از توهین شما به توده های پایگاه مذهب – سرسوزنی تقصیر ندارند. و این تقصیر حاکمیت شمولیت دارد به همه از سر تا ته. هرکس اختیارات بیشتر دارد مسئولیت بیشتر هم متوجه اوست. اگر قرآنم غلط بود تصحیحش کن: “الناس قوامون علی ملوکهم”. و حالا که هیستریتان نسبت به دکتر قالیباف مدیر و مدبر کمی فروکش کرده یک نکته هم از ایشان نقل کنم در همین اواخر. او گفته است: “ظاهر مردم باطن ما مسئولان است.” اگر همینطور به توسعه پذیری مغرهایمان – همه مان – اعتماد کنیم و اجرا کنیم. دیری نخواهد گذشت همین چند نفری هم که مانده اید در شک و آخرین زورهایتان را می زنید که بلکه گفتمان تان نمیرد زودتر روشن می شوید و انشاءالله این دور باطل را رها می کنیم و دست در دست هم سرودخوان وخندان کشورمان را و دینمان را باز احیاء می کنیم. یا…هو

3-  و اما صابر عزیز.
من استاد که نیستم بلکه یک “هیچکس”م. در مقابل خدا و کائنات مخلوق او. و پاسخ شما را نه می دانم و نه خواهم داد.
نمی دانم به این دلیل که من و تو در یک مدرسه و مکتب درس نخوانده ایم. من در مکتبی درس خوانده ام که انسان را فاعل بالذات می داند نه مفعول بالعرض.
نمی خواهم به این دلیل که شما انسان سنتی هستی و سؤالاتت از حوزۀ “متکی بر پرسش از انگیزه هاست” در حالیکه من انسان مدرن هستم که فقط از حوزۀ نتیجه ها” می پرسم و می دانم و متکی هستم.
و یک سؤال از نتیجه ها:
یا خودتان پدر و مادر هستید یا هنوز فرزندید. اگر والدین هستید نگاه به فرزندان تان بکنید و اگر فرزند هستید نگاه به والدین تان بکنید. و نه بمن و ما که صادقانه بخودتان پاسخ بدهید آیا پدر مادر دیروزتان معنوی تر و مذهبی تر و متشرع تر بوده اند یا شمای امروز. و در ورژن دوم آیا شمای پدر یا مادر دیروز مذهبی تر و متشرع تر هستید یا فرزندان تان امروز. اگر نتیجه این بود که در هر دوحالت دیروزی ها مذهبی تر از امروزی ها بوده اند با خودتان یک چرا مطرح کنید:
آیا علت این است که معنویت تحت تهاجم است و هرچه زمان بجلو رفته ماده بر معنا غلبه کرده است. اگر چنین است این بیداری اسلامی در خارج چه می شود و این سی و سه سال حکومت مستقیم شرع کجا باید محاسبه شود. و آیا ایستادن در مقابل این تغییر تهاجمی یا طبیعی نعل وارونه زدن نیست. و ثلث قرن اگر نتیجه ای عکس داده چه اماره ای است که نیم قرن و یک قرن و قرن ها ایستادن بر گزارۀ باطل به سرانجامی خواهد رسید.
اما اگر نتیجه غیر از این بود و امروزی ها- در خانواده و فامیل خودتان فقط – را معنوی تر از دیروزی ها بیقین رسیدی بیا و اینجا اعلان کن تا من بدون پرسشی حتی به پیروان شما بپیوندم. یا…هو

کامنت مهم صابر:
دلقک جان.
دیدی؟ باز هم ۲۰ خط نوشتی اما …
جواب من صریح و روشن بود! شما اگر سر در نیاوردی به خاطر اینکه پیچیده فکر می کنی. مثل هنرمندان :D
۱. بله ریزش داشتیم. یعنی درصدی هنوز سفت و سخت ایستاده است. (راستش را بخواهید این درصد خانواده های ایثارگران هستند). درصدی مخالف و درصدی هم میانه شده است. درصد مخالف ۱۰۰٪ ماهواره (همان دیش و رسیور) دارند و فقط از رسانه بیگانه تغذیه اطلاعاتی می شوند (کلا بیخیال صدا و سیما و مطبوعات و یا سایت های اینطرفی شدند). درصد میانه هم از این طرف هم از آن طرف که به قول یک ایثارگر یگان دریایی، یک پایش توی قایق یک پایش توی ساحل.

۲. آخر ببین نمی شود هم توی کاباره باشی هم متدین. این ماهواره کاباره را صاف آورده توی خونه ها. من وقتی خانه اقوام ماهواره ای می روم می بینیم ماهواره ۲۴ ساعت روشن یا شو-کلیپ (اکثرا) پخش می شود یا بی بی سی یا من و تو یا وی او ای یا فارسی وان. تحلیل هایشان عینا همین هاست +‌ سایت های مخالف. (من خودم هم منتقد رسانه های خودمون هستم اما این کجا آن کجا!) اصلا وقتی می خواهند شام هم بخورند باید اندی بخواند! موسیقی در گوش اینها شبیه مواد مخدر شده. بماند که تصاویر پورن … نکته:کمترین مدرک هم لیسانس. پوشش ها که کلا عوض شده.
با این وصف محیط توی خانه شدیدا آلوده است دلقک جان. هر چیزی که در خیابان جلوی حتی غریبه شرم داشته باشند در خانواده برایشان عادی شده است! یا یک بار یکی از دخترها توی بحث گفت اصلا من دلم می خواهد توی خیابان هر روز لخت برقصم شما چی میگین! شاید اینا باورشان شده توی فرنگ اینجوره! باز توی فرنگ فرهنگی حاکم است. قانونی حاکم است. این وضعیت کنترل می شود. این جا که نه قانونی است نه کنترلی. پارادوکس در حد اعلا! تو این وضعیت غیر طبیعی که شرح دادم ریزش (تغییر) طبیعی است اما آدمهایمان به چی دارند تبدیل می شوند نمی دانم – یک موجود عجیب و غریب! ;)

۳. شاهان ما هم می خواستند ملت عریان باشند و بی دین! می خواستند عین فرنگی ها باشند. خب ملت کله پاشون کردند. اما این شاهان جدید رسانه و به خصوص ماهواره از قبلی ها خیلی قویترن! امیدوارم اینو هم ملت کله پاش کنند.
۴. من غلط بکنم سر بشکنم اونم هموطن. من شدیدا موافق آزادی بیانم. مخالف فیلترینگ غیر از پورن! من که موردی میگم شما بحث کنی کجاش مونولوگ هست! آخه زورم میاد هیچ کدوم رو جواب نمی دی! حرف خودت را میزنی.
۵. دلقک جان یاد اون کارتون سفرهای گالیور افتادم. یه شخصیتی تو کارتون بود هی میگفت من مـــــیدونستم. موفق نمــــی شویم. من مـــــــیدونستم. نه؟ (پایان کامنت صابر)

4-  مشکل داری مشکل صابر.
بدجوری فرهنگ غالب روحانیت رویت اثر گذاشته. اگر خودت روحانی نباشی. عادت بفکر کردن نداره آن فرهنگ. او فقط حرف می زند و حرف می زند و حرف می زند. چه می گویدش مهم نیست زیرا فقط خود ِ “گویدش” اصل است از برای او. می دانی چرا. چون ۱۴ قرن منهای سی سال اخیر موعظه اش اهمیتی نداشت برای پامنبریش چون فقط راجع به تاریخ اسلام و مطهرات و نجاسات بود و با باشندگی روزمرۀ مخاطب برخورد نداشت در نتیجه آخوند موعظه گر هم هر چه می خواست دل تنگش می گفت و مخاطب هم شنیده یا نشنیده اشکی می ریخت و ثوابی می برد و برمی گشت سر خانه زندگیش. اما در سی سال اخیر آن مونولوگ تمام شده و چون روحانی وارد تنکۀ زنان جامعه هم شده دیگر با زندگی مردم کار دارد و فقط حرف نمی زند برود. مشکل پیش آمده و مردم بجای مونولوگ دیالوگ می خواهند و کمتر حرف زدن و کمی هم گوش کردن.
اما کامنت شما نشان می دهد که هنوز توی حال و هوای روحانیت قبل از انقلاب هستی و هرچه بیشتر باید حرف بزنی. ربط . بی ربطش هم مهم نیست چون برای شنونده و مخاطب مهم نیست. اما باید بدانی که تو مهم هستی و امروز حاکم هستی و هر حرفت و هر حرکتت بحساب می اید و ملت ناچار است تاوانش را پس بدهد. پس باید تغییر پارادایم بدهی حداقل کم کمش فرقی که بین دیالوگ شهید مطهری با مونولوگ جاودانه احمد جنتی است.
هر حرفی را همینجوری نزن. این پند اول. اگر حرف و حدیثت کتبی بود و نوشتنی چه مجازی یا حقیقی بعد از نگارش یکبار بخوان ببین خودت ازش سر در می آوری بعد برای مخاطب بدبختی مثل دلقک منتشرش کن.
تنها چیزی که کد داده بودی و گرفتم این بود که پاسخ سؤال کمتر شدن شریعت و مذهبیت و معنویت متکی بر دین قدیم مثبت است و فامیل و خانوادۀ شما هم دچار ریزش در معنویت دینی شده اند. با این افزوده که گفته ای خود تو بی حیال این داده های آماری و ریاضی می مانی و تا سر داری سر می شکنی! حسابی. خب باشد. بمان! یا…هو

5-  سلام گرم و صمیمی ام به مردی از سلالۀ راستگویان صابر!
شما دیگر اینک جواب نمی خواهید چون لازم ندارید و خودتان بر همه چیز اشراف کامل دارید. می ماند یک ادای احترام بلند بالا از من دلقک بشما و تشکری که مدیونت نمانم برای این بحث زیبا. بسیار دوستت دارم و به دوستی مجازیتان افتخار می کنم. و آرزویم دوستی حقیقی شما در دنیایی است که پاهایمان بر زمین باشد جفتمان. چون من ترس از ارتفاع دارم. یا…هو

بخش اول: (اینجا
بخش سوم: (اینجا)
وبلاگ آهستان: (اینجا) همۀ کامنت ها.

هیچ نظری موجود نیست: