۱۳۹۱ آبان ۷, یکشنبه

شریعتمداری: سرزنش خامنه ای را رها کنید یک غلطی کرده حالا!

The Magic Circle



1- اوضاع همان قدر که در داخل ایران و بمناسبت رنج بی حد مردم تأسف بار بنظر می رسد اما در سویه ای دیگر برای حاکمان و بویژه خامنه ای بوی صحرای محشر را می دهد: از سویی کارد گرانی و بی عرضگی حاکمان به استخوان مردم و بویژه طبقات متوسط شهری رسیده است و گزارشات مستند و مستدل از سطح خیابان های تهران حاکی از به دندان سایی رسیدن مردم کوچه و بازار دارد از خشم و نفرت و استیصال. و این نشان می دهد که مردم از حالت انفعال به حالت انفجار در حال تغییر موضع هستند و قابل پیش بینی نیست که چه هنگام بزودی خشم انباشته از نفرت خویش را توی روی حاکمان قی خواهند کرد حسابی. در سوی دیگر اما استیصال رژیم است و بویژه آیت الله خامنه ای که هر روز بیش از روز پیش مورد اتهام و سؤال و بازخواست شرکای (اصلاح طلبان) پریروز و رفقای دیروز (اصولگرایان میانه رو شده) واقع می شود و راه برون رفتی نمی یابد.

2- شریعتمداری کیهان بازهم میانداری کرده و سرمقاله ای در جهت نجات ارباب بزرگ برشتۀ تحریر در آورده است که خودش در همان ابتدا اشاره می کند که این نوشته تف سربالاست گفتنش ولی ناگفته اش هم نمی توان گذاشت. او که قصد دارد موضع خامنه ای در حمایت تام از احمدی نژاد را توجیه کند و به زخم زبان زن ها و متلک گویان - حالا دیگر سراسری و همۀ اراذل و اوباش هم - زنهار بدهد که بس کنید این سرزنش های روزمره و بی پایان را؛ تلاش می کند که بدون نام بردن از او و بمیان کشیدن مستقیم لاشه اش بمیدان بی آبرویی ایز گم کند با پرداختن به حزب الله و وفاداری آنان به آیت الله و پشت کردن به احمدی نژاد. اما موفق نمی شود و ناچار می رود سر اصل مطلب و این پاراگراف را می نویسد:

3- بدون آن كه قصد مقايسه اي در ميان باشد و تنها به عنوان يك مثال و نمونه درس آموز تاريخي بايد پرسيد؛ آيا طلحه و زبير، آن هنگام كه در ركاب رسول خدا(ص) و براي مقابله با دشمنان اسلام شمشير مي زدند و از جان خود مايه مي گذاشتند، قابل تقدير نبودند؟ و آيا مولاي بزرگوار ما حضرت اميرالمومنين عليه السلام از آنان حمايت نمي كرد؟ اما وقتي همين طلحه و زبير كه آن همه مورد حمايت و تقدير بودند پاي از صراط مستقيم بيرون نهادند و پيمان شكسته و به اصحاب شام پيوستند و در آوردگاه فريب جمل به تخاصم و كينه توزي لشگر آراستند، حضرت امير(ع) ابتدا به اندرز و نصيحت آنان پرداخت و عهدي را كه بسته و شكسته بودند يادآور شد اما هنگامي كه اصرار آنها به مقابله را مشاهده فرمود، با آنان به نبرد پرداخت. اكنون بايد به كساني كه داعيه اسلام و تشيع و پيروي از مولاي متقيان را دارند گفت؛ كدام اقدام حضرت امير عليه السلام را- نستجيربالله- «خطا»! مي دانيد؟! حمايتش از طلحه و زبير يا مقابله حضرت با آنان را؟!
3- او که می داند زمان درازی است که حزب الله بریده و تکه تکه شده و بمحاق رفته است؛ مردۀ آنان را بنفع خامنه ای مصادره کرده و بی عملی و سکوت و انفعال آنان را مرتبط می کند با رأی 25 میلیونی احمدی نژاد و بطعنه می گوید که عدم حمایت حزب الله و هواداران محرومش از او در جریان رفتارها و نامه نگاری های اخیرش نشانه ای صادق از حمایت آنان از خامنه ای دارد. در حالیکه خودش بهتر از همه می داند و بارها در همین کیهان زبان به ملامت گشوده است که چرا حزب الله منفعل شده و دیگر به حمایت از خامنه ای شهر را قرق نمی کند. واقعیت امر این است که احمدی نژاد با رفتار و گفتار خودش در این یکی دوسالۀ اخیر پرده های ضخیمی از جهل و تاریکی را از جلو چشمان حزب اللهی ها زدود - بتعبیر زیبای مطهری غیرت و تعصب آنان را سلب کرد - و حزب اللهی های مخلص و بی مزد دریافتند که چه کلاه گشادی سرشان رفته در نظام مقدس. منظورم البته که دادن بینش نیست از سوی احمدی نژاد. بلکه منظورم دقیقاً ایجاد تردید و تأمل و بازنگری است که حزب اللهی ها هیچگاه تاکنون به آن تن نداده بودند.

4- او دوباره برمی گردد و حزب الله را اسم مستعار خامنه ای قرار می دهد و می نویسد:
حزب الله افتخار مي كند و اين افتخار را به حساب لطف خداوند تبارك و تعالي و پيروي از ولي امر خود كه در طول پيروي از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام است مي نويسد كه از آقاي هاشمي رفسنجاني در مقابل ملي گراها، سكولارها و شماري از مدعيان اصلاح طلبي دفاع جانانه كرد. و افتخار مي كند در حالي كه از مواضع آقاي خاتمي نگراني هاي جدي داشت، از وي در مقابل هجوم افراطيوني كه در پوشش اصلاح طلبي به مقابله با او آمده و امروزه آشكارا به آمريكا و اروپا و اسرائيل پناه برده اند، حمايت كرد. حزب الله افتخار مي كند از آقاي احمدي نژاد قبل از آن كه متاسفانه حلقه انحرافي به درون كابينه نفوذ كند، در مقابل اصحاب فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 دفاع كرد و با راي بي نظير 25 ميليوني او را به رياست دولت برگزيد.
و اما، حزب الله باز هم افتخار مي كند هر جا مشاهده كرده است، مواضع و عملكرد افراد و شخصيت هايي كه از آنها حمايت كرده بود با خط اصيل انقلاب زاويه گرفته، به همان اندازه و متناسب با آن زاويه به انتقاد از آنان پرداخته است.
5- در حالی که حزب الله  کجا و کی از هاشمی و بامزه تر ازآن از خاتمی حمایت کرده است. و معلوم است منظور شریعتمداری از حزب الله شخص آیت الله خامنه ایست و آن حمایت های مورد نظرش هم کارشکنی هایش در سیاست های راهگشای آن دو بزرگوار. به این معنا که خامنه ای بوده است که نگذاشت هاشمی اقتصاد بازارش را به نقطۀ مطلوب برساند و همو بود که همۀ برنامه های خاتمی را بعنوان غربگرایی و لیبرالیسم نقش بر آب کرد. و صد البته خامنه ای بود که با حمایت از تقلب و سرکوب های خونین بعد از 88 احمدی نژاد را رییس جمهور کرد.

6- جالب تر اما انتهای مقاله است که شریعتمداری با علم براینکه دروغ می نویسد و کسی این مزخرفات را باور نخواهد کرد با نگاهی به کوچه و خیابان و مسجد و منبر تهران؛ با تردیدی واضح و از روی استیصال این گزارۀ سؤالی را می نویسد:
حالا بايد از جرياناتي كه اين روزها به حزب الله طعنه مي زنند پرسيد؛ «قبيله گرايي» شما كه ناشي از پشت پا زدن به «درك و شعور» و ترجمان ديگري از جاهليت و ارتجاع قرون وسطايي است، شرم آور و قابل ملامت است يا «حق گرايي» و عدالت جويي حزب الله كه برخاسته از درك عميق و نگاه حق طلبانه آنهاست؟!
7- اینجا هم مشخص است که حزب الله را بجای نام خامنه ای بکار گرفته است. و الا چه کسی اینروزها به حزب الله طعنه زده و می زند و برای چه! چون خود شریعتمداری در همین مقاله مدعی است که حزب الله ماه است و انفعالش هم از سر بصیرت است ولذا جایی برای طعنه و سرزنش نمی ماند که کسی به آنان بزند. طرفه اینکه حزب الله که دیگر خط قرمز نیست که کسی طعنه بزند اگر کسانی هم به آنان انتقاد داشته باشند علنی می گویند و می نویسند.

8- منظورم از تطویل کلام بیشتر نشان دادن استیصال شریعتمداری بعنوان نبض حاکمیت خامنه ایست که با تردید شروع می کند. با مخلوط کردن حزب الله و خامنه ای جابجای هم و با بیچارگی ادامه می دهد و از سر استیصال و التماس و شرمندگی تمام می کند مقاله اش را. و این نشان می دهد که اگر مردم گرفتار به دندان سایی رسیده اند؛ در داخل حکومت اما غوغایی از عصبیت و پرخاش و پاچه گیری از همدیگر است. و این هر دو یک جایی بزودی ملاقاتی جانانه خواهند کرد تا ابتدای زمستان زمهریر امسال. البته که در نقاط دیگری هم پالس ها فراوان است از درماندگی. یکی حرف خنده دار آن محمدی گلپایگانی طول و عرض یکی بود که گفته خامنه ای دستور بدهد جبهه های جنگ با عراق تجدید می شود. که پاسخش فقط یک زرشک است با پوزش از شماها اگر نگویم زکی. و بعد از مدت ها مرتضی نبوی تحجر مجسم هم یک منبری رفته برای خامنه ای با زخم کثیفی زدن به خاتمی که: "یک آقایی هم وقتی دید هواپس است رفت یواشکی در دهی در دماوند رأی داد". اف بر هرچه اسلام و مسلمانی و خدا و پیامبر است اگر مقربش کثافتی مثل مرتضی نبوی است. یا...هو

۳ نظر:

ناشناس گفت...

یه خبری این چند روزه منتشر شده که رهبر کره یکی از مقامات ارشد نظامی خود را به دلیل اینکه در زمان 100 روزه عذای عمومی تعیین شده برای پدرش مشروب خورده بود را با خمپاره اعدام کرده .
وقتی به یک نفر قدرت و اختیارات بی نهایت دادیم باید انتظار همه کار ی از طرف را داشته باشیم ،
در بهترین حالت خارجی ها به ما حمله می کنند مگرنه هر کی حرف زد با خمپاره اعدام میشه ...

خ.آ گفت...

خشم و نفرت و استيصال و دندان سايي مردم عين واقعيت است كه فرمودين . به اميد ان روزي زندگي ميكنم كه اين نفرت را توي روي حاكمان با تمام وجودم قي كنم حصوصاٌ آناني كه در هر سمتي كه داشتند با ابزارو اختياراتشان به زنان تاختند و تازيانه زدند .

Dalghak.Irani گفت...

سلام. ناشناس چه بگویم والله!
خام آشنا سلام خیلی ممنون که تشریف دارید و دلگرمم می کنید. نمی رسم به همۀ محبت هایتان پاسخ بدهم از تنبلی و شلختگی است ببخشید مثل همیشه. یا...هو

همین جا بیخودی هم شده از خوانندۀ بسیار پرمهر و عزیزم پیام امروز هم عذرخواهی کنم هم برای کوتاهی در پاسخ هایش و هم برای نپرداختن به مرگ دردناک شادروان احمد قابل. که نشد و اطلاعاتم هم کم بود و فکر کردم کمی هم ناممکن است تعقیب کردن همۀ عزیزان! یا...هو