۱۳۹۱ مهر ۲۱, جمعه

از شبانه روز کذا / 23 ساعت ماده اش مال من گدا / یکساعت معنایش هم مال خدا / اینست کُنه اختلاف مردم و آخوندها / و نه فراوانی کاندم فروشی سر خیابان ها!

Man at the Crossroads


1- یکی از عزیزان فرهیخته که فعال مدنی معتبری هم هستند و اخیراً از زندان آزاد شده اند ایمیلی برای من فرستاده اند و ضمن اظهار لطف و مهربانی همان قصۀ قدیمی "نوشتن با نام غیر دلقک و تغییر نام وبلاگ را پیشنهاد کرده اند و در پایان هم نظر انتقادی محترمانه شان را نسبت به برخی کلمات نا مأنوس یا برخورنده بویژه در تیترهای مطالب را بیان فرموده اند". دیدم بد نیست به بهانۀ طرح مجدد این موضوع پاسخی عمومی و مختصر منتشر کنم تا دیگر خوانندگانی هم که از روی احساس مسئولیت با اینگونه پیشنهادات موافق هستند هم بدانایی توضیح من التفات کنند:

2- واقعیت امر این است که هم خود من و هم این وبلاگ دلقک ایرانی در یک بستر طبیعی بوجود آمدیم و هم در همان بستر "بدون دخالت قاهرۀ ارادۀ من" به اینجا رسیده ایم. من قصد وبلاگ نویسی نداشتم. وقتی نوشتن به من تحمیل شد قصد مخاطب عام نداشتم. وقتی مخاطب عام تحمیل شد قصد سیاسی نوشتن نداشتم. وقتی سیاسی نوشتن تحمیل شد قصد هیجانی نوشتن نداشتم. وقتی هیجانی نوشتن تحمیل شد قصد تیترهای جنجالی نداشتم. وقتی تیتر های جنجالی تحمیل شد قصد ادامۀ وبلاگ نویسی نداشتم. وقتی ادامۀ وبلاگ نویسی تحمیل شد قصد ماندن طولانی مدت در این عرصه را ندارم. و نام دلقک نیز چنین پروسه ای را با من طی کرده است و یکبار هم بجد تصمیم به هماهنگ کردن ظاهر و باطنم داشتم که جیغ خوانندگان دایمی وبلاگم در آمد که "نه: حرفهایت که عبوس است اگر نامت هم ترسناک باشد پس ما با چه دلخوشی تحمل کنیم این اوضاع نکبت را". و من هم دست به ترکیب خودم نزدم. دلقک ایرانی دیگر الان یک برند هم شده در دنیای مجازی و همانقدر که رمانندۀ خوانندۀ متوسط و عبوس و جدی و دنبال دگرگونی های وسیع و هماره شمشیر آخته دار در میدان کیبورد و مانیتور و ... است همانقدر هم جذب کنندۀ خوانندۀ فرهیخته و عمیق و خسته و توده و جدی در عین غیرجدی بودن هم است. لذا تغییر نام این وبلاگ دیگر بسیار دیر و ناممکن شده است. اما اگر قول سقوط خامنه ایم تا سال 92 عملی نشود و من از خجالت آب نشوم و بخواهم فعال بنویسم حتماً وبلاگی عبوس ظاهر و باطن هم تدارک خواهم دید خارج از وبلاگ دلقک ایرانی که شناسنامۀ فلسفی من است از "کمدی موقعیت" 33 سالۀ جمهوری اسلامی. با درود به پرسش کننده و برای خالی نبودن عریضه کامنتی را هم که در وبلاگ آهستان امید حسینی حزب اللهی مؤمن و عزیز گذاشته ام راجع به عذرخواهی رهبر از بچه دار نشدن ضمیمه می کنم بلکه مفید بود خواندنش:

3- کامنت من در آهستان
گذشته از مقدار اهمیت موضوع عذرخواهی و عذر خواهی از کی و چرا و طلب بخشایش از کی و چرا. من آرزو داشتم که مقام محترم رهبری این پوزش را نمی خواستند یکی به این دلیل که بیم دارم همین عذرخواهی ایشان هم دیری نگذرد چماقی بشود در نزد هواداران متعصب ایشان برای تقدیس بیشتر و کوبیدن بر سر ما که “دیگر چه مرگتان است رهبری هم که عذرخواهی کردند و نشان دادند که اهل منطق و توجه به واقعیت ها و نظرات کارشناسی هستند”. دوم هم برای اینکه مشکل ایران را دیکتاتوری یا دموکراسی بمعنی عام آن نمی دانم و حتی ریشۀ مشکل تحدید نسل را در فتوای مذهبی و جلوگیری دولتی نمی دانم – چنانکه افتد و دانی – و کارشناسان گفته اند که عدم خواست خود خانواده ها و نداشتن امکانات و امید به آینده و تغییر پارادایم “چرا باید بچه دار بشویم از سنتی به مدرن” و بسیاری ملاحظات عقلانی و ریاضی است که رقم زده و نه زیاد بودن کاندوم فروشی های سر خیابان!
خیلی لخت و عریان بگویم که مشکل ما با رهبری نه دیکتاتوری ایشان است و نه عدم عذرخواهی ایشان و یا حتی اشتباهات تاکتیکی ایشان. مشکل و انتقاد ما به آیت الله خامنه ای نسبت به استراتژی ایشان در اداره و مدیریت کشور است. اگر خیلی کلی و با نماد متسامح و کوتاه بخواهم بگویم بصورت زیر فرموله می کنم:
همۀ انسان ها ماده ای هستند و معنایی. جسمی هستند و روحی. بغیر از اولیاءالله و بندگان خاص بسیار بسیار معدود خداوند هر انسانی با هر درجه از ایمان دینی و معنویت در بهترین حالت ۲۴ ساعت عمرش را ۲۳ ساعت در بخش ماده می گذراند و فقط یکساعتش را در بخش معنا. بعبارت دیگر هر آدم مؤمنی هم فقط یکساعت از ۲۴ ساعتش را بخدا می دهد و در ۲۳ ساعت بقیه اش مال خودش است. اینطور می فهمم که قرار بوده است آن یکساعت مال خدا وظیفه و مسئولیت داشته باشد که این ۲۳ ساعت بندۀ خدارا معنا دار و شیرین تر کند. بنظرم می رسد که آیت الله خامنه ای استراتژیش را بر مبنای این ۲۳ ساعت در خدمت آن یکساعت تنظیم کرده است در حالیکه باید برعکس تنظیم می کردند یعنی آن یکساعت باید خدمت گزار این ۲۳ ساعت باشد. زیرا که اولاً از نظر کمی نمی شود عدد بزرگتر در خدمت عدد کوچکتر باشد. و از نظر کیفی هم خدا (صاحب آن یکساعت) نیازی به بندۀ خدا (صاحب آن ۲۳ ساعت) و سرویس های او ندارد. بلکه این بندۀ خداست که محتاج معنای آن یک ساعت است برای رنگ امیزی کردن خوشگلتر و آرام بخش تر این ۲۳ ساعت خودش. و خدا برای کمک به بنده اش است که وجود دارد نه وجود دارد برای اینکه بنده اش او را یاری برساند. لذا تا استراتژی آیت الله برمبنای آن یک ساعت معنا ادامه دارد نه آن معنا بدست خواهد آمد و این ۲۳ ساعت هم زهرمار خواهد شد و از دست خواهد رفت. مشکل ما در برابر مؤمنان منتقدمان که ظاهراً خودشان را طرفدار آیت الله خامنه ای هم معرفی می کنند همین است. ما در زمان هایی که در فاز ۲۳ ساعت مادۀ خودمان هستیم وارد بحث با برادرانی می شویم که آنان در یکساعت خدایی شان هستند. خب طبیعی است که از جملۀ اول به دوم باهم دعوایمان خواهد شد. چون یکطرف پشت کیبورد نشسته و همان آدمی است که تا قبل از امدن پشت کیبورد غذا می خورده بازی می کرده شوخی می کرده و هزار ویک کاری که جسمش و بخش مادی وجودش نیاز دارد. در حالیکه طرف مقابل که پشت کیبورد می آید در حال ذکر گفتن و بررسی رؤیای شهادت و توی فکر بهشت و اینجور مفاهیم مربوط به یک ساعت معنای وجودش است. خوب ارتباط برقرار نمی شود چون رقیب یا رفیق هم کارهای خور وخواب و شهوت ودروغ و غیبت و مال مردم خوری و خود خواهی و … که طبیعی بخش ۲۳ ساعتۀ همۀ ادم هاست و او هم هر روز مرتکب می شود را گذاشته کنار و فقط خدای فارغ از همۀ این نیازهای مادی را کول کرده و می خواهد مارا مجاب کند که ۲۳ ساعت ماده مان را باید صرف آن یک ساعت خدایمان بکنیم. در حالیکه خودش نمی کند و بمحض بلند شدن از پشت کیبورد کامنت گذاری برای من می رود و بهتر از من می نوشد بیشتر از من می خورد بدتر از من دروغ می گوید و حریص تر از من شهوت رانی می کند. لذا اگر همه در شرایط انسان مادی که معنا و خدا باغبان گل آرای وجودشان وبرطرف کردن کمبودهای ناتوانی شان و ایجاد امید در تلاش های شان است با هم دیگر برخورد و زندگی کنیم هم بتفاهم می رسیم و هم بر ضد خودمان (۲۳ ساعت ماده) نمی شوریم. چون ممکن نیست شوریدن بر بن مایۀ وجود انسان در این جهان. رهبری محترم هم تا استراتژی مدیریت کشور را بر مبنای حق تقدم آن ۲۳ ساعت نیازمند و گدا بر آن یکساعت بی نیاز و سخی تنظیم نکنند هیچ معجون دیگری پاسخ بهبود اوضاع را نخواهد داد. یا…هو

۹ نظر:

ناشناس گفت...

نمی‌دانم موضوع چیست و چرا دوباره حساب بالاترینتان بسته شده، ولی در قضاوت یکجانبه‌ام راحتم که بگویم حتما تقصیر و اشتباه با اولیاء امور بالاترین است!

نوش...

https://balatarin.com/permlink/2012/10/12/3170629

Dalghak.Irani گفت...

سلام نه بالاترین برمبنای قوانین مکانیکی اش تقصیری ندارد. تخلف بی آگاهی ام بر تخلف خودم باعثش بوده و البته گزارش یک انتی هاشمی که با او مکاتبات ایمیلی کرده ام و بموقع منتشر خواهم کرد. نیت طرف نه تخلف من که سه ماه بود دولینک 24 ساعته ام از وبلاگ خودم را با دو دامین مختلف می فرستادم (فقط برای اینکه مخاطب متقاضی زیادی داشت و پرهیز از تکرار نوشته در آدرس جدید بخاطر شلوغ نکردن وبلاگم با پست های مشابه) ایشان به خاطر محتوای پست اخر هاشمی و نه بخاطر حفاظت از قوانین بالاترین گزارش رد کرده و بالاترین هم بسته است. خیلی ممنون که این پست را لینک دادید. اگر زحمت نبود لینک اقتصادی ماشین های 300 میلیون تومانی را هم بفرستید و در موضوع داغ هم اضافه کنید. ممنونم از کمکی که می کنید برای دستگیری از من که هدفی جز آگاهی دادن را تعقیب نمی کنم. یا...هو

ناشناس گفت...

"لینک اقتصادی ماشین های 300 میلیون تومانی را هم بفرستید و در موضوع داغ هم اضافه کنید."

کردیم و شد!...

نوش...

https://balatarin.com/permlink/2012/10/12/3170661

https://balatarin.com/topic/2012/10/12/1011978/popular/3

Dalghak.Irani گفت...

Wow این دیگر فراتر از لطف است. سپاس.

آقای مدرنیته گفت...

دلقک ایرانی با این نوشته ها دقیقا مثل همون گروهبان گارسیا(فیروز آبادی) میمونه که خودت توی یکی از پستهای قبلی توضیح دادی ! نه ؟

ضمن جدی بودن، شوخی؛ و ضمن معتبر بودن، مسخره تلقی می شوی

ناشناس گفت...

جناب مدرنيته. عيب نيست كه دلقك ما مسخره باشه ، ما همينشو دوست داريم. فاجعه اونجاست كه فرمانده نيروهاى مسلح كشور مان كه در دو قدمى حمله نظاميه اين مردك باشه.

سامان گفت...

بهترین سخن را خود دلقک گفته: دلقک هم اکنون یک برند شده.
من دلقک را همین جور که هست دوست می دارم و اطمینان می دهم که اگر اسمش عوض شود مطالبش هم عوض خواهد شد.
به راهت ادامه بده که دنبالت خواهیم آمد و از پست هایت امید را وام خواهیم گرفت.
خیلی ادبی شد!

ناشناس گفت...

واقعا نامت برازنده شده چون الان 94 و با ساعت بنده پیشبینی سقوط رهبر 2 سال عقب افتاده! من البته از مخلسان ایشان نیستم و واقعا امید بسته بودم روی 92 پس چرا نشد و شما ضایع شدید؟

ناشناس گفت...

بازم میری آهستان؟ خیلی باحال بود من چنتا از کامنتات رو خوندم خدا بهت صبر بده می رفتی با اینا بحث می کردی! :) اخرش خسته شدی نه؟ همیشه همینه با بحث کسی عقایدش عوض نمیشه.