۱۳۹۱ شهریور ۲۷, دوشنبه

آخوندهای پیر و خیلی جوان از راه متهم سازی جوانان دنبال پست و ثروت هستند. نگاهی به حادثۀ شهمیرزاد!

Pygmalion and the Image series


الف- یک آخوند در پیتی پیری در گوشۀ شهرستانکی کوچک و شنگول بنام شهمیرزاد مدعی شده است که یک ماه پیش در جریان امر بمعروف و نهی از منکر توسط خانم زیبا و جوانی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است (اینجا). اصل خبر درست است اما نه به این شوری شور. ماجرا حداکثر این بوده است که پیرمرد به دختر جوان حرفی زده و او با شجاعت جواب داده که "تو چرا نگاه می کنی به نامحرم" و چون پیرمرد سرتق بازی در آورده دختر نازنین هم دست گذاشته به سینۀ آخوند و هلش داده که "برو بابا حال نداری" و آخونده با کون خورده زمین و بچه ها هم خندیده و رفته اند. دیگر آن پیاز داغ بعدش که اخونده می گوید با رگبار مشت و لگد دختر جوان پذیرایی شده است غلط است زیرا:

1- به اعتراف خود پیرمرد آخوند بلند شده و بعد از این ماجرا بدون اینکه جراحتی یا علامتی در ظاهر و رفتارش باشد به مسجد رفته و نماز جماعت خوانده است. و تازه بعد از نماز بوده که متوجه "حال خراب" خودش شده و به درمانگاه و از آنجا هم به بیمارستان اعزام شده است. 

2- آخوند مدعی می گوید که سه روز هم بستری شده ولی نهایتاً دکترها تشخیصی که داده اند کوفتگی عضلانی بوده است بدون هیچگونه کبودی و زخم و علامت مشخص ضربه. و چه کسی نمی داند از جوان ها که ما پیرمردها همینجوری هم شصت جای بدنمان درد عضلانی مزمن یا حاد دارد بدلایل سنی.

3- او که نتوانسته از پزشکان با وجدان طول درمان بگیرد و تأییدۀ ضرب و شتم؛ تا برای دختره پرونده سازی کند ادعا می کند که شکایت شخصی نکرده است و مظلوم نمایی می کند. اما بلافاصله می گوید که البته اگر دادگستری از جنبۀ عمومی جرم که اهانت به روحانیت و سید است بخواهد رسیدگی کند او حاضر است پرونده را تعقیب کند. و از اینکه کسی تحویلش نگرفته و اهمیتی نداده بسیار متعجب و ناراحت است.

4- او برای اینکه شاهدی هم نداشته و کسی حاضر به حمایت از او نشده برای اینکه پرونده سازی برای دختر جوان را چهارمیخه کند و قاضی را مجاب کند که یک شاهد هم برای اثبات جرم کفایت دارد اشاره کرده به یک زن و شوهر جوان که تنها آنان حاضر به کمک به او هستند و دختر را می شناسند.

ب- این ماجرا که در سال های اخیر چندین بار اتفاق افتاده دو  جنبۀ "تحلیل عینی" متفاوت و متضاد دارد که اولی مثبت و دومی منفی است.

1- جنبۀ مثبت آن این است که "آفرین به جوانان دختر و پسر که در مقابل محدودیت های پیش روندۀ اجتماعی و سبک زندگی مقاومت می کنند و اجازه نمی دهند خامنه ای و لشکر تحجرش کلون های طالبانی کردن ایران را راحت تر و سریعتر بیاندازند. زیرا که بچه ها! اصلاً شوخی در کار نیست و همۀ وامانده های ذهنی و عینی بشدت مصممند که ایران را به عصر حجر بازگردانند و جوانان نباید با بی خیالی و بابا ولش کن برخورد کنند با این قضیۀ مهلک".

2- جنبۀ منفی قضیه اما آنجایی است که آخوندهای یا جوان و کم سن و سال و یا پیر و از کار افتاده - کمتر آخوند میانسال و به آخور بیت المال رسیده ای در گیر این پروژه ها می شود -  بدنبال اخذ صفت "روحانی متعهد" هستند از این امر بمعروف و نهی از منکر. تا بتوانند با آن "جوان ها هم اخاذی و هم نفوذ در پست ها و مقام های نان و آبدار بکنند و پیران سهم نواله ای بیشتر از بیت المال را کسب کنند". بعبارت دیگر چون این آخوندها بسیار جوان یا پیر کم نام و کم رانت هستند نسبت به روحانیان قبضه کنندۀ دیوانسالاری کشور؛ سعی می کنند با ایجاد چنین جنجال هایی خودشان را بصف جلو شهرت و ثروت برسانند و از همپالکی های بخور بخورشان عقب نمانند. این پروژه یکی از بهترین و راحت ترین راه های رسیدن به شهرت و پول "آخوند متعهد" است. و الا آخوندی که ذاتاً جزو ترسوترین قشرهای کشور است و از سوی دیگر مثل روباه همۀ زیر و بم جامعه و جوانان را می شناسد و می داند که چنین تذکرات مسخره ای تحت عنوان "امر بمعروف و نهی از منکر" قطعاً با واکنش منفی جوانان پاسخ خواهد گرفت هیچگاه دست به چنین ریسک خطرناکی نمی زند بدون حساب کتاب هزینه - فایده.

پ- این را که به اجمال گفتم از این جهت ضروری دیدم که دوستان جوان و غیره ام که دست بقلم می برند و این اخبار را تحت پوشش تحلیلی و تبلیغی قرار می دهند فقط در جنبۀ بسیار خوب "آفرین به جوانان مقاومت کننده" متوقف نباشند و به جنبۀ بسیار مؤثر سوء استفادۀ آخوندهای بی مصرف و محروم و از کار افتاده از این پروژه ها نیز بپردازند. یا...هو

۴ نظر:

ناشناس گفت...

هر کس که نداند ونداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
اسم بسیار با مسمایی داری
فقط و فقط دلقکی

ناشناس گفت...

دلقک کم مقامی نیست. نشاندن لبخند بر لبان خلق با ریشخند ستمگران. ممنون دلقک عزیز. همیشه خواننده مطالبت هستم.

ناشناس گفت...

دقیقا به نکاتت خوبی‌ اشاره کردید، متشکر

خ.آ گفت...

دلقك جان ،
خيلي باحال بود تا حالا از اين جنبه به مسئله نگاه نكرده بودم خوب مشت اين پدرسوخته ها را باز ميكني.نميدانم تلخنديا ريشخند يا زهرخنديا لبخند اول صبح بر لبانم نشست