۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

هاشمی رفسنجانی: من در تهرانم. نمازخوانم. در سلامت کاملم. ولی در بعد سیاسی با خامنه ای قطع رابطه کرده ام!

undefined



مقدمۀ 1: دوستان محترم هوادار براندازی جمهوری اسلامی - فعلاً معلوم نیست چگونه - گفته اند که "سگ زرد برادر شغال است" لذا بیراهه می برد دلقک ما را با کند و کاو در گسل های بین بدتر و بدترین و راه بجایی نخواهد برد. دوستان عزیز اصلاح طلبان رادیکال هم می گویند: "خدا کند دلقک". اما با واقعیت نا امید اضافه می کنند که: "از هاشمی آبی گرم نخواهد شد برای رهایی نسبی ملت". به دوستان محترم می گویم دوستتان دارم و مخالفتی با فرمایش شما ندارم. و به دوستان عزیز نیز عرض می کنم که دوستتان دارم و به "دَرَک که از هاشمی آبی گرم نشود برای ملت". زیرا که من مخالف حکومت شرعی هستم و آن را ناممکن می دانم و لذا جمهوری اسلامی ایران را اصلاً حکومت نمی دانم که تازه سمپاتی هم به آن داشته باشم. و آن بدرک را هم برای این به یاران هم هدف (رهایی ایران از بلای شریعت خامنه ای) یادآور می شوم که این سخن تکراری را دوباره تکرار کنم که برای من سیاستمدار موضوعیت ندارد. بلکه فقط طریقیت دارد. اگر هم سیاستمداری بتواند موضوعیت پیدا کند بخاطر راهی خواهد بود که بزندگی راحت تر ایرانیان منجر شود و نه یک اپسیلون کمتر. پس هاشمی هم بطریق اولا در این فرمول است و اگر کاری نخواهد بکند بدرک رفتنش کمترین دعای من است در حق سیاستمدار بی مسئولیت. ولی چون من شخصاً گزینه ای میدانی نزدیک تر از رفتن بدنبال هاشمی نمی شناسم در لحظۀ حال؛ لذا با او ور می روم بدون اینکه اگر هم اشتباه بود چیزی را از دست داده باشیم. چون گفتم غیر از همین گسل مبارک؛ فعلاً میدانی برای بازی تغییر گشوده نمی بینم مطلقاً. با این مقدمه پست جدید را هم با هاشمی حاضر غایب می کنم:

مقدمۀ 2: قبلاً و طی پستی جداگانه نوشته ام که نماز عید فطر در جمهوری اسلامی تنها و تنها مراسم عمومی است که وجه مذهبی آن بر وجه سیاسی آن غلبۀ مطلق دارد. زیرا که در نماز عید فطر انبوه روزه دارانی که یکماه عبادت کرده اند برای نهایی کردن ثواب آخرت عبادت خود به نماز عید فطر می روند و توجهی به امام جماعت حاضر و جایگاه سیاسی او ندارند. و از فامیل خودم مثال آورده ام که با مواضعی کاملاً ضد جمهوری اسلامی و خامنه ای هر ساله بنماز عید فطر می روند و نماز می خوانند. و بهمین خاطر هم است که هم تعداد شرکت کنندگان در نمازهای عید فطر پایتخت بنحو قابل نشان دادنی زیادتر از هر نماز و مراسم دیگری است و هم ریخت و شکل و نحوۀ پوشش و آرایش و روش و منش این نماز گزاران متنوع و متمایز از همراهان دیگر مراسم.

1- هاشمی رفسنجانی اما امسال در غیرسیاسی ترین نماز سال نمازی سیاسی خوانده است. به این معنا که خودش را در نماز عید فطر در یک قاب با آیت الله خامنه ای قرار داده است که بگوید من در تهران هستم. در سلامت کامل هستم. مسافرت نرفته ام. کسالتی هم ندارم. و مهمتر از همه مسلمانم و نماز می خوانم. تا بتواند تصویر بلافاصله غایبش در مراسم سیاسی ملاقات رهبر با کارگزاران داخلی و سفرای خارجی را معنا دار کند در کنتراست این دو تصویر بفاصله ای کمتر از 5-6 ساعت از هم.

2- هاشمی رفسنجانی امسال در هیچ یک از مراسم عمومی برگزار شده در دفتر خامنه ای شرکت نکرده است. و کیست که نداند شرکت در این جلسات - بویژه در ماه رمضان بعنوان ماه آشتی و همبستگی - است که بار سیاسی دارد و رابطۀ سیاسی خامنه ای و هاشمی را تعریف می کند و نشان می دهد. علی الخصوص همین مراسم عید فطر که جزء معدود مراسم هایی است که نمایندگان سیاسی کشورهای مسلمان نیز در آن حضور می یابند. بعبارت دیگر رابطۀ هاشمی با خامنه ای رابطه ای مذهبی نیست بلکه رابطه ای سیاسی است. اگر این دو تصویر جابجا می شد و هاشمی در نماز عید شرکت نمی کرد ولی در مراسم حسینیه خمینی بیت خامنه ای حاضر بود هیچکس غیبت او در نماز را برجسته نمی دید و اهمیتی نمی داد و تعبیر و تفسیر خاصی نمی کرد.

3- وارد طرز چینش و نشستن رؤسای قوه نمی شوم که خیلی اهمیت ندارد و همین طور آن یک پشتی اضافه در سمت راست خامنه ای که گویا برای جنتی مختص شده اخیراً بعنوان یکی از سران پنجگانه و غیبت او هم می تواند برای عادی سازی تصویر باشد. اما نتیجه ای که برای ما نوید بخش است قطع کامل رابطۀ سیاسی هاشمی با خامنه ایست. پروژه های سیاسی کارهای بشدت بطئی و زمانبری هستند و انتظار کارهای رادیکال برای وقوع تغییرات در یک سیستم مستقر امری بیهوده و غیر واقعی است. من که صحنه را با دقت رصد می کنم سرعت "بسوی تغییرات" را خیلی خوب ارزیابی می کنم. ما توانسته ایم خامنه ای را بمحاصرۀ اطلاع رسانی در آوریم و او را منفعل کنیم. کافی است فقط دقت کنیم به تعداد سخنرانی های سیاسی اخیر خامنه ای و مهمتر از آن به محتوا و طول این ترهات تکراری. خامنه ای در اوقات اخیر کم و کوتاه حرف می زند و بسیار مهمتر از آن هم دروازه بانی بسیار شدید دفترش است در مورد انتشار این گفته ها و تصاویر. حالا دیگر از منبرهای چند ساعته و عکس های بی در و پیکر خبری نیست و بغیر از منبع دفتر خامنه ای هیچ شخص حقیقی و حقوقی مستقلی اعم از خودی و نا خودی اجازۀ یک قطره اطلاع رسانی مستقل را ندارد. و...

4- طرفه اینکه در متون بسیار کوتاهی که از سخنرانی های امروز خامنه ای در دو موقعیت جداگانه و با مخاطبان متفاوت منتشر شده است گویی که هر دو از روی یک متن یکسان کپی برداری شده باشند؛ کاملاً با هم یکسانند، غیر از جابجایی برخی جمله ها. و شاه بیت هردو هم - هم برای کاسب نماز فطر و هم برای سفیر دوست و دشمن - کلیشۀ ترجیع بند جدید خامنه ای است که می گوید: "تلاش کنید واقعیت نمایی را جایگزین واقعیت اصلی نکند دشمن". این نشان می دهد که خامنه ای بشدت می ترسد و خودش هم می داند که واقعیت های مورد استناد و باور و مراجعۀ همه - اعم از توده و نخبه و کاسب و سفیر خارجی - با واقعیت هایی (بخوان توهمات) که او می خواهد حقنه کند نه تنها کمترین همخوانی ندارند بلکه بشدت متضاد و از دو جنس مخالف هم هستند مثل همیشۀ مقایسه بین واقعیت و توهم. لذا خیلی زور می زند که بلکه با ترساندن و تهییج احساسات و کمک گرفتن از حساسیت های مذهبی مردم توهم خودش را واقعیت و واقعیت عینی و عقلی مردم را "واقعیت نمای دشمن ساخته" تبلیغ کند. اما همانطور که شعار بصیرت و جنگ نرم و دشمن شناسی و .... ده ها از این برساخته های سالیان اخیرش بعد از مدتی نقش بر آب شده این دستاویز نخ نمای جدیدش هم راه بجایی نخواهد برد. انشاءالله. یا...هو

بعد از تحریر: این شکافی که سعی می کنم مصداق هایش را نمایان کنم نه ترمیم شدنی است و نه ساکت کردنی. زیرا که از جنس اختلاف دو نوع جهان بینی و دو استراتژی متفاوت و حتی متنافر است. امید ما هم در اینجا جایگیر شده است که ادامۀ این کشمکش که تا حل شدن نهایی آن ادامه خواهد داشت - طبق سنت قطعی حاکم بر پیروزی نهایی عقلانیت به توهم - برد با هاشمی نخبه گرا بشود بجای خامنه ای توده گرا. منظورم از نوشتن هم هم نیروبخشی و امید است بخودمان و هم تأثیرگذاری بر معادلۀ کشمکش جاری تا جای ممکن.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

بگذریم که صد در صد مخالف نظرتان هستم که اگر کسی مخالف نظام باشد حاضر است برود پشت سر خامنه ای نماز بخواند... اما مسئله مهم تر این است که این دو نفر که شما شکافشان را ترمیم ناشدنی می دانید شکافشان فقط جنگ قدرت است و بس و منافعی که میان خودشان در تمام این سالها تقسیم کرده اند و آنچنان در همه میراث انقلاب مردم شریک بوده اند که سقوطشان به هم گره خورده است پس سرنوشتشان نیز به هم گره خورده است که سرنوشت خوبی نخواهد بود...به زودی.

ناشناس گفت...

http://metrochi.blogspot.nl/2012/08/blog-post_20.html

شاگردی شما رو کردیم استاد.. منم دوستون دارم