۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه

مطلقاً حق با شاکردوست است: درود به الناز و سلام به مسعود دهنمکی!

undefined
عکس از:♥ pretty picture
1- مسعود دهنمکی دارد فیلمی می سازد بنام "رسوایی" و الناز شاکردوست نقش آرتیست اول فیلم را دارد بنام افسانه. بهمین مناسبت خبرگزاری فارس مصاحبه ای کرده است با خانم شاکر دوست و این دختر جوان حرف هایی خلاف آمد عادت زده است راجع به سناریو و فیلم و شخص دهنمکی (اینجا) که بمذاق لشکر مجازی سوپر مبارز و سوپر همه چیزدان خوش نیامده و موجی از اتهام و ناسزا و هزل و هجو و تمسخر را راه انداخته اند علیه شاکردوست و دهنمکی، و در حالیکه حتی یک کلمه و جمله از "همۀ حرف های بشدت زیبا و عمیق" شاکردوست را مورد واکاوی قرار نداده اند؛ صرف نام دهنمکی را دلیل بر مردودی او گرفته اند و ناسزا باریده اند.

2- شاکر دوست در این مصاحبه می گوید هیچکدام از فیلم های قبلی دهنمکی را ندیده است. او می گوید بشدت با دهنمکی زاویۀ دیدی متفاوت داشته و این موضوع را هنگام پیشنهاد دهنمکی برای قبول نقش هم با او در میان گذاشته است. او می گوید که حتی رغبتی برای مطالعۀ سناریو نداشته است و فقط از روی کنجکاوی و برای مسخره بازی شروع کرده به خواندن سناریو و بسرعت و بشدت تحت تأثیر شخصیت افسانه در فیلم قرار گرفته و آن را بسرعت درونی کرده است. زیرا موضوع فیلم مربوط به بازگرداندن خدا بزندگی ایرانیان با اولویت جوانان و بویژه دختران و زنان یافته است، و تنها فیلمنامه ای که برای اولین بار نقشی کامل و در شأن زن بزن اعطاء کرده بوده است در میان خیل فیلم هایی که زنان را فقط در حاشیه و ابزار پرکردن صحنه ها و سکانس ها و گیشه ها نگاه می کرده اند و می کنند.

3- موضوع فیلم هم مربوط است به دختر له شده ای که جامعه نادیده اش می گیرد و او مطمئن می شود که گویا زیر پونز نصاب نقشۀ جهان قرار گرفته است و خدا هم از دیدن او و امثال او عاجز و منصرف شده است. در این بین اکبر عبدی در نقش یک روحانی وارد می شود و افسانۀ له شده را گام بگام با خدای مهربان محشور می کند و ... ادامه.

4- الناز شاکر دوست که هنرپیشه شد من زیاد درایران نماندم. لذا بغیر از یک فیلم از او که بسیار جوان بود و نقش مقابل محمدرضا فروتن را بازی می کرد- متأسفانه حتی نام فیلم و داستان فیلم هم یادم نمانده - فیلم دیگری ندیده ام. اما اعتراف می کنم که در همان نقش نه چندان پررنگی که از او دیدم قبل از زیبایی خیره کنندۀ این دختر تحت تأثیر هنر بازیگری او قرار گرفتم. می خواهم بگویم که او هنرمند قابلی است و از همین مصاحبه اش هم معلوم است که گزیده گزین و سخت گیر است و صرف دستمزد و پول و سایر مؤلفه های تهدید و تحبیب بعید است در انتخاب او نقش درجه اول را بتواند بازی کند.

5- فیلم جدید دهنمکی بروایت شاکردوست - فارغ از توانایی های فنی و تکنیک سینمایی قوی یا ضعیف کارگردانی دهنمکی - محتوایی بشدت فلسفۀ انتقادی کلان دارد و می تواند نقطه عطفی در نمایاندن عمق دردهای جامعۀ گیرافتادۀ ما و بویژه زنان و دختران باشد. همانطور که گفتم موضوع فیلم بازگرداندن خدا به ایران و زندگی مردم است. من شخصاً هم عاشق این ایده هستم و بارها بمناسبت گفته ام که هدف همۀ ما باید بر همین بازگرداندن خدا به ایران باشد و تا خدای مهربان و عاشق و خندان بزندگی ایرانیان برنگردد همین آش است و همین کاسه. خدایی که آیت الله خامنه ای از ایران فراری داده است.

6- البته که به احتمال قریب به یقین دهنمکی فیلم را با پایان خوش خواهد ساخت و افسانۀ له شده در جامعه را بکمک عبدی روحانی به خط نجات و معنویت خواهد رساند در انتهای فیلم. اما با این وجود نیز کارش در طرح این مشکل کلان ارزنده است، و بقول شاکردوست بغیر از دهنمکی به فیلم ساز دیگری اجازۀ کار بر روی چنین سوژه ای را نمی دهند. هرچند که من پیش بینی می کنم که با تشدید استراتژی آیت الله خامنه ای در هرچه سریعتر و هرچه بیشتر بستن منفذهای تنفس جامعه حتی دهنمکی هم اجازه پیدا نکند فیلمش را با این مضمون تمام کرده و مجوز نمایش هم بگیرد.

7- سخن آخر هم اینکه من یکی از معدود - اگر تنها نه - مخالفان جمهوری خامنه ای بودم که در آن ماجرای "جدایی نادر از سیمین آری؛ اخراجی های دهنمکی نه!" پستی نوشتم و از دهنمکی و فیلمسازیش دفاع کردم (اینجا). و حرفم این بود که سینما نوعی از ابزار پیام رسان است که خودش هم حاوی پیام است. و امکان ندارد آدم سنتی وارد سینما بشود و بتواند بر مدرنیت ذاتی آن غلبه کند و نهایتاً تسلیم نشود. لذا هر کسی با هر بضاعتی همین که چماق زمین بگذارد و وارد حوزۀ فرهنگ و بویژه تصویر وسینما بشود امری بسیار مبارک و میمون است و باید بشدت مورد حمایت و استقبال قرار بگیرد. الان هم می گویم که صرف فیلم سازی امثال دهنمکی ها خیلی زیاد با ارزش است حتی اگر محتوای ساخته اش خوش آیند ما نباشد. و این گزارۀ همیشگی که جامعۀ ما در استراتژی شکست خوردۀ خامنه ای در حال فروپاشی است و ما از هر کس با هر عنوان و نامی که بخواهد خودش و جامعه را یک بند انگشت بجلو براند باید استقبال کنیم. و در نظر داشته باشیم که انتظار ما از اشخاص مختلف نسبی است و نباید همه چیز را آرمانی نگاه کنیم. با سلام به شاکردوست و دهنمکی و فیلمساخته شان: "رسوایی". یا...هو

۲۳ نظر:

hamid گفت...

برادرم دلقکم عزیزم، این چیه نوشتی اولش کلی خندیدم بعد فکر دیدم از بی قافیه گی رفتی تو کار جفنگ .
آخه شما که از حوزه سینما هیچی نمی دونی (بحث حرفه ای قضیه منظورمه) واسه چی خودتو میندازی وسط . آقا جان شما همون مسایل سیاسی رو تحلیل کن ما مخلص شما هم هستیم . دلقکم شما کلی خواننده داری کلیشم نو جوانن سریع تحت تاثیر قرار میگیرن از مطالب شما . عزیزم با مسئولیت بنویس.شما اگه بدونی هر طرز فکری میتونه با سینما فکرشو منتقل کنه این قسمت رو نمینوشتی: --- حرفم این بود که سینما نوعی از ابزار پیام رسان است که خودش هم حاوی پیام است. و امکان ندارد آدم سنتی وارد سینما بشود و بتواند بر مدرنیت ذاتی آن غلبه کند و نهایتاً تسلیم نشود. لذا هر کسی با هر بضاعتی همین که چماق زمین بگذارد و وارد حوزۀ فرهنگ و بویژه تصویر وسینما بشود امری بسیار مبارک و میمون است و باید بشدت مورد حمایت و استقبال قرار بگیرد. الان هم می گویم که صرف فیلم سازی امثال دهنمکی ها خیلی زیاد با ارزش است حتی اگر محتوای ساخته اش خوش آیند ما نباشد----

Dalghak.Irani گفت...

خیلی زور دارد که کامنت پاسخ شما پرید و مجبورم دوباره بنویسم. سلام حمید.

1- اول از شما سپاسگزارم اگر این خبرت واقعیت داشته باشد که من خواننده های نوجوان دارم. چون اگر نوجوانی اینقدر بزرگوار باشد که قدم روی تخم چشمان کمسوی دلقک پیر بگذارد و به سیرک بیاید برای بازدید از نمایش ها خودش اینقدر زیاده از زیاد تشخیص دارد که تحت تأثیر این و آن از جمله حمید ها و دلقک ها قرار نگیرد.

2- من شکسته نفسی می کنم شما چرا جدی گرفته ای که من از سینما سر در نمی آورم. حداقل این است که از حمید مجازی بیشتر می دانم و می فهمم.

3- مطلقاً این حرفم درست است که با ابزار مدرن نمی توان محتوای کهنه ابلاغ و القاء کرد. هر پیامی بسته بزمان تولدش شدیداً به ابزار پیامرسان همعصرش وابسته است و روضه را با تلویزیون و احکام طهارت را با سینما نمی توان تبلیغ کرد. البته نمایش گذشته بعد از دراماتیک کردن و بازنویسی و افزودن المان های نمایشی مدرن قابل نشان دادن از طریق سینما است. اما نمایش فرق می کند با القاء تأثیر گذار و این دو دو مقولۀ کاملاً متمایز هستند.

4- سینما از جنس ادبیات هم است و عنصر اصلی اش درام است که خود درام فرزند رمان است و خود رمان محصول مدرنیته. لذا ابداً نگران بناش که اینقدر تحت تأثیر حقایق نوشته ام قرار بگیری که اول بخندی و بعد تازه فکر کنی که بی ادبی کنی و جفنگ بگویی و آنگاه مرا مثل احمدی نژاد میرحسین را دلقکم صدا کنی. یادت هست که محمود به میر حسین 20 سال بزرگتر از خودش می گفت آقای میرحسین من شما را دوست دارم و نصیحتت می کنم و ... من هنوز هم جلو یک 66 ساله بدون لکنت حرف نمی توانم بزنم. یا...هو

آرسین گفت...

دلقک عزیز،
درست است که لحن حمید نام کمی متفاوت از سایر خوانندگان است اما به نظر من از دلقک بعید است که سر تیربار خود را به روی او بگیرد و با تمثال احمدی نژاد(که نماد بی ادبی است) مقایسه کند و از کوره در برود به این سادگی، برخلاف تمام آموزه های اخلاقی خرد و درشت گفته شده در اینجا... بگذریم در مورد این مطلب من هم دو اشکال میبینم اول اینکه اعتقاد دارم در مورد چنین موضوعاتی شاید بعد از دیدن فیلم و نتیجه کار دفاع اینچنینی درست باشد نه تنها از روی روایت هنرپیشه ای به نقل از خبرگذاری فارس! و بدیهی است که از اساس تمامی استنادات شما بر روی اعصاب خوانندگان است!.
و ثانیادر مورد اینکه آدم سنتی نمیتواند از ابزار مدرن استفاده کند با شما مخالفم. اتفاقا هرگونه هنری میتواند در خدمت هر نوع فکری باشد چه مدرن و چه سنتی و... . مثال اغراق آمیز تر وجود شبکه های اجتماعی و نفوذ کامپیوتر است. که قطعا به زعم شما مخالف دیکتاتوری یا حتی ایدئولوزی کهنه اسلامی میتواند باشد. این حرف به شرطی درست است که همان نسل قدیم با همان افکار بخواهند از ان استفاده کنند اما اگر این ابزار به دست نسل جدید دارای همان تفکر بیافتند قدمی به جلو به نفع تفکر قدیم است. علت هم آنکه اگر این طور بود که می گفتید تا بحال بسیاری از تفکرات قدیمی با گذشت تکنولوزی و زمان از بین می رفتند.
(اینکه ایرانیان دچار تزلزل عقاید می شوند به علت قومیتی است نه علت تکنولوژیکی. به عنوان مثال در جوامع عربی مثل عربستان هیچ تکنولوژی -به ذات تکنولوزی نه تغییر در اثر ارتباط با اقوام دیگر- نتوانسته ذره ای در افکار پوسیده شان تغیری ایجاد کند) نمونه دیگر آن را هم در دوران جنگ سرد یا حتی جنگ جهانی دوم میبینید. و این حرف شما مانند آن است که توسعه تفکر اسلامی بدلیل وجود جنگ با شمشیر و اسب و شتر در زمان مسلسل و موشک و هواپیمای جنگی متوقف میشود! اما میبینید که در این تفکرات نام موشک های ناندونگ کره شمالی تبدیل میشود به زلزال و شهاب و سجیل و در خدمت همان ایدئولوژی فسیل قرار میگیرد.
افرادی مثل دهنمکی نه بدلیل کمبود اعتقاد یا انقلاب درونی، بلکه به علت برد وسیع سینما نسبت به روزنامه به این راه آمده اند. و خب درست و منطقی خواهد بود وقتی مخاطبان روزنامه یالثارات را با اخراجی ها مقایسه کنیم.
پس دلقک جان درست است که ایجاد ارتباط با زندگی مدرن میتواند سرچشمه تغییری باشد اما نه همه جا و همه کس. در موارد بسیاری مانند اسلام شیعی این پوست اندازی ها و بروز شدن ها جزئی از ایدئولوزی است گرچه که با سرعت دنیای امروز حرکت بطئی و کمی دارد.
و مطمئنم شما هم فرق فردی را به نام نوری زاد همکار آوینی و قبل از 88 با نوری زاد بعد از 88 متوجه میشوید.
تفکر دهنمکی به هر شکلی _نوشته، فیلم- در بیاید تفکر دهنمکی است و تنها ظاهرش عوض شده. و مطمئنم که شما در ظاهر نمیمانید
موفق باشید

ناشناس گفت...

"همانطور که گفتم موضوع فیلم بازگرداندن خدا به ایران و زندگی مردم است. من شخصاً هم عاشق این ایده هستم و بارها بمناسبت گفته ام که هدف همۀ ما باید بر همین بازگرداندن خدا به ایران باشد و تا خدای مهربان و عاشق و خندان بزندگی ایرانیان برنگردد همین آش است و همین کاسه."
دلقك جان
موضوع اصلي اينه كه خداي مدنظر تو با خداي دهنمكي و خامنه‌اي فرق داره از بنيان و اساس/

ناشناس گفت...

نقش دهنمکی ها و سلحشورها را باید قبل از هر چیز در چهار چوب سینمای ایدئولوژیک دید و سنجید، این ها در خدمت ایدولوژی حاکمند چه با چماق و چه بدون آن، در عرصه سینما و فرهنگ سازی تقلبی، اثرات آن خیلی مخرب تر از چماق است، ایکاش اینان همان چماقدار باقی می ماندند. هنر ایدئولوژیک در شوروی سابق هم در جهت موجه نشان دادن وظع موجود و تخریب و دشمن پنداری مخالفین داخلی و دنیای آزاد بود، در حکومت های این چنینی، هنر (سینما، تئاتر، موسیقی، نقاشی...) در خدمت سیستم است و بس . سینمای دولتی در جمهوری اسلامی نیز رسالتش توجیه و مشروعیت سازی برای دستگاه خلیفه است ! در این مورد به نظرم دلقک (انسانی جایز الخطا) دچار اشتباه فاحشی شده که خود ملتفت خواهد شد مانند تشنه ای در کویر به دنبال سراب !

ناشناس گفت...

نقش دهنمکی در سینما مانند محمد خاتمی در سیاست است. یا هو

Dalghak.Irani گفت...

سلام و ممنون از همه.

1- رژیم ایران را ایدئولوژیک که لاجرم باید توتالیتر باشد نمی دانم. خامنه ای دارد تلاش می کند که بلکه بتواند. ولی تاکنون ما یک ناسیستم، سیال و بلاتکلیف داشته ایم.

2- تفکر دهنمکی هم با تفکر سلحشور متفاوت است و هم تفکر خامنه ای. دهنمکی مدل 91 داریم و دهنمکی مدل 78. تازه اگر قبول کنیم که چپ های معرفی کنندۀ دهنمکی 78 بما همه خودشان پیغمبر بوده اند که نبوده اند.

3- شوروی را سرکوب حزب توتالیتر نگه داشته بود و نه سینمای ایدئولوژیک. اگر سینما نگاه می داشت که دچار فروپاشی نمی شد. بازهم می گویم و از بزرگترها هم بپرسید که با ابزار مدرن نمی توان القاء سنت کرد. و این ربطی به این ندارد که من از نسلی هستم که کامپیوتر را مثلاً مثل "راسین" نمی شناسم.

4-آن مثل رایانه هم و شبکه های اجتماعی هم فقط در مورد اطلاع رسانی به همفکران و سازماندهی برای عملیات سخت افزار و انتحاری و چماق کشی مورد بهره برداری هستند بجای ابزار قدیم. و الا هیچ فکر سنتی از طریق این شبکه ها قابل گسترش (القاء)یی نیست.

5- در مورد حمید هم من توپخانه را فقط در بند 4 بکار برده ام تا کمی بخودش بیاید و قبل از احساساتی شدن از خودش و معلوماتش بداند که باید تواضع داشته باشد و لحنش را چک کند. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

دو نکتۀ مهم جا ماند از کامنت راسین عزیز.

ا- راجع به نقد فیلم پس از دیده شدن اشاره کرده اند که کاملاً درست است. اما من نقد فیلم نکرده ام چنانچه مخالفان هم هیچگاه - چه قبل و چه بعد از نمایش فیلم - بخود فیلم کاری نداشته اند و موضوع هماره برسر شخصیت و نوع تفکر از پیش کلیشه شدۀ دهنمکی بوده است. لذا من هم فقط از آدم ها دفاع کرده ام و تیتر مطلبم هم مؤید است. اشاره ام بمحتوای فیلم هم در حد اعتمادم به صداقت الناز شاکردوست بوده است در مصاحبه اش و شناختی که گذشته و نوع زیست مدرن او متقاعدم براستی می کند بوده است.

2- و این نکتۀ مهم که سینما بخش تکنیکی دارد که هر کسی می تواند از آن استفاده کند اما بخش فرهنگی سینما راه به استفادۀ سنت منسوخ از نظر زمانی نمی دهد. بعبارت دیگر سینما یک ابزار است که فقط فرهنگ زمانۀ خودش (عصرمدرن) را می پذیرد و نه فرهنگ زمانه های سپری شده را. اگر چنین نبود الان جمهوری اسلامی سی و سه ساله باید می توانست یک هالیوود یا حداقل بالیوود راه انداخته باشد و بازارهای نه فقط جهان اسلام که بازارهای بین المللی را هم تسخیر کرده بود. شما که معتقد نیستید که خامنه ای نخواسته یا پولش را نداشته و ...
نتوانسته بخاطر اینکه هنرمندش را نداشته و هرکس هم که با رانت وارد این حیطه شده فیلم اول به دوم نرسیده شده ضد انقلاب و ایدئولوژی. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام
فرمایش شما به قول دوست طنازی متین و بی اساسه
چرا؟
چون شما دارید چند موضوع و مبحث رو در کنار هم و با هم قاطی می کنید و از یکی به دیگری نقب می زنیدو این گاهی صحیح نیست.
این دو موضوع چی هستن؟
موضوع اول: آیا حضور این آقا و چنین افرادی به نفع فرهنگ و سینماست؟
موضوع دوم: آیا بهتر نیست،که افرادی چنین به جای ابزار پیشاسنتی چماق با ابزار مدرن سینما حرف بزنند؟

صنعت سینمای ایران هم مثل هر پدیده ای یک سیستمه اقتصادی اجتماعی زنده است. هر سیستمی می تونه باز و بدون مرز و در تعامل آزاد با محیط باشه و یا بسته و با تعامل صفر و یا خیلی کم با محیط برای مثال می تونیم از این لحاظ صنعت سینمای ایران رو در سه حالت در نظر بگیریم:
اولین حالت: سینما از لحاظ حضور افراد مختلف و حضوراندیشه ای گوناگون آزاد باشه و هیچ محدودیت سیستماتیکی بر سینما تحمیل نشه که بهترین و ایده آله
دومین حالت: سینما در حالتی بینابینی دارای آزادیهای با حد و مرز مشخص باشه اما حضور افراد به شرط رعایت حدود آزاد باشه
سومین حالت: سینما دارای حد و مرز اندیشه ها باشه و حضور افراد هم با سنگ اندازی و موانع روبرو باشه و گروهی خاص که مطابق با محدودیتها فکر می کنن و حتی تنگتر راحتتر و آزادتر حضور داشته باشند و فیلم بسازن.

حال شما دارید حضور این آقا رو که بیشتر مصداق حالت سومه مبارک می دونید چرا که این آقا اگر قبلا در صنف سینما نبوده چماق به دست داشته و سخن گفتن با ابزار سینمای مدرن به از سخمن گفتت به مدد چماق ابزار پیشاسنتی

این درحالیه که شما عملا میان دو میدان نگاه و اساسا دو موضوع مختلف دارید حرکت می کنید که به هم خیلی هم ربط ندارند.
موضوع اول: آیا حضور این آقا و چنین افرادی به نفع فرهنگ و سینماست؟
پاسخ خیره چون داره ما رو از حالت دوم به حالت سوم می بره و این اصلا مطلوب نیست.
موضوع دوم: آیا بهتر نیست،که افرادی چنین به جای ابزار پیشاسنتی چماق با ابزار مدرن سینما حرف بزنند؟
پاسخ اینه که بله مسلما بهتره

اما چرا در کل فرمایش شما صحیح نیست؟
چون گزاره موضوع دوم شما یعنی سخن گفتن این افراد با ابزار مدرن وقتی می تونست مفید باشه که در حالت اول یعنی آزاد بودن سینما و حضور اندیشه های مختلف و حضور افراد مختلف قرار داشتیم و عملا در دشتی وسیع از اندیشه ها و بدون محدودیتهایی نظیر بودجه فیلمسازی، تعداد فیلم در سال و ... قرار داشتیم و اندیشه های چنین افرادی هم در کنار سایر اندیشه هاو نه چیره بر آنها یا حداقل در حالت دوم که ایشان هم در کنار بقیه
اما ما در حالت اول نیستیم و حتی مطابق فرمایشات شما حالت دوم هم برتابیده نمی شه، سیستم سینمای ایران بسته است و دارای مرزه و گنجایش خاصی داره از تعداد افراد فیلمساز، تعداد فیلم در سال، بودجه دولتی و سرمایه خصوصی، و مرز درحال تنگتر شدن هم هست. بنابر این حضور هر فرد بیشتری مشابه ایشان برابر است با خروج یا عدم ورود فردی با اندیشه متفاوت وشاید بشه گفت اندیشه به مردم نزدیکتر. پس حضور هر فرد اینچنینی برابر است با بسته شدن فضای سینما و سختتر شدن ابراز اندیشه های متفاوت

Dalghak.Irani گفت...

این آخرین کامنت است که در این پست می نویسم. زیرا که خوانندگان مخالف و من در امهات اندیشگی فلسفی و نوع نگاه مان به دین ایدئولوژیک - تعامل بقول خوانندگان و تخالف قطعی طبق برداشت من - با مقولۀ سینما نقطۀ مشترک و حتی مماس هم ندارد. لذا قبلاً هم گفته ام که بحث های با دو نگاه متضاد به هستی و فلسفۀ زیست نه می توانند و نه مفید است که گفتگو کنند. من حرفم این است که فرهنگ و هنر امروزی بویژه سینما یک پدیدۀ مدرن است و نمی تواند در خدمت دین ایدئولوژیک استخدام شود و مخالفان نظر من معتقدند که هر پدیده ای حتی مدرن مثل سینما می تواند مثل چاقو یا مرهمی باشد و است که بسته به استفاده کننده و انگیزۀ او می تواند کشنده یا شفابخش باشد.
ایران را اتاقی در نظر بگیرید که تنها یک پنجره بنام سینما دارد که فضای تنفسی ایرانیان گیر افتاده در اتاق را فراهم می کند. خامنه ای و این گروه خشن که زندانبانان این اتاق و در خارج از این اتاق ایستاده اند دارند زور می زنند که این تنها پنجره را هم گل بگیرند و ملت را دفن کنند. حرف شما به این معناست که حالا که نگهبانان اصلی (هنرمندان دگر اندیش یا مؤلف و مدرن ) ممنوع می شوند از باز نگاه داشتن این پنجره؛ گور پدر خامنه ای ما هم قهر کنیم و بگذاریم پنجره را ببندد و خلاص. اما من می گویم یکی در بین نگهبانان دیروز پیدا شده که کمی دلرحم تر است و می گوید و زور می زند که پنجره نیمه باز بماند تا حداقل فامیل و دوست و آشنای خودش خفه نشوند. من البته از این نگهبان بسیار عزیز استقبال می کنم چون باید شاکر دوست و کیانیان و پرستویی و فرهادی و بیضایی و انتظامی و ... نیم نفس زنده (خورد و خوراک داشته و داخل ایران هم بتوانند زندگی کنند) بمانند تا امیدی به باز کردن کامل پنجره داشته باشیم. شما مصرّی که دهنمکی همان خامنه ایست که می خواهد فرهنگ را با فرهنگ و سینما را با سینما ببندد. اما من می گویم این ابزار ابزار خامنه ای نمی شود و هرکاری بکنند بازهم سینما سینماست و مدرن بودن آن غیرقابل تصرف! پس فیلمسازی دهنمکی حفظ مدرنیته در ایران است و نه غالب کردن سنت متحجر. یا...هو

Arsin گفت...

باز هم سلام به دلقک و دوستان.
اولا عرض کنم که اسمم آرسین است نه راسین! به معنای پسر ایرانی.
ثانیا باید عرض کنم که ظاهرا نه تنها من بلکه سایر دوستان هم متوجه صحبت شما شده اند و دقیقا بر همین نکته ای که در کامنت آخر ذکر کرده اید اشکال دارند. که اینکه شما میگویید پنجره تنفس. حقیقتا پنجره ای رو به فضای آزاد نیست بلکه تنها تصویری از پنجره است که با نور تابانده شده روی دیوار جهت القا پنجره و نور هم از جنس همان ایدولوژی است نه بیشتر. گول نخوریم.
پنجره های حقیقی یا به قول شما بسته شده یا درحال بسته شدن است. اما این شبه پنجره نه تنها کمکی به یادآوری پنجره اصلی نمی کند بلکه افکار را از آن پنجره اصلی و هوای آزاد منحرف می کند.
نکته دیگر آنکه در زمینه سینمای اسلامی گفته بودید که به نظر من هنوز در میان علمای اسلام به دلیل ماهیت اولیه و سابقه تاریخی مورد عنایت قرار نگرفته و بتدریج -با توجه به پتانسیل نفوذ آن- خواهیم دید که این رشته نیز بزودی در دست اصحاب ایدئولوژیک قرار گیرد. اما پیش بینی ام به قول شما شکست است نه بدلیل کمبود تلاش یا ضعف ایدئولوزی بلکه بدلیل کمبود تجربه و امکانات همانطور که حتی کل اتحادیه اروپا نیز هنوز نتوانسته حرفی در مقابل هالیوود بزند. (بالیوود جنس دیگری دارد).
نهایتا اینکه به قول دوستمان فضای بسته با فضای باز متفاوت است و حتی شما به عنوان یک صاحب وبلاگ این بازار آزاد و علاقه مخاطب را درک میکنید و طبیعتا احترام میگذارید. چیزی اساسی که در آن نور تابیده به معنای پنجره اساسا جایی ندارد.
با تشکر

hamid گفت...

دلقک جان گفتن چند نکنه رو ضروری می بینم:
1-بله خواننده های جوان و نوجوان هم دارین پس موظف هستین که با مسولیت بنویسین نه از روی علاقه به سیمای زیبای الناز جون
2- بنده هم آکادمیک و هم بصورت تجربی در سینما تحصیل کردم و مطمئن هستم که باید بیشتر مطالعه کنین در این زمینه و بواسطه همین کارم، به خیلی از روستاها و شهرهای کوچک ایران سفر کردم و کاملا آگاهم که چقدر قدرتمند و با نفوذه این برنامه ها و فیلم های ملی کشورمون
3-خیلی خوشحالم که از خیلی سال پیش هیچ چیز برام حکم تقدس نداره، احترام من به آدمها فقط به خاطر شعور و فهمشونه و البته دانششون که برای من یه جوون 20 ساله با یک پیرمرد 66 ساله فرقی نیکنن اگه شعورشون در یه سطح باشه که شما مطمئن باش سن زیاد فهم و شعور نمیاره، بلکه باید کسبش کنیم
4-همین بزرگتر بازیها و احترام گذاشتن های الکی از نسل شما گند زد به این کشور---- تکرار میکنم احترام گذاشتن های الکی، آدمها رو به اشتباه میندازه دلقک جان
5-لطفا اینقدر سن و سالتون رو به رخ من خواننده نکشین، من اگه میام اینجا برای مطالب و تحلیل های سیاسی شماست وگرنه دور و اطراف من پر از آدمهای مسن حوصله سر بره که فکر میکنن خیلی تجربه دارن اما دریغ از یه تحلیل ساده
6-ودرآخر،احتیاجی نیست شما توضیح بدی در چه زمینه هایی تبحر داری چون از نوشته های شما میشه فهمید

Dalghak.Irani گفت...

آرسین بخاطر تایپ اشتباه نام تان پوزش می خواهم.
حمید جان منظورم این بود که بین جان و جفنگ اگر یک جن همانندی باشد یک گاف هم فرق است. پس هر دو نمی توانند در یک نوشته برای یک مخاطب بکار بروند. کامنت هایی با سر و ته هارمونیک "جفنگ نوشتی" هم کم نیست خطاب بمن. ولی اعتراضی نمی کنم. چون من هم با دوستان حرف می زنم و نه مخالفان یا موافقان! یا...هو

آقای مدرنیته گفت...

درود بر دلقک و موافقان و مخالفانش

کامنتهای این پست از متن اصلی برایم جذاب تر بود. همه را خواندم

یک نقد میخواهم بکنم. بی ادبی نباشد. جای پدرم هستید. اما من پدرم را هم نقد میکنم به دفعات !

البته این نقد مختص این پست نیست. شاید هم نقد درستی نباشد...

شما در اکثر نوشته هایتان با قاطعیت و صددرصد حرف میزنید. اینکه قاطعیت داشته باشید خوب است. اما در نظر دادن در مورد همه ی یک قشر خاص، با قاطعیت و صددرصد حرف زدن به نظرم جایز نیست.

مثلا میگویید مطلقا هیچ ورزشکاری متشرع به مذهب خامنه ای نیست. هرچند این را در مورد المپیکی ها گفتید، اما در ادامه کلا گفته اید که ورزش مدرن است و مطلقا کسی که متشرع به مذهب خامنه ای است، نمیتواند ورزشکار باشد. در حالی که من در خوزستان خودمان میشناسم کسانی که خامنه ای را امام مینامند و بسیجی اند و سینه چاک اند و به صورت حرفه ای ورزش را دنبال میکنند. در اعتقادشان به خامنه ای هم تقریبا شکی ندارم.
این فقط یک مثال از قاطعیت های شما بود که گاه گاه آزارم میداد.

بسیاری بوده که در مورد یک قشر خاص، نظرات با قاطعیت داده اید. از ورزشکار تا دانشگاهی ها و هنرمندان و سپاهیان و همه و همه... گاهی به نظرم به جای قاطع حرف زدن، خوب است که بگوییم "اکثریت قاطع" مثلا یا یک همچین جملات جایگزینی...

امیدوارم جسارت مرا به عنوان یک فرزند نادان ببخشید.

یا حق

آقای مدرنیته گفت...

این را یادم رفت بگویم...

به نظرم این قاطعیت را از ارتشی بودن به ارث برده اید...

Dalghak.Irani گفت...

سلام آقای مدرنیته.
تبصره بخاطر اظهار ادب و نوعی هراس انتقاد شما از من:
مطلقاً نظرم این نیست که جوانان پیران را نقد نکنند. اما نقد لوازمی دارد که اولین آن پرهیز از توهین است. منتقد دشمن متن هم باشد دشمن نویسنده و گوینده نیست. بویژه هنگامی که با چهرۀ دوست باشد. والبته نظرم هم این نیست که نقاد لکنت زبان بگیرد و با هزار تمهید مقدمه و مداهنه و عذر خواهی نقدش و نظرش را بگوید. نه به توهین احتیاج است و نه به عذرخواهی از یا اجازه گرفتن از نویسنده و گوینده. فقط کافی است بگوید و با خشونت هم بگوید که اینجای حرف تو به این دلیل و این استدلال درست نیست و یا من قبول ندارم.
و اما در مورد قاطعیت و تعمیم های صد درصد. حق کاملاً با حضرت عالی است.

1- اینکه فرموده اید محتمل قوی است که این از روحیۀ نظامی من سرچشمه گرفته باشد می تواند یکی از دلایل باشد چون هیچ کس نمی تواند خودش را از تربیت و گذشته و عاداتش بطور کامل تهی کند و هماره بخشی از خود واقعی ما از گفتار و رفتارمان بیرون می زند حتی اگر بکوشیم که چنین نشود.

اما خودم دلایل آگاهانه و انتخاب عمدی زیر را هم دارم:

1- اولین علتش تحریک خواننده است بویژه در تیترها برای دشنام زیر لبی که "چه پررو و از خود راضی" تا حاضر شود مطلب را بخواند و وارد متن بشود. چون مطالب خنثی که نه دوستی شان معلوم باشد و نه دشمنی شان و بخواهد خواننده را مجاب بخواندن کند حداقل باید نویسنده اش نامی باشد. ضمن اینکه حتی متن های خشک و روضه ای سیاسی و اجتماعی خواننده ندارد. چون علاوه بر عصر اینترنت جامعۀ ما از مشکل چیست اشباع است و حوصلۀ متون رسمی و دموکرات های باسمه ای را ندارد. باری کلمات قاطعیت و صد درصد و از این قبیل توانایی القاء چالش و تعلیق هم دارند خود بخود.

2- اصولاً شناسنامۀ نثر من چکشی بودن آن است و توانایی نوشتن متن های کلاسیک و طویل و روزنامه ای را ندارم و نمی خواهم هم یاد بگیرم چون نویسنده های سیاسی نویس اینجوری زیادند به تعداد همۀ فرزانگانی و فرهیختگانی که علمی و فنی می نویسند. من می خواهم دلی و حسی باشد نوشته ام و بی منطق و غیر مستدل هم نباشد. لذا بخش کامنت ها را برای شرح بیشتر جملات قاطع و کوبندۀ متن استفاده می کنم.

4- در مورد متن حاضر بخصوص اما من از متشرع حرف زده ام و ورزش قهرمانی. و باز با قاطعیت می گویم که آدم متشرع نمی تواند ورزشکار دنیای مدرن و با فلسفۀ تفریح و سرگرمی باشد. آن برادران بسیجی هم لابد مثل همۀ مذهبی ها در رشته های رزمی مشغول بوده اند و حداکثر کشتی. که منظورشان آمادگی برای جنگ با دشمنان اسلام و برادران مدرن است نه نمایش در استادیوم تختی برای مردم اهواز که کیف کنند و بخندند و جیغ و سوت بکشند و هیجان تخلیه کنند. البته تازه اینان متشرع نیستند و محتمل خودشان را قالب زده اند در این صورت. چون منظور من از متشرع پیرو تفکر مذهبی خامنه ای که تفکر غالب حوزۀ دین و مذهب شیعه است بود و نه طرفدار قدرت سیاسی او. او برای حفظ قدرتش خودش هم شریعت را بمصلحت خرج می کند تا چه رسد به پیروان سیاسی اش.

3- سوم هم برای بزرگنمایی پیام اصلی نوشته ام اینکار را می کنم تا خواننده به عمق فاجعه بهتر بیندیشد و فکر نکند که این مشکل هم مشکلی است در حد کمبود ارز یا گرانی مرغ. بعبارت دیگر می خواهم با در آوردن لج تو علیه خودم تو را گیر بیاندازم برای رفتن به عمق درد جامعه و متوجه کنم که خانه از پای بست خیلی ویران است. در همین پست هم که مطلقاً آورده ام انتظارم این بود که حداقل یک نفر از چند هزار خواننده اش برود و حرف های شاکر دوست را چند بار بخواند تا کشف کند که چرا من اینقدر سماجت می کنم. چون حرف های او همۀ درد جامعۀ ایران هم است. خدا باید برگردد بوطن! و این با بودن خامنه ای ممکن نیست. وخوب است همین جا اضافه کنم که قطعاً باید اکبر عبدی یک آخوند غیرسیاسی باشد در فیلم تا نتیجه همان بشود که شاکردوست گفته می شود. و چه اشکالی دارد که این حرف از زبان و قلم و فیلم چه کسی بیرون بیاید. دین باید خودش را از شر سیاست رها کند تا مجدداً دین شود. یا...هو

آقای مدرنیته گفت...

درود

راستش قبل از اینکه این کامنت ها را بخوانم، اصولا دست و دلم به نقد کردن شما نمیرفت. شما را تا حدود زیادی الگوی قلم زدن خودم قرار داده ام. به همین خاطر حکم استاد را برای من داشتید و دارید و میدانید که یک مقداری سخت است، شاگرد، استادش را نقد کند...

اتفاقا این کامنت ها را خواندم و دیدم به به ! مجال انتقاد باز است، پس من هم تیر خودم را زدم. درست برعکس آنچه فکر کردید، این کامنتها و جوابهای شما، مرا به انتقاد تحریک کرد تا بازدارندگی !اما اصولا برای انتقاد از کسی که هم سن و هم اطلاعات و دانش و تجربه اش بالاتر است، باید _باید_ لکنت داشت. باید عذر خواهی کرد.

در جوابم، اگر گزینه شماره 4 را نمینوشتید، "قانع تر" میشدم...اما همینکه "قانع" شدم، کافیست. سپاس

"یا...هو" یتان را دوست دارم

یا حق

فرزان گفت...

سلام فقط میخواستم بگویم اگر ده نمکی هم فیلم بسازد بلاخره مخاطبان خاص خودش را دارد آنها را نمیتوان از سر گرمی دالخواهشان محروم کرد وگرنه فرقی بین ما و خامنه ای و آدمهای تیپ ده نمکی نخواهد بود. ولی اینکه ده نمکی با فیلم ساختن متحول و مدرن شود هم پذیرفتنش آسان نیست باید از جنم دیگری باشد. حتی مخملباف هم هنوزبه نظر من مدرن ومتحول نشده . حالا بگذریم برای من که نام آرسین و ترجمه ای که ازش کرد به اندازه بحث جالب بود میشود بگویی آرسین جان ریشه نامت فارسی است یا کردی یا بلوچ یا زبان دیگری؟ تا آنجا که میدانم نباید ترکی باشد. ببخشید از فضولی

hamid گفت...

دلقک جان پیش خودم فکر کردم دیگه این کامنت دومی رو حذف میکنی ولی نکردی . ممنون بابت تحمل مخالف از طرف شما.

حمید دلقک رو دوست داره و براش کامنت مینویسه کاری که تو هیچ وبلاگ دیگه ای نمیکنه. ولی تیمسار و نصیحت و منم منم رو دوست نداره.

پس لطفا فقط دلقک باش مثل قدیما

ناشناس گفت...

در راستای این گزاره ی لایتخلخل دلقک گرامی که "سینمای مدرن مطلقا در اختیار دین قدیم در نمی آید" می خواستم یادآوری کنم اکثر نوجوانان و جوانان پاکستانی و افغان که به خدمت طالبان در آمدند و می آیند و به مصرف عملیات های استشهادی میرسند تحت تاثیر سی دی های فیلم مذهبی که توسط واحدهای تبلیغاتی طالبان در پاکستان تهیه میشود به این راه کشیده میشوند، در ایران خودمان هم کم نبودند نوجوانانی که به عشق فیلم های جنگی حاجی و سید، به جبهه ها کشانده شده و گوشت دم توپ شدند.

Dalghak.Irani گفت...

حمید مرسی که آشتی کردی و من با حذف مطلقاً! مخالفم چون خودم سی و سه سال است حذف شده ام حتی وقتی هم به اصلاح طلبان و خاتمی رأی می دادم می گفتند طبقۀ محذوف رأی داده و من جزیی از محذوفان بودم و هستم مثل تو. لذا ما کجا داریم برویم از دست همدیگر پس ناچار همدیگر را می بخشیم و در آغوش هم می مانیم که نچاییم در این زمهریر زمستان مرگ خامنه ای و شرکاء. یا...هو

اما ناشناس محترم و شوخ و شاد که دوست دارم شادی و سرخوشی را.

منظور شما اگر آموزش چگونه بمب پوشیدن و چگونه ماشه را کشیدن است و آموزش تکنیک های منفجر کردن خود درست است و من هم مخالفتی ندارم چون امری مدرن آموزش داده شده است. اما اگر منظورت این است که سی دی های طالبان به بچه های انتحاری آموزش و ایمان دینی و طالب شدن تزریق می کنند من مخالفم و می گویم که اینکار زیر بنایش در خانواده و جامعه است و آموزشش در مکتب خانه. یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک گرامی،
اول، مرسی که شوخ و شادی را دوست داری.
اما منظور من دقیقا همان دومی بود که معلوم هم بود، اما اگر می خواهید بدانید توی این سی دی ها چه معجونی سرو می شود به مثالی بسیار ملموس تر ارجاع می دهم که اتفاقا همین ۲۰ و اندی سال پیش در همین ایران خودمان و دقیقا با همین کارکرد سینما به عنوان مدیا در خدمت پروپاگاندای دین قدیم، ساخته شد: سری روایت فتح مرحوم آوینی.

ناشناس گفت...

با سلام
دلقک عزیز
تحلیل های سیاسی شما با وجود اینکه از ایران دور هستید دارای دو نکته بسیار مثبت است 1: توجه بسیار زیرکانه شما به بعضی از سخنان جناح حاکم و برجسته کردن ان سخنان که نشان از شناخت شما از این ادم ها دارد که من رمزگشایی می نامم این کار شما را
2: بروز بودن اطلاعات سیاسی شمااز این حرفها و ربط دادن این صحبتها با اتفاقات سیاسی روز در بین جناح های حاکم .
به این دو دلبل من خواندن تحلیل های سیاسی شما را برای خودم و دوستانم مفید می دانم ولی در مورد پست شما در مورد اقای سلحشور و خانم الناز شاکر دوست با شما مخالف هستم ، شما از دفاع این خانوم در مورد اقای سلحشور صحبتی نکردید و همچنین از صحبتهای اقای سلحشور در مورد سینمای ایران و زنان سینمایی ایران نکرده اید من با ساخت فبلم توسط این اقا مشکلی ندارم ولی با کسانی که این ادم را انسان پاکی می نامند مشکل دارم و نه فیلم های این ادم را می بینم و نه بازیگران این فیلم ها را انسانهای ازاده می دانم البته تا جایی که به من مربوط می شود فقط حق دارم به فیلم های انان نروم و نظر شخصی خودم را در مورد انها بدهم . ولی یک نکته را دوست دارم به شما تذکر بدهم اقای مهاجرانی با گفتن یک جمله در مورد اقای خامنه ای از صحنه سیاسی ایران به پشت صحنه سیاسی منتقل شد .
با تشکر