۱۳۹۱ تیر ۲۱, چهارشنبه

من یک لیبرال هستم و از مطهری ضد لیبرال حمایت می کنم!

undefined
Tabby Cat


1- اگر با استفاده از تکنولوژی های نوین سیبی تولید کنیم که نیمی از آن رنگ سفید داشته باشد و نیم دیگر سیاه؛ این سیب می تواند توضیح کاملی باشد از من و علی مطهری. به این معنا که جفت مان یک جنس داریم ولی هرکدام رنگ متضاد دیگری را بروز می دهیم. بعبارت دیگر فرق من و علی مطهری در نوع تعریف و شناخت از انسان است و متناسب با آن دو زیبایی شناسی متضاد داریم. به این مفهوم که علی مطهری انسان را موجودی معنوی می داند که وجه مادی ضعیف او در خدمت بارآوری و بهینه سازی وجه غالب معنوی اوست و من درست برعکس معتقدم که انسان موجودی کلاً مادی است که معنویت او هم در راه تسهیل خوشبختی بخش مادی او قرار دارد. در یک مقایسۀ متساهلانۀ فلسفی نگاه نظری مطهری به انسان نگاه "لوح سفید" منتسب به جان لاک است اما نگاه تئوریک من به انسان بیشتر از فلسفۀ هابز پیروی می کند که معتقد است انسان "لوح سفید نانوشته نمی تواند بماند و به محض تولد و ورود به چرخۀ رشد؛ ذات خودخواه و رقابت طلب اش او را بسمت چالش (تو بگو تبهکاری حتی) با دیگری! هم سوق می دهد". البته من دانش آموختۀ اکادمیک نیستم و نقل قول ها را با برداشت خودم پررنگ و کم رنگ می کنم و شما نباید مثلاً تبهکاری را در متن های هابز جستجو کنید!

2- اما آنجائیکه مربوط به روش ها می شود من و مطهری فکری همپوشان داریم و جفتمان معتقد هستیم که برای پیش برد انسان بسوی تکامل از حداقل زور ممکن و ناگزیر باید استفاده شود از سوی حکومت. و اگر قرار باشد که همۀ ابزار حکومت برای قبولاندن یک ایدئولوژی به انسان تابع؛ جنسی از زور و سرکوب داشته باشد آن ایده و ایدئولوژی - حتی اگر بهترین تئوری باشد بنظر مطهری اسلام و بنظر من لیبرالیسم - کارآمد نیست و باید بساطش را جمع کند و مزاحم انسان مختار و اندیشمند نشود. لذا من نوع مطهری را بعنوان سرسخت ترین دشمن ایده های زیستی و انسان شناختی خودم با آغوش باز می پذیرم زیرا که من ابتدا دنبال یک دشمن شناخته شده هستم که اندیشه اش را هم بطور ثابت و هم بطور واضح در مقابل اندیشه ام به گفتگو بگذارد و با همدیگر مبارزه کنیم. تمام تلاش من این است که بگویم انسان های یکی به نعل و یکی بمیخ هیچگاه نخواهند توانست به یکسویه شدن مخاطب و انتخاب مستمع کمک کنند و جامعه را در حالت عدم تعادل به سقوط  دایمی خواهند تهدید کرد.

3- البته نوشته های من در اینجا بار انتخاب سیاسی هم دارد و بیشتر سمت و سوی مبارزه با جمهوری اسلامی واقعاً موجود برهبری آیت الله خامنه ای هم رنگ و بوی متن ها و تیترهایم را تعیین می کند. و من از هر عنصری که خواسته یا ناخواسته در راه تضعیف حاکمیت موجود - تغییر استراتژی انقلاب مدام - عمل کند حمایت مقطعی می کنم. البته اهمیتی هم نمی دهم که عنصر سیاسی فعال در صحنه دیروز چه می کرده و فردا چه خواهد کرد. زیرا که من از عملکرد روز او بنفع ایده های خودم بهره برداری می کنم و فردا که او در مقام تصمیم گیر قرار بگیرد با او در موضوع اختلاف رنگ های متضادمان به رویارویی خواهم پرداخت. امروز من و مطهری دشمن شماره یک مان این است که رژیم فضا نمی دهد به طرح دیدگاه های متفاوت تا هر کدام از من و مطهری که معتقدیم برندۀ آن گفتگو خواهیم بود با هم تبادل نظر و مباحثه کنیم. من و مطهری امروز برای ایجاد بستر "مبارزۀ فکری با یکدیگر" مبارزه ای همسو داریم و متحد هستیم. طبیعی است که فردا که مطهری و نه من - چون قدرت بیشتر به او نزدیک است تا من - بقدرت رسید من مخالف سرسخت او خواهم شد. نه برای حذف او با ترور فکری یا جسمی او - مثل وضع موجود - بلکه برای به چالش کشیدن فلسفۀ زیست ناکارآمد او. 

4- اینکه من چطور از لیبرالیسم و فرمالیسم بشدت دفاع و توصیه می کنم و علی مطهری مخالف قطعی چنین فلسفۀ زیستی را هم یک سیاستمدار طراز نوین و مدرن می دانم. کاملاً روشن است زیرا که من هم مثل مطهری بدنبال اصلاح روش های سیاسی هستم تا حتی در حاشیه هم شده بتوانم تنفس بکنم و ایده ام را ترویج و برنده کنم. من معتقدم که وظیفه دارم در هر موضوعی که در جامعه ام می گذرد موضع گیری له و علیه داشته باشم. طبیعی است که بین دادستان و مطهری من مطهری را انتخاب می کنم. چون مطهری به میرحسین موسوی نمی گوید سران فتنه ولی دولت آبادی هم می گوید و هم مترصد بمسلخ بردنش است. چون من راهی غیر از  جنگ از خارج یا فروپاشی در هیئت حاکمه - مثل شوروی - راهی برای تغییر رژیم های انقلابی و ایدئولوژیک نمی شناسم. چون من با مردم داخل ایران تنفس می کنم و می دانم که چه روزگار بازهم سخت تری را دارند تجربه می کنند. توده ها با حداکثر فشار معیشتی و نخبه ها بخوان: چون من کیهان می خوانم و می دانم که دارند حتی همۀ نشریات تئوریک فاخر مثل "نگاه نو" میرزایی نازنین را هم تهدید می کنند. چون من می دانم که کاناپۀ پوریا عالمی نه فروش می رود و نه تعمیر می شود و مدت هاست که در حال تعمیر است. چون من می دانم که خامنه ای بسرعت در حال انداختن کلون ایران است تا بجای کیم اون دون که فست فود و کافی شاپ و کفش پاشنه بلند و موبایل را آزاد کرده در کرۀ شمالی؛ خامنه ای آن ها را که سهل است نفس کشیدن مدرن را هم حرام کند برای مردم ایران در داخل کشور؛ چون ... چون ... و چون می ترسم. لذا از همه کمک می خواهم و مستقیم یا غیرمستقیم از هر کس که بتواند گسل ها و شکاف ها را عملیاتی نگه دارد حمایت می کنم که ایران ویرانتر نشود.

5- من خودم در جریان نامۀ تاجزاده به مطهری در مورد حجاب مطلبی در دفاع از تاجزاده و نقد مواضع مطهری نوشته و منتشر کرده ام و در آنجا از همین استدلال "پکیج کامل" که مطهری در مورد اظهاراتش راجع به کاباره و دانسینگ استفاده کرده است بهره برده ام و به او نمایانده ام که مدرنیته یک پکیج کامل سخت افزار و نرم افزار توأم است و نمی توان سخت افزار مدرن (تکنولوژی های امروزی) را در نرم افزار سنت متصلب (آموزه های دینی و خرافی) بکار گرفت. لذا من با علم بر اینکه مطهری کیست و چه می گوید و چه می خواهد از او حمایت سیاسی می کنم در کمک بفروپاشی حاکمیت در بالا و از او حمایت فلسفی می کنم بدلیل شناسا بودنش در تقابل با من. بارها گفته ام که مهم نیست به چه اعتقاد داری بلکه در ابتدا مهم این است که باید معتقد باشی و بر اعتقاد خویش ثابت قدم و شفاف. چون من خودم را بازندۀ اندیشگی در مقابل مطهری نمی دانم که بخواهم او نابود شود بلکه من فقط از مطهری نوعی می خواهم که با من گفتگو کند! یا...هو

بعد از تحریر: نه حوصله و نه وقت و نه اشتیاق اولیه را دارم در ورود به مباحثی که هم بسیار زیاد و از زوایای گوناگون گفته و نوشته ام و هم خیلی مفید نمی دانم در نوشته های وبلاگی چنین مجادله ها و مباحثه هایی را. چون فردا نفر دیگری خواهد آمد و مجدداً این سؤال تکرار خواهد شد. این نوشته را هم با اکراه و با حداقل تمرکز نوشتم به احترام دو نفر خواننده ای که از چرایی دفاع من از مطهری پرسیده بودند. لذا بطور طبیعی ممکن است سؤالات بیشتری را هم تولید کرده باشم و متن هم کامل و جامع نباشد - که نیست - اما فکر کردم که کاچی بهتر از هیچ چی. این را منتشر کنم تا کمی برفع ابهام هم کمک بکند.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

من بالاخره نفهمیدم اگر علی مطهری هدفش خامنه ای است چرا به مواضع لیبرال احمدی نژاد گیر می دهد؟ ضمن اینکه مطهری فرقش با دولت آبادی این نبود که موسوی و کروبی را سران فتنه نمی دانست بلکه علاوه بر آنها احمدی نژاد را هم یکی از سران فتنه می داند. به نظرم رفتارش در مواجهه با احمدی نژاد کمی عجیب است. منظورم نوع مواجهه اش است.

Dalghak.Irani گفت...

سلام بر شما.
مگر سایر اصلاح طلبان مذهبی جز از راه مخالفت با احمدی نژاد به خامنه ای رسیده اند. تا قبل از انتخابات 88 کسی از جمله مهندس موسوی و کروبی هم مخالفتی با خامنه ای نداشتند. رادیکال ترین اصلاح طلبان در مجاهدین و مشارکت هم اگر مخالف خوانی هایی داشتند فقط در حد برخی اشتباهات خامنه ای بود و به مقصر بودن او نه اعتقاد داشتند و نه حتی بر زبان رانده اند تا همین اکنون. بغیر از قدیانی و تاجزاده تا حالا کسی از آن ها مستقیماً نامی از خامنه ای یا ولایت فقیه هم نیاورده اند و حداکثر گفته اند حاکمیت چنین است و چنان. مطهری هم از مخالفت با مواضع لیبرال فرهنگی و اجتماعی احمدی نژاد شروع کرد اما هنگامی که دید خامنه ای حتی بعد از خانه نشینی احمدی نزاد هم دست از حمایت او بر نمی دارد و مجلس هشتم را هم فلج کرده فهمید و مصمم شد که تقصیر خامنه ای را برملا کند و تا آنجا پیش رفت که گفت ولی فقیه حافظ اسلام (مکتب) باید باشد و نه حافظ اشخاص - ان هم احمدی نژادی که علناً با حجاب و احکام اسلام زاویه و رودر رویی دارد-. و اینجا بود که گامی بجلو نهاد و عملکرد دیکتاتوری خامنه ای را هم در برکشیدن احمدی نژاد تا ریاست جمهوری و هم حمایت بی منطق در جایگاه ولایت فقیه از او را مورد پرسش قرار داد و در وسع محافظه کاری خودش موضوع را برملا کرد که اگر نبود حمایت پنهان 7 سال پیش و حمایت 3 سال پیش خامنه ای از احمدی نژاد اصولاً احمدی نژاد رییس جمهور نمی شد و نه کشور به این فلاکت می افتاد و نه جمهوری اسلامی به حضیض تا فروپاشی می رسید. لذا این موضوع که او با احمدی نژاد مشکل اصلی را دارد و خامنه ای را بخاطر حمایت از او سرزنش می کند چیز تازه و شگفت انگیزی نیست. اما - این اما مهم است- مطهری حالا دیگر خامنه ای را رهبری بدون حداقل تدبیر می شناسد و این بخش است که با من وجه اشتراک پیدا می کند. و چون شخصی است که نام مطهری دارد و حرفش برد ایدئولوژیک پیدا می کند مؤثر است و در اردوی مؤمنان خامنه ای شکاف ایجاد می کند. این شکاف محلی است که من دوست دارم با هر موضعی هم که مطهری دارد حفظ و گسترش یابد. یا...هو

احسان راد گفت...

از زمانی که برای پاسخ به من گذاشته اید تشکر می کنم؛ تا حدودی با مورد سوم هم که استفاده تا حد امکان از نیرو های درون سیستمی است موافقم. اما فکر می کنم واقعیت بی رحم تر از این فرمول شما است.
دختر جوان و مدرنی ممکن است این مطلب را بخواند و از استدلال های شما تاثیر بگیرد. اما هنگامی که این دختر پاک و زیبا با عربده مامور گشت ارشاد در خیابان رو به رو شود؛ تمامی استدلال های شما را فراموش کرده و با من هم نظر می شود. واقعیت بی رحم است؛ بی رحم تر از فرمولی که در این پست چیده اید.

MiM گفت...

سلام. پيش از آنكه به پانوشت بعد از تحريرتان برسم و بخوانم، حس خستگي و كلافگي نويسنده از اين توضيحات مكرر كاملن به من منتقل شد و فكر مي كنم خواننده مدام شما را هم خسته مي كند گاهي... گريزي اما نيست از تعجب و شگفتي هركه به تازگي به اينجا مي آيد و زمان مي برد تا به هواي اين سيرك(واقعن چه اسم با مسمايي است اين سيرك براي اينجا و دلقك كه بيشتر از تيمسار دوستش دارم)آلوده شوند...
يك راه حل شايد نوشتن يكي دو پست آرشيوي است و گذاشتنش به عنوان لينك ثابت در گوشه كنار اين سيرك و ارجاع پرسش گران به آنها...
تندرست باشيد و نويسا...

همان ناشناس گفت...

عجیب است که شما اصرار دارید خامنه ای را مدافع احمدی نژاد بدانید در حالیکه امروز احمدی نژاد حتی قدرت جابه جا کردن یک استاندار یا یک مصوبه در حد امور اداری یا حتی گفتگوی زنده با مردم را هم ندارد. اگر معنی حمایت خامنه ای این است پس معنی عدم حمایتش چیست!؟! نمی دانم چند سال یا چند دهه باید بگذرد که شما این موضوع بدیهی را درک کنید که اگر احمدی نژاد بالا آمد به پشتوانه توده های مستضعف و ناراضی ملت بود و اگر اینطور با او برخورد میشود باز هم به خاطر همین است که به جای تکیه بر بزرگان بر کسانی تکیه کرده است که فعلا در حال حاضر نه قدرتی دارند نه رسانه ای. اگر شما کوچکترین ارجی به آزادی می نهید باید متوجه شوید وقتی مطهری می گوید باید کاباره باز شود واقعا منظورش این نیست که کاباره باز شود که همه بهتر می دانیم که چنین چیزی محال است بلکه منظورش این است که همان درصد محدود آزادی پوشش را که حداقل حق دختران ایران است از آنها بگیرد. عجیب است که شما و سایر رسانه های اپوزیسیون می خواهید این موضوع را برعکس جلوه بدهید.