۱۳۹۱ تیر ۹, جمعه

مبارزۀ مدنی زنان با حجاب اجباری یک ناک دان حسابی است. به کمک شان برویم!

Pallas and the Centaur


نگاهی مدرسه ای به دگرگونی های اجتماعی: پیروزی با هوک های ریز و گیج کننده!

1- تعریف مفاهیم:

الف- غنای فرهنگی: 
غنای فرهنگی عبارت است از داشته های فرهنگی یک خانواده، قبیله، قوم، ملت و کشوری در طول تاریخ موجودیت آن ملت یا کشور. غنای فرهنگی محاسنی دارد مثل: نشانه ای از ریشه دار بودن و اصالت داشتن و مصارفی مثل: پز دادن، باد کردن، غبغب گرفتن، کرکری خواندن برای دیگری و... من آنم که رستم بود پهلوان گفتن! و معایبی البته مثل: مقاومت جان سخت در مقابل تغییر و دگرگونی! و کسب سطح فرهنگی بالاتر

ب- سطح فرهنگی:
سطح فرهنگی عبارت است از میزان توانایی و تطبیق در جامعه پذیری مدرن و پیش رفت بسوی زندگی بهتر. معایب زیادی دارد مثل: کم آوردن در کرکری خواندن، پز دادن، باد کردن و غبغب گرفتن جلو دیگری با غنای فرهنگ بالا. و البته فقط یک حسن: "زندگی بهتر و راحت تر و پیشرفته تر!"

پ- مقایسه: 
قارۀ آسیا بعنوان بلوک کشورهای با غنای فرهنگی بالا، قارۀ امریکای شمالی و استرالیا با محوریت ایالات متحدۀ امریکا بعنوان کشورهای دارای بالا ترین سطح فرهنگی و قارۀ اروپا با محوریت بریتانیا دارای هم غنا و هم سطح فرهنگی بالا! 

در یک ساده سازی بازهم بیشتر می شود اینطور گفت که مصرف امروزی غنای فرهنگی می تواند حداکثر افتخار به گذشته باشد و آدمی برای زیستن و خوشحال و راحت زیستن نمی تواند و نباید در خودش و غنای فرهنگش گیر بیفتد. در حالی که سطح فرهنگ نشانه ای از دست آورد امروز ماست و میزان رفاه و شادی و راحتی مان را نشان می دهد. و این نکتۀ کلیدی که گفتن "ما ملت با فرهنگی هستیم." اگرناظر به سطح فرهنگ باشد قابل بالیدن است و الا گیرم که پدر تو بود فاضل/از فضل پدر تو را چه حاصل می شود حدیث باد کردن به غنای فرهنگی.

2- متن:

الف- انقلاب یعنی شورش "سطح فرهنگ" برعلیه "غنای فرهنگ" یک کشور و جامعه. که شروعش با مردمان قلیل سطح بالای فرهنگی (طبقۀ متوسط شهری) است و پایانش با غلبۀ مردمان کثیر غنای فرهنگی (توده های محروم و حاشیه نشینان شهری). بعبارت دیگر: انقلاب را طبقات متوسط شهری برای بدست آوردن امتیازات بیشتری از سطح فرهنگی (مدرنیته) موجود کلید می زند ولی در پایان شورش و آغاز دورۀ بعد از پیروزی انقلاب هر آنچه را هم که قبل از انقلاب داشته است از دست می دهد. 

چرا اینطورمی شود؟

ب- چون طبقۀ متوسط و مدرن شهری جوامع ناپیش رفته و عقب مانده؛ از نظر کمیت نفری و زور، پتانسیل و قدرت سرنگونی ساختار مستبد و موروثی یا قدیمی پیشین را ندارد و ناچاراست با تنها "کلیدواژه همۀ انقلاب ها" (عدالت) که بزرگترین و محبوب ترین و محرک ترین "دروغ بزرگ تاریخ بشریت" است، از آن ها بخواهد که از تعداد کثیر و زور بی کله شان استفاده کنند و برای سرنگونی حاکم کمک کنند. توده ها خیلی سخت زیر بار باور این دروغ عدالت می روند ولی روشنفکران اینقدر سماجت می کنند تا در برخی موارد استثنایی که همۀ دیگر شرایط منجر به انقلاب هم فراهم بود این درخواست طبقۀ متوسط از سوی توده پذیرفته می شود و انقلاب به سرانجام و پیروزی می رسد.

پ- فردای پیروزی انقلاب، طبقۀ متوسط بادی بغبغب می اندازد و مغرور از پیروزی که سهم او فقط در حد آتش زنه بوده و نه انبوه هیزم سوزاننده؛ از توده می خواهد که :
"تشکر می کنم که به انقلاب من کمک کردید. پس حالا پسرهای خوبی باشید و برگردید به سر کار و خانه زندگی تان تا من مدل حکومت مورد دلخواه خودم را پیاده کنم." ولی کاربه این سادگی نیست و غول توده که از چراغ جادو و توسط روشنفکر و با اصرار او بیرون آورده شده است حاضر به بازگشت نمی شود و خودش جای طبقۀ متوسط (کارفرمای دیروز)ش را اشغال می کند و به طبقۀ متوسط خواهان سطح فرهنگی بیشتر از رژیم ساقط کرده اش هم می گوید بیلاخ و هرّی! بهمین سادگی.

ت- به این موضوع در نوشته های دیگری برخواهم گشت. لذا در این جا یک فرمول سمبولیک از مقایسۀ دگرگونی های اجتماعی با ورزش بوکس را می نویسم تا هم به نزدیکی ذهن شما به آنچه منظورم است کمک کند و هم بتواند ذهن شما را برای به مقایسه گذاشتن وضعیت کشورهای مختلف در حال التهاب و دگرگونی و شورش تمرین بدهد. دگرگونی های اجتماعی و سیاسی اگر از گزینۀ پیروزی با ناک اوت پیروی کند می شود انقلاب تمام مثل ایران 57 و با تفاوت هایی لیبی امروز. همین دگرگونی اگر از پیروزی با ناک دان هایی چند ولی با امتیاز همراه باشد می شود انقلاب ناتمام یا اصلاح عمیق مثل مدل مصر و تونس امروزی. و در بخش سوم اگر این دگرگونی با هوک های ریز به پیروزی با اختلاف امیتاز جزیی بیانجامد می شود پیروزی احزاب مختلف در دموکراسی های غربی. ونهایتاً اگر دگرگونی با هوک های ریز وگیج کننده ومدام با اختلاف امتیاز زیاد ولی بدون ناک دان یا ناک اوت حاصل شود می شود انشاء الله ایران آزاد ومدرن آیندۀ نزدیک! یا...هو

پی نوشت: این پست را در بهمن 89 نوشته ام بمناسبت دگرگونی های کشورهای عربی. و امروز که رژیم خامنه ای و آخوندهای متحجر چالش ها را مجدداً به حوزه های مدنی طبقۀ متوسط (حجاب و هنر و موسیقی و کنسرت و تفکیک جنسیتی و سینما و ...) کشانده ولی با سوگواری تمام انبوه مدعیان خارجی برج عاج نشسته کمترین اقدامی - اعم از مقاله و فراخوان و شکایت نامه و تجمع و همایش و کمپین و ... - در حمایت از آزادی های مدنی ایرانیان داخل کشور (مشخصاً لیبرالیسم و مدرنیسم و نه لزوماً دموکراسی و حقوق بشر که خواه ناخواه و گفته یا ناگفته مقوله هایی با مفاهیم سیاسی هستند) نکرده برای یاد آوری گذاشتم تا یادمان نرود که لیبرالیسم مقدم است بر دموکراسی! قابل توجه همۀ روشنفکران مذهبی بویژه اکبر گنجی! که گویا گفته بود روشنفکران مسلمان؛ لیبرال هستند! و این در غالب مصداق ها دروغ است.

۱ نظر:

خ.آ گفت...

استاد سلام
مردم به قول دوست قبلي مسخ شده اند مث ضرب المثل آب از سر گذشت چه يك وجب چه صد وجب . بايك نوري از ته دل كه نويد ميدهد اين غول چراغ جادو نفس هاي آخر را ميكشد. اينكه خود بخود رفتني است انرژي را بگذاريم براي بعد از مردن اين جانور .بهتر است الان به انديشيدن و خوب نتيجه گرفتن بگرانيم بلكه اين بار درست تصميم بگيريم كه آنچه ميخواهيم به صلاحمان و صلاح همه فارغ از هر تفكر و مذهب و كيش و انديشه باشد.
راستي اين ثابت كنيد ربات نيستيد هم بد چيزيه تشخيص مخصوصا او عكسه خيلي سخته.