۱۳۹۱ خرداد ۲۳, سه‌شنبه

قریب در وطن هم غریب مرد! دست مریزادی به جامعۀ هنرمندان ایرانی.



1- مشکل در این نیست که ما توده ها دست های تسلیم را بالای سر خود برده ایم و سی سال است که منتظریم بالاخره خامنه ای کارمان را یکسره کند و خلاص. زیرا که ما نه می فهمیم و نه فرهنگ داریم و نه روشنفکریم و نه سرپیازیم و نه ته آن! فاجعه آنجاست که نخبه های مان جلوتر از ما توده ها شلوارهایشان را خیس کرده اند و در پی یک لقمه نان و بوقلمون ساز هرسیاستمدار دیوسی را گردن می گذارند و ... اما در هنگامۀ احساس مسئولیت و رسالتِ! نخبگی خویش سوراخ موش می خرند به بها که گویی نه خانی آمده است و نه خانی رفته است.

2- ننوشتم اما چقدر آفرین گفتم به مرحوم ایرج قادری اگر وصیت خودش بود و بیشتر از آن مرحبا گفتم به همسر نازنینش اگر ابتکار او بود تا ایرج را در کمتر از سه ساعت از مرگش دفن کرد؛ نه در بهشت زهرا و قطعۀ هنرمندان و نه در امام زاده طاهر کرج که جایگاه هنرمندان مردۀ کمی قد بلند تر شده در این سال ها. بلکه در گورستانی گمنام و غریب که نه هنری دارد و نه مدفن هنرمندی است بنام بی بی سکینه! چند روز پیش که تنها عکس تشییع جنازۀ شاپور قریب را دیدم در غریب ترین جای یکی دوفقره روزنامه از سر ترس و کم اهمیتی هم؛ مطمئن شدم که آن گزارۀ کوتاه "مامرده ایم" نوشته ام در چند پست قبل خیلی هم غلط انداز نبوده در برملایی حسم.

3- ایرج قادری را فقط در هنگام هنرپیشگی قبل از انقلابش دیده بودم و البته که جایگاهی پیدا نکرده بود نزد نسل سینما رو من در حضور بهروز و فردین و ناصر و فخیم زاده و مفید و حتی بیک ایمانوردی و .... بگذریم از غول های تئاتری که دهۀ پنجاه سینما را قرق کرده بودند مثل انتظامی و نصیریان و مشایخی و .... اما شاپور قریب را بواسطۀ هم نویسندگی و هم کارگردانی دوست داشتم بعنوان مردی در بدنۀ سینما. اما منظورم از این مرثیه، پرداختن به شأن و جایگاه هنری این دو شادروان عزیز نیست بلکه حرصم از هنرمندانی است که به باسن مبارک اجازۀ همراهی نمی دهند و در عین حالی که بر سر سفرۀ سیاست شاه دیروز و ولی فقیه امروز و اراذل و اذناب پراکنده شان در متن و حاشیۀ فرهنگ و هنر ایران نازنین فیلم های یواشکی و سفارشی و یکی به نعل یکی به میخ می سازند؛ دریغ دارند از دستی رساندن به تابوت مردان و زنانی که هم قافلۀ آنان بودند حتی اگر در ته صف. مگر نه اینکه مهتران باید بزرگوارتر از کهتران باشند در هنگامۀ رسیدن بلا بخانۀ سربداران.

4- باز هم گلی به گوشۀ جمال اصغر فرهادی که با اسکار برگشت تهران و قبل از اینکه عرق یکسال افتخار و کوفتگی و رنج شهرت جهانی را از پیشانی بسترد آقای بازیگر (عزت الله انتظامی) را همراه کرد با خودش که بروند و سری به شاپور قریب مریض و غریب بزنند و زدند. و همین جاست که نشان می دهد چرا فرهادی می تواند فیلمی بسازد که آدم های معمولی سراسر دنیا را به تحسین وادارد: چون او جنسی از مردم معمولی دارد در نابغگی هنرش.

5- خب می دانم بهانه ها زیاد است: اطلاع رسانی درست نشده بود. تشکل نداریم. خانۀ سینما را بسته اند و یک دوجین از این حرف ها در آستین هر آن کسانی است که مورد پرسش قرار بگیرند. اما خدا وکیلی جز این است که همۀ این بهانه ها هم جزیی از احساس عدم مسئولیت هنرمندان عزیز و نامدار در عرض خود بردن و زحمت ما دادن است!

6- در جایی دیگر و بمناسبت مرگ نابهنگام مهدی سحابی عزیز در سه سال پیش نوشته ام نوستالوژی بهمن فرمان آرا را در مردن و تمام شدن "نسل پرورده"ی ایران که بنظرم با تسامح می توان متولدین 1280 خورشیدی تا 1330 خورشیدی را در این صف "نسل پرورده" دانست. نسل هایی که میانگین بهترین و پروده ترین مردمان مدرن تاریخ ایران بوده اند در هر صنف و شاخه ای که مشغول بوده اند. و دارند می روند و می رویم و سؤال و نگرانی فرمان آرا - در سه گانه اش بویژه در "یک بوس کوچولو - پاسخی نمی شنود که "جایگزین" شان کجاست. البته که در نسل های جوان استعدادهای فوق العاده ای هم هستند اما میانگین را می گویم که آن نسل های پرورده؛ فراوانی غیرقابل تردیدی داشتند. و دارند می میرند و نه خودمان و نه جوانان عین خیال مان نیست که ایران و فرهنگ مدرنش بدون مردان دیروز چه فردایی خواهد داشت. یا...هو

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ahsant. naze nafaset.delamo khun kardi.hagh gofti.oonja ke gofti siasatmadare dayyus, eshgh kardam.haghighatan siasatmadaran dayyusand.faghat befekre mogheeeate khodeshanand, na mardom. hich jaye donya siasatmadaran be marmom khedmat nemikonand, balkeh in mardomand ke ba ghodrate khodeshan onhara be khedmat va midarand. moteassefaneh ma iraniha intor nistim ma iraniha chaplusie ghodrat ro mikonim bejaye inke ou ro vadar konim ke be ma khedmat koneh.

پیام امروز گفت...

با سلام و احترام
فرزند مرحوم صابر هم به یاد سالگرد درگذشت او مطلبی نوشته که فکر کنم با نوشته شما همخوانی دارد و از بی توجهی مردم گله کرده.. خواندش را به دوستانی که هنوز نخوانده اند توصیه میکنم. یادهمه شان گرامی...