۱۳۹۱ اردیبهشت ۴, دوشنبه

بارانِ "بانوی اردیبهشت" ایران در بارانِ اردیبهشت ایران از بهشتِ بزودی می گوید!

119662297813 بهترین و زیباترین عکس های باران کوثری
باران کوثری


بسیار گفته ام از حس توده. و اخیراً نوشته ام از گره خوردن حس توده با وجدان نخبه. و اینک می نویسم بده بستان تقویت متقابل یکی بر دیگری بدون حق تقدم. معجزه اینجاست؛ و نه در قول های دلقک. باران دختر بانوی اردیبهشت ما در هوای بارانی ِاردیبهشت ایران زمین؛ در چهار خط  همۀ سرنوشت را مشروح کرده. افتخار می کنم بعنوان یک ایرانی در سن پدر بزرگ باران تا سیرکم را با دست خط ماندگار و سرنوشت سازش آذین ببندم. با ... اجازه. مرسی باران!
خنده‌ام مى‌گيرد. دلم برايتان مى‌سوزد. شبيه آدم‌هاى بى‌آبرويى هستيد كه چيزى براى از دست دادن ندارند پس به هر بهانه‌اى شلنگ تخته مى‌اندازند و به بقيه تهمت مى‌زنند. آقايان! شما حرف از فساد نزنيد كه غش مى‌كنم از خنده! مى‌خواهيد از فساد مالى و بخوربخورهاى پشت صحنه‌هايتان حرف بزنيم يا فساد كلامتان كه بوى تعفنش همه رسانه‌هايتان را برداشته؟
خنده‌ام مى‌گيرد، كه مأموريت‌تان تعطيل كردن سينما بود و به نتيجه نرسيد. انصافاً هر چه توانستيد كرديد: از بستن خانه ما، خانه سينما گرفته تا لغو پروانه‌هاى ساخت و نمايش. هر چه كرديد راهى پيدا شد، هر درى را بستيد درى باز شد و فقط ننگ و بدنامى‌اش به شما ماند (كه فرقى هم برايتان نمى‌كند، كارتان از اين حرف‌ها گذشته).
آنچه امروز اين طور آتش‌تان مى‌زند همين است كه هر چه كرديد به هيچ جا نرسيد و حالا در دنيا به جاى شما و افتضاحات مكررتان ايران را به نام سينماى نجيبش مى‌شناسند.
دلم برايتان مى‌سوزد آقايان كه در حال غرق شدنيد و به هوا چنگ مى‌زنيد كه شايد همه چيز را با خودتان پايين بكشيد. اما بيش از شما دلم براى كسانى مى‌سوزد كه ديروز همكار ما بودند و امروز با هر وعده‌اى - از پول و موقعيت تا بخشش و گذشتن از سر خلاف‌هايشان - شرافتشان را چنين ارزان به شما فروختند. دلم برايشان مى‌سوزد كه يك شبه ره صد ساله رفتند و چنان نفرت و كينه‌اى به جان خريدند كه حتى شما و قدرت و رسانه‌هايتان هم توان جبرانش را نداريد.
ما، هستيم آقايان! سينما مى‌ماند چون مردم مى‌خواهند كه بماند. شما از سينما برويد! برويد و ستاره‌هاى قلاده به گردنتان را هم با خود ببريد. تأييد نجابت ما و سينمايمان همين عدم تأييد شماست. خير پيش...
باران کوثری / 3 اردیبهشت 1391.

۵ نظر:

Farshid گفت...

از دعوتنامه های من یکی کم شده. احتمالا به دستتون رسیده

ناشناس گفت...

من هم دلم برای شما می سوزد خانم کوثری که با این نفرت در قلبتان هنوز نمی دانید دشمن واقعی تان که در مقابل سینما و هنر و حتی ایران ایستاده حقیقتا کیست.فقط می توانم دعا کنم که چشمتان به روی حقیقت باز شود همین.

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس عزیز.
هنرمندان اصیل حس توده را دارند و فهم فیلسوف را همزمان. پس با حس توده حرکت می کنند و با زبان فیلسوف حرف می زنند. نوشتۀ باران مخاطبی ندارد و دارد. ندارد به این دلیل که خطاب به هیچکس نیست. دارد به این دلیل که خطاب به همه کس است. بدیهی است که دستاویز؛ حرفۀ هنرمند باشد، و قالب؛ در گنجایش ادبیات ایمن ِروز. و باران کوثری یک مانیفست کامل و گویا نوشته از "در جایی که هستیم" و افقی که در پیش داریم و او بعنوان "پیشتاز قبیلۀ حس جامعه" بزیبایی تصویر کرده و انذار داده است. بنابراین با عرض پوزش باید به حضرت عالی بگویم که کمی توانایی ارتباط گیری خودتان با نوشته های ساده و کامل هنرمندان (در اینجا باران کوثری) را تقویت کنید. او دقیقاً می دانسته است چه می گوید و به که می گوید و بکجا باید شلیک کند. وکرده است. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

نه فرشید جان بدست من نرسیده. یا...هو

ناشناس گفت...

اگر تنها باران بودی مرا کفایت میکرد که باران عشقی؛باران فهمی (فهمی که خیلی ها ندارند و بعضی ها هم به قلاده ای شاید از طلا میفروشند)باران ارتباط و نزدیکی دلها چه بگویم که هر قطره از سخنان باران گونه ات سیل رحمت است بر دلهای سوخته که تا بنوشند از این چشمه کوثری که خدا به ما داده و خدا کند که لیاقتش را داشته باشیم و معرفتش را که اگر روزی خدای ناکرده کفشهای کتانی پایتان کردند تنهایت نگذاریم دوستت داریم.