۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

احمدی نژاد تمام شده؛ و شعرخوانی برای شیخ اجل حضرت سعدی!

Figure in a landscape


1- چندین بار این اواخر نوشته ام در پست ها یا کامنت ها که از نگاه من احمدی نژاد یک پروژۀ تمام شده و سوخته است. و دیگر کاربردی ندارد چه از نظر اهمیت در سیاست داخلی و چه از جنبۀ سیاست خارجی و بین المللی. و اضافه کرده ام که حرکات جدید او بیشتر به تلاش مذبوحانه می ماند برای احیای خود برای در سیبل رسانه ها قرار گرفتن که بدون شهرت و معروفیت از هر نوع مثبت یا منفی آن نمی تواند دوام "خود ارضا و خود قانع" داشته باشد. فقط یک تبصره زده ام که: "مگر اینکه عمل و رفتاری چنان گل درشت انجام بدهد که سیاست داخلی قادر بجمع کردن تبعات داخلی و خارجی آن نباشد. و فقط در این حالت است که می تواند معادلات را بهم بزند و بدون فایده ای برای خودش بضرر رقیبانش خرابکاری بکند".

2- اما اخیراً تعدادی از دوستان "جدید احمدی نژادی شده" به من "قدیم احمدی نژاد بوده" اصرار دارند که این رییس جمهور تمام شده را هم جزو معادلات تحلیلی قرار بدهم. مثلاً اخیراً دوستی از بی قدرتی رییس جمهور گداپرور پرسیده و اینکه چگونه او دنبال دیکتاتوری است که حتی اجازه نمی دهند حداقل اختیارات قانونی اش را داشته باشد". یا دوست دیگری که خواسته است شعرخوانی احمدی نژاد در سعدیه را تحلیل کنم و سر در آوردنش از برنامۀ جهت اطلاع اخبار 20/30 شبکه 2 تلویزیون ایران. و مهمتر از همه "امید نازنین" خوانندۀ نسبتاً قدیمی ام که هرچه اغراق و غلو خوشحال کننده و انرژی زا بوده را بمن هدیۀ شیرین کرده ولی از احمدی نژاد هم یادی کرده است در حق بجانب امید بودن در دعواهای پارسال اینموقع در وبلاگم: "من به هواداری از احمدی نژاد و امید و دیگران به مخالفت با او" و یادآوری کرده است که در آنجا باخته ام. لذاست که با یک مقدمه می روم به سراغ احمدی نژاد و وضع امروز او را هم می نمایانم.

3- بعد از اینکه احمدی نژاد و خامنه ای در یک پروژۀ مشترک اصلاح طلبان مذهبی را حذف کردند. احمدی نژاد به این فکر افتاد که موقع حذف خامنه ای و پارادایم فکری او هم رسیده است. لذا شروع کرد پروژۀ فکری "از ابتدای ریاست جمهوری خودش در سال 84 بوده در قالب مهندس مشایی"اش را پررنگ کردن و از خامنه ای و جمهوری اسلامی شریعت فقهی ولایت فقیهی" او عبور کردن و جایگزین کردن یک جمهوری اسلامی عرفی تر بر مبنای ارتباط مستقیم با امام زمان؛ این موضوع تقریباً با سالگرد رحلت امام خمینی در سال 89 شروع شد و در هنگام سفر ششم احمدی نژاد به نیویورک اوج گرفت. هر چند مهمترین بخش خارجی پروژۀ احمدی نژاد که مذاکره و ارتباط با امریکا بود محقق نشد؛ اما به دلیل ضعف مفرط خامنه ای در پراکندگی روحانیت مؤثر از اطرافش - خود این هم بدلیل عملکرد احمدی نژاد در سیاست ضد روحانیش بود - ادامه یافت و به اوج نقطه عطف آن در "قهر 11 روزه" رسید.

4- در حقیقت از همین تاریخ به بعد است که احمدی نژاد بمدت سه ماه بره کشانش شد و سخت بپر و پای خامنه ای و اصولگرایان سنتی پیچید و تلاش کرد خودش را ناجی داخلی اولاً و تنها تصمیم گیرندۀ خارجی ثانیاً بنمایاند. و من هم یکی از تنها اولین نفراتی بودم که به اردوی احمدی - مشایی پیوستم و سعی کردم طبقۀ متوسط را قانع کنم که اگر به پشت مشایی و تفکر "قالب شکن"اش در حوزه های اجتماعی و فرهنگی مثل آزادی نسبی حجاب و آزادی های مدرن و مدنی بیایند محتمل است که ما بتوانیم با شکستن فرم، محتوا را نیز دگرگون کنیم. خب تلاش من عبث بود زیرا اولاً حرف من بردی نداشت. ثانیاً چنان عمیق بود که انتزاعی بنظر می رسید و ثالثاً احمدی نژاد چنان تصویر منفی ساخته بود از خودش در نزد طبقۀ متوسط و مدرن که آنان اگر هم مطمئن می شدند می توانند با احمدی نژاد خامنه ای را حذف کنند حاضر به چنین کاری نبودند. زیرا خود احمدی نژاد منفورتر از خامنه ای بود در نزد اینان.

5- لذا هنگامی که طبقۀ متوسط دعوت احمدی- مشایی را نپذیرفت و با آنان همراهی نکرد پروژۀ آنان سوخت و تمام شد. زیرا توده های محروم اگر هم هوادار احمدی نژاد بودند نمی توانستند در صحنۀ سیاسی کمکی به او بکنند و نیاز بود - همیشه است - طبقۀ متوسط پیشتازی و سازماندهی حرکت سیاسی را بعهده بگیرد. این پروژه تمام شده بود که معلوم شد اصلاً پروژه ای هم و نقشه ای هم در کار نبوده و حداکثر پشتیبانان اینان عده ای فرصت طلب و دزد و مختلس بودند و تعدادی آدم های درپیتی و بی سواد و رمال و جن گیر مثل همین جوانفکر و مه آفرید و ملک زاده و بهداد و مدیران عامل کیش و قشم و بقایی و .... و چنین بود که سفر هفتم احمدی نژاد تمام شده به نیویورک در قالب پیک نیک خانوادگی برگزار شد. من هم که اولین کاشف این اوج گیری احمدی نژاد بودم خبر از دوشاخۀ سوخته اش دادم و خودم را از دشنام و متلک و کج فهمی خوانندگانم نجات داده و از پشت این "پروژۀ سوخته" پیاده شدم. و تمام!

6- اما اینکه احمدی نژاد به این زاری افتاده که دیگر بقول آن خواننده اختیار بالا کشیدن تنبان خودش را هم ندارد؛ چگونه بدنبال دیکتاتوری از راه فریب و خرید توده است این پاسخ را می گیرد که زاری و ناتوانی امروزی احمدی نژاد دلیلی نمی شود بر اینکه او از ابتدا هم قصد "قذافی دوم شدن" در ایران را نداشته بوده است. بلکه این به این معنی است که احمدی نژاد عرضه و لیاقت دیکتاتور کردن خودش را نداشت و لذا حریف زمینگیرش کرد و فرستاد وردست خاله اش برای یک سال دیگر چرخیدن.

7- در مورد شعر خوانی او در سعدیه و سر از برنامۀ دلاوری طناز در آوردن در "جهت اطلاع" هم این نکته قابل یاد آوری است که سیاستمدارنی به برنامۀ طنز دلاوری وارد می شوند که یا تمام شده باشند یا در حال تمام شدن باشند یا رژیم تصمیم به تمام کردن آن ها داشته باشد مثل هاشمی رفسنجانی در همین برنامه تا دوسه ماه پیش. لذا ورود احمدی نژاد به این برنامۀ طنز نشانه ای نه از اهمیت او و شعرخوانیش علیه "آغا" که بدلیل تمام شدنش یا در حال تمام شدنش و یا تصمیم الیگارشی برای تمام کردنش است. صدای احمدی نژاد شنونده ای ندارد دیگر نه در خارج از ایران و نه در داخل ایران. فعلاً شده مضحکۀ عام و خاص که فقط بدرد تأمین مقداری لودگی برای مرفهینی شده است که سیاست های دوقطبی سازی اقتصادیش پول شان را از پارو بالابرده بقیمت خرابی ایران و تولید و کار و زندگی اکثریت محروم جامعه - با اولویت طبقۀ متوسط فرهنگی - پس او تمام شده است و کمترین اهمیتی ندارد اقدامات مسخره اش در نصب این و برکناری دیگری. او بازی را باخته است چون بازیکن ضعیف و متوهمی بود که یک مشت تیفوسی گرسنه و فرصت طلب سر تمرینش می رفته اند و در روز مسابقه خبری از آنان هم نیست! یا...هو

۵ نظر:

Balatarin گفت...

dar Balatarin link shod

Dalghak.Irani گفت...

مرسی و پاینده باشی دوست. یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک جان من چندین ساله مطالبت را میخوانم ولی پست نمیزدم
این دفعه ولی تصمیم به این کار گرفتم
میخواستم بگم حرف شما درسته و احمدی نژاد مهره سوخته است ولی من بعید میدونم به این راحتی این مملکت از شرش طرز فکر احمدی نژادی که یک طرز فکر پوپولیستی است رها بشه

کمپین احمدی نژاد گفت...

آهای دلقک ، مگه همین احمدی نژاد نبود که تابوی رهبری و تشخیص مصلحت و مجلس فرمایشی و اینجور چیزا رو شکست برای امثال شماها که حالا بشینین و دم از ضعف خامنه‌ای بزنین در مقابل غرب ؟ حالا شد مهره سوخته و تمام شده ؟ امان از دست ملت قدر نشناس که این چنین ملتی هر روز از چاهی در آیند و در چاله دیگر بیفتند، این ملت در خواب دنبال چی‌ هستند ؟ میخواهند یکی‌ بیاد و همه چی‌ رو درست کنه و بده دستشون که حالشو ببرند ؟ هیچ کس در سی‌ سال اخیر شهامت احمدی نژاد را نداشت در برچیدن بساط آخوند از ایران و مردم هم از او حمایت نکردند چون همه در خواب هستند و هرگز نمی‌‌توان کسی‌ را که خودش را به خواب زده ، از خواب بیدار کرد . حالا ببین عاقبت این مردم چه خواهد شد اگر احمدی نژاد واقعا بسوزد . عزت زیاد ...

ناشناس گفت...

"من هم یکی از تنها اولین نفراتی بودم که به اردوی احمدی - مشایی پیوستم" شاید این هم برای ظاهرسازی بوده که در چنین روزی بهانه نداشته باشید که شمایی که حاضری از الیگارشی به خاطر به قول خودت کمی تفکرات مدرنتر حمایت کنی چطور پشت احمدی نژادی که برای اولین بار در جمهوری اسلامی تابوی ایستادن در برابر خامنه ای را شکست نایستادی و گرنه مشخص است که اگر فرد منصفی بودی و واقعا به دنبال همان چیزهایی که ادعا می کنی این همه ایستادگی احمدی نژاد و اقدامات بی نظیرش را به شایعاتی که نظام و قوه قضاییه مزدورش ساخته (از قبیل رمال و جن گیر و ...) که هرکسی می داند اینگونه برچسب زدن ها رویه همیشگی نظام است برای حذف افراد تنزل نمی دادی. در ضمن برای دیکتاتور شدن لازم نبود اینقدر شهر به شهر و روستا به روستا برود و در میان همه اقشار مردم ایران حاضر شود راههای بسیار ساده تری هم برای دیکتاتور شدن بوده و هست حتی برای دیکتاتور شدن از نوع گداپروری اش. فکر نمی کنم کسی که تمام مدت در حال کار و زحمت است و حتی دلقک های (ببخشید عنوان شما را به کار می برم)صدا و سیما هم پول می گیرند تا او را تخریب کنند واجد کوچکترین ویژگی های یک دیکتاتور بوده باشد (چه قبلا و چه حالا). ولی در مورد مهره سوخته بودنش باز هم پیشنهاد می کنم زود نتیجه گیری نکنی...