۱۳۹۱ فروردین ۳۰, چهارشنبه

صالحی و هیلاری و اوباما و نتانیاهو و کنگره و سنا چه می گویند: سر اژدها را بکوب!

The Wheat Sifters


1- علی اکبر صالحی هنگامی جایگزین منوچهر متکی شد که احمدی نژاد در اوج قدرت ریاست 7 سالۀ خودش بود. و با این هدف قطعی جایگزین شد که در داخل دکترین امام زمانی مشایی و با واسطگی تعدادی از ایرانیان ساکن خارج و مهمان همایش معروف ایرانیان در داخل کشور وبه مبصری هوشنگ امیر احمدی روابط ایران و امریکا را برقرار کند. اما هنوز صالحی به وزارت خانه نرسیده و مستقر نشده بود تا مقدمات پروژۀ جدید را آماده کند که رحیم مشایی یک نقطۀ کوری پیدا کرد در راه پروژه و به احمدی نژاد گفت مصلحی را برکنار و وزارت اطلاعات را در اختیار بگیر. احمدی نژاد بلافاصله امر امام زمانی چشمۀ فیض اش را عمل کرد و منجر به آن حوادثی شد که همه تان از آن آگاهید. عدم توفیق احمدی نژاد در برکناری مصلحی و همسو کردن جاسوسان و مأموران اطلاعاتی رژیم با دکترین مشایی پروژۀ مأموریت صالحی را هم بلاتکلیف گذاشت.

2- و به این ترتیب بود که علی اکبر صالحی که قرار بود لیبرال ترین و تأثیر گذار ترین وزیر امور خارجۀ جمهوری اسلامی شود؛ شد چرخ پنجم درشکه و مثل یهودی سرگردانی رها شد در بی عملی و بی قدرتی و بی خاصیتی مطلق. او نه تنها نتوانست رابطه با امریکا را کلید بزند بلکه تا آنجا منفعل و در مانده شد که حتی در حد متکی هم قدرت چانه زنی با عرب ها و پادشاهی سوازیلند را از دست داد. و شد اندیکاتور نویس وزارت خارجه که وزرای داخله بیشتر از او سفر خارجی می رفتند. زمان که به شهریور 90 رسید و آخرین سفر اوس محمود به نیویورک؛ پروژه و محمود و رحیم و علی اکبر و حمید با هم اوت شده بودند از صحنۀ تأثیر گذار سیاست در ایران از سوی خامنه ای. پس بهترین کار ممکن را کردند و دست اهل و عیال و عروس و داماد را گرفتند و یک سفر تفریحی - پیک نیکی رفتند نیویورک و برگشتند.

3- از آن به بعد نه ماه است که وظیفۀ جدیدی برای صالحی تعریف شده است که لبخند زدن به دیپلمات هایی است که به او و خامنه ای و احمدی نژاد دشنام می دهند مثل لبخندش در بن آلمان و تلفن عذرخواهی اش به ویلیام هیگ در جریان اشغال سفارت بریتانیا در تهران. احمدی نژاد که بازی مشایی طراحی کرده اش را باخت طقلک صالحی از تنها قوت رسیدن بوزارت خارجه اش هم محروم شد. زیرا که یکی از مهم ترین دلایل نصب او در وزارت خارجه تخصص و سابقۀ او در تأسیسات هسته ای و پروندۀ ایران از زمان خاتمی بود. او حالا از آنجا رانده و از اینجا مانده نه وزیر خارجه است و نه مذاکره کنندۀ هسته ای.

4- سعید جلیلی رفته استانبول و از روی ترحم برخی نکته های بی اهمیت مذاکرات را هم به صالحی گفته. مهمترین نکته هم این بوده که رهبر معظم تصمیم گرفته است تا اگر تنها راه حفظ قدرتش سازش با غرب بر سر برنامۀ هسته ایست این سازش شروع بشود. اینکه چرا خامنه ای به این نتیجه رسیده خودش مقالۀ مفصلی می خواهد. اما مهم این است که خامنه ای دستور عقب نشینی را صادر کرده است و صالحی از این موضوع آگاه است. آگاهی از این موضوع و شناختی که صالحی از خامنه ای دارد و می داند چه هیولای لجبازی است مثل رییس مستقیمش محمود؛ علی اکبر صالحی را به وجد و سروری هیستریک رسانده که هی می خواهد مصاحبه کند و به تلویزیون برود و مقاله بنویسد تا بگوید: "آهای مردمان خوب و متمدن ایران و جهان، بدانید و آگاه باشید که عقب نشینی خامنه ای مثل بردن لاتاری 640 میلیون دلاری هفتۀ پیش در امریکاست. پس درنگ نکنید و اگر شده حتی تا قبل از بغداد یک تکه استخوانی از رفع یک تحریم کوچک هم شده پرت کنید جلو بینی اش تا مشغول باشد و بفکر فتح جهان اسلام نیفتد و سرنگونی غرب". صالحی ادامه می دهد که "بابا چرا نمی فهمید من این هیولای قرن اول عام الفیل را می شناسم". این تحلیل و تفسیر همان جملۀ کوتاهی است که صالحی گفته است. و به غرب و 1+5 پیشنهاد کرده است که رفع تحریم را قبل از نشست بغداد و بعنوان حسن نیت شروع بکنند.

5- البته در خانۀ عروس هم خبرهایی بوده است. هیلاری به نتانیاهو گفته: "نتان تو یک حرف شریعتمداری پسند بزن". نتانیاهو هم گفته: " من از نتیجۀ مذاکرات راضی نیستم شما در حقیقت به ایران یک جایزه داده اید". هیلاری به اوباما گفته: حسین یک قمپزی هم تو در بکن. اوباما گفته: "این حرف ها کدام است که ما کوتاه آمده ایم. ما نه تنها کوتاه نیامده ایم حتی الان هم تأکید می کنم که بغداد تنها شانس باقی ماندۀ خامنه ایست و بعد از آن هرچه دید از چشم خودش دید تا محاصرۀ دریایی!". هیلاری به کنگره و سنا هم گفته شما هم کوتاه نیایید. نمایندگان هم گفته اند که در همین پنج هفته تا بغداد هم باید تحریم های شدید تری علیه خامنه ای وضع و برقرار کنیم. هیلاری هم به همه شان گفته آفرین و رفته در کافه ای در کلمبیا مست کرده و رقصیده! یا...هو

۱۲ نظر:

مهرداد گفت...

ای دلقک ایرانی:

بره‌ای که فکر کند گرگ سیاه گرسنه به نفع او ممکن است عقب‌نشینی کند فقط راه بلعیده شدنش را هموارتر کرده است!

شما زنده و ما مرده که گرگ بد گنده حتی یک قدم عقب‌نشینی کند! تمام اینها بازی است برای اینکه غرب و آمریکا از تحریم‌ها کوتاه بیایند. چون این خبائث خیلی خیلی خوب می‌دانند که هرکدام از تحریم‌ها لغو شوند (چه نفتی و چه بانکی)، دوباره اعمال کردنشان تف سربالایی‌است که نه در صورت باراک احمق و نه بر وجهه اروپایی نشینان ابله هم فکر او جای نشستن ندارد. می‌بینید که بازی دو سر بردی را شروع کرده جناب گرگ بد گنده و من هرچند تا اینجا برخی از تحلیل‌های شما را ستایش کردم، ولی در این مورد خوشبینی مفرط شما راه منطق را بر تحلیل‌های اخیرتان بسته و شاید هم نه از خوش‌بینی مضمن که از خرسندی زایدالوصف آن سرور گرامی است که به اینگونه تحلیل‌ها دچار شده‌اید.
بازی دو سر برد آقایان هم این است که: در استانبول در باغ سبز نشان می‌دهیم و وقت می‌خریم تا 1- حداقل یک ماه دیگر غنی‌سازی را ادامه دهیم. 2- مجبورشان کنیم که تحریم‌ها را بردارند. اگر این امر محقق شود از آنجا که اعمال دوباره تحریم‌ها عملاً غیرممکن است، نتیجه جشن و پایکوبی آقایان خواهد بود و دستشان برای غارت هرچه گسترده‌تر منابع ایرانستان اسلامی باز خواهد شد و اگر هم نشود وقتی خریده‌اند و سر همین جایی خواهند بود که الان هستند و چه بسا که مذاکرات عراق همراه با اخبار خوش هسته‌ای برای غرب باشد در خصوص دسترسی ام‌القرای جهان اسلام به تضمینات بقای ابدی یا به قول شما خارج نشینان، بمب هسته‌ای.

و باز هم می‌گویم که توبه گرگ مرگ است! هرچند مرگ به نظر شما بد و ناشایست باشد. ای کاش مدارا کردن مریض سرطانی را با غده درون بدنش از نزدیک دیده بودید و من چون دیده‌ام می‌گویم که به زارترین روزگار ممکن دچار می‌شود و عنقریب است که این بیمار ما نیز جان به جان آفرین تسلیم کند با این همه مدارایی که شما تساهل مداران در حقش روا داشته‌اید...

Dalghak.Irani گفت...

جوابت را نمی دهم برۀ معصوم و ترسیدۀ ایران من. چون اگر حوصله کنم برای رفع کدورت یک مانیفست دیگر از باورهای خودم را خواهم نوشت یک دو سه. اما ما که در حال انقلاب جدی نیستیم توی خیابان تا اینقدر ترسیده و جدی و دعوایی باشیم. داریم توی یک وبلاگی که حتی اگر پربیننده باشد بیشتر از دو هزار تا تماشاچی و دلقک توی سالنش جا نمی گیرند گپ و گفت می کنیم که هستیم. حکومت های انقلابی بیشتر حاصل بلاهتند تا کیاست. و کافی است که یک خط و خراش کوچکی بیفتد بر صفحه ای که هی می گویند ببین چه صیقلی است و خودشان هم دروغ خودشان را باور می کنند تا جر بخورند تا ته. ابلهان هم قادرند چند تا پرنده شکار کنند در هنگام کوچ دسته جمعی درناها در پهنۀ آسمان ولی شکارچی بودن یک هنر است که فقط شکارچیان دارند. لذا بیا و با من و ما خوش بگذران و اینقدر از این یارو نترس. حداقل فایدۀ ما این است که تا شروع انقلاب سترک توده ای برای از بین بردن و جراحی و شیمی درمانی و آخرش هم مرگ بیمار سرطانی یک بشکنی می زنیم بسلامتی سلامی که بهمدیگر می کنیم. راستی سرطان را چرا انتخاب کردی برای مثال. چون سرطان درمان ناپذیر است و بسیار نا امید کننده و امیدی به بهبودبیمارش که من و تو هم جزوشان هستیم نیست. اما اگر واقعاً از خامنه ای تا این حد ترسیده ای باید رهایش کنی چون که تا یک جمعیت انبوهی پیدا کنی که نوک دماغشان را نبینند و مثل من و تو روشنفکر باشند و اسمشان هم توده باشد و بصف هم بشوند که بفرماندهی من و تو - بالاتر از نوک بینی مان را هم میبینیم لابد!- بروند در خیابان اینقدر کشته بشوند که شرافت و عزت و وطن پرستی من و شما را نجات بدهند و ... . چون کلی زمان داریم هنوز و ممکن است تا آخر دنیا هم گیرمان نیاید یک چنین تودۀ فرهیخته ای و ناکام از دنیا برویم. پس بهترین دارو این است که کماکان بتماشای سیرک من بیایی و گاهی بزور هم شده لبخند بزنی و خامنه ای را فراموش کنی. یا...هو

بعد از یا...هو: در پست قبلی به توده اهانت کرده بودی در جواب آقای مدرنیته و خط قرمز وبلاگ مرا شکسته و رد کرده بودی. چون من خودم یک توده هستم و حس و تشخیص آنان را دقیق تر از هر روشنفکری می دانم؛ لذا کمی طنز هم قاطی این کامنت کردم که گفتم پاسخ همۀ مدعیات جدی شما نیست. یا...هو

مهرداد گفت...

ای دلفک ایرانی:

اگر ترسی در میان باشد،‌آنگونه که حضرتعالی در مداقه یافتید، ترس از خوش‌خیالی اندک روشنفکرانی است که سودای نوشین می‌پرورند در تفاسیر نیمه طنزی که بر اوضاع رقت بار مردم ایران می‌بافند تا سر فرنگ نشین خود را در آن سیرک خودساخته گرم کنند. وگرنه ما نه اینجا به دنبال طنزیم که عمر و آرزو و مملکت را بر باد رفته می‌بینیم و این همه را، طنزی نشاید!

و باز ای دلقک ایرانی:

اگر این جماعت به نغض گفته‌های چونان شمایی دل نسپرده بود که این خمینی خوب است و آن هاشمی عالی است و آن خاتمی نازنین است و احمدی‌نژاد قهرمان است و این خامنه‌ای هم ای بدک نیست اگر با باراک و نتانیانهو مصالحه کند، امروز ما نه این بودیم که هستیم. بسی محتمل است که یک بز گر، این گله را سر به سر گر کند... پس شما نیز بر حذر باشید که نوش لالایی بر گوش این ملت نیمه خفته نخوانید که پیشنیان شما نیز همین خطا کردند و از آن سوی بام بر زمین گرم نشاندند ایران نازنین را...

آقای مدرنیته گفت...

عاشق شماره 5 این تحلیل شدم. کلی هم حال کردم و نیشمم نصف شبی تا بنا گوش باز شد =))

آقای مدرنیته گفت...

مهرداد جان درود:

یک موضوعی لازم به ذکر است !

گاهی شیمی درمانی جواب میدهد و سرطان درمان میشود !!!!

پیشنهاد میدهم تحقیقات پزشکی خود را گسترش دهید و از تجربیات پزشکان متخصص در زمینه سرطان بهره بیشتری بجویید!!!!

اگر به تیتر پست قبل توجه کنی و به این نکته هم توجه کنی که "گاهی" شیمی درمانی هم جواب میدهد، فکر میکنم به نتایح خوبی برسی !

بدرود

آراد گفت...

به مهرداد : این قابل درک هست که از این حلت سازان هیچی بعید نیست . در این که رژیم در موقعیتی هست که دست به هر حلیتی میزنه هیچ شکی نیست. ولی نباید فکر کنیم که آن طرف قضیه هم آدمهای احمقی هستند. به هر حال آن طرف قضیه کسانی هستند که 30 سال ما به آنها گفته ایم شیطان بزرگ!! اونا هم اینقدر خام نیستند که فرصت طلایی تجدید قوا بدهند. شاید اصلا هدف مسیل هسته ای نباشد و تغییر رژیم ایران مد نظر باشه و این هست چیزی که این طرفیا را می ترساند

امید گفت...

آقا مهرداد , نمیخواهم انگ بزنم ولی ادبیات شما خیلی به سلطنت طلبان نزدیک است که توده مردم را اینگونه که شما نوشته اید در کامنت پیشینتان میبینند و از اینکه وضع ایران بد تر از این نیست هم متاسفندو خیلی هم پر توقع تشریف دارند که مردم بروند فداکاری کنند تا آنها بیایند دو سه تا پروژه مدرن به توصیه دولتهای دیگر در ایران راه بیاندازند ( با پول نفت البته )وهوار هوار کنند که تماشا کنید ما چه قدر , چه قدر, چه قدر مدرن و پیشرفته وعالی هستیم بیایید در پای ما و شاه ما بیافتید و پوزش بخواهید از انقلاب و ستایش کنید ما راتا ابد. کشته شدن مردم در جنگ نه تنها ناراحتشان نمیکند که فکر میکنند مردم حقشان است چون که انقلاب کردند و آنها و شاه را بیرون انداختند.

آرسین گفت...

سلام به همگی
این روزها بحث داغ مذاکرات داغ هست و نیاز دیدم در پاسخ به دوستان نکته کوچکی عرض کنم
اولا که به قول دلقک، درسته که مهرداد کمی با ترس و عصبیت ابراز نظر کرده اینجا اما بر خلاف دلقک که بیشتر به فکر صحنه گردانی هست و گفتن خبرهای داغ هرچند نامحتمل (نمیگویم نادرست) تقریبا ایشان حرف دل و نگرانی درستی بیان کرده است.
نکته بسیار واضح این هست که نه غرب و نه ایران از مواضع خود کوتاه نخواهند آمد مگر مجبور باشند! به قول معروف "ما ایرانی ها اصولا زیر بار زور نمیرویم مگر زورش خیلی زور باشد!"
حالا در مقایسه زور مشخصا این روزها غرب پا بر گلوی ایران (بخوانید خامنه ای و شرکا) گذاشته و تهدید به فشار کرده که ایشان کمی کوتاه امده اند. وگرنه به قول مهرداد تغییر دیدگاه ایدئولوژیک امکان پذیر نیست و توبه گرگ مرگ است. اما اگر (برخلاف فرهنگ ایرانی ) نخواهیم فردای روز مذاکرات به نتیجه "ایران ایده آل" برسیم و انقدر صبر بکنیم که بتدریج پله پله های رسیدن به هدف طی شود. به قول دلقک حتی همین خامنه ای هم قابل تحمل خواهد شد.
چرا که بخوبی خامنه ای و سیستم تصمیم گیری آخوندی پتانسیل های خود را در سیاست در همین چند ده سال نشان داده است و همین گذار از حکومت ایدئولوژیک (خصوصا اسلامی) در منطقه خاورمیانه دستاوری محسوب می شود که هیچگاه و با هیچ هزینه ای قابل بدست اوردن نبود و نیست. و گذر از آن بسیار فرخنده و البته هر چه در این عبور تلفات کمتری هم داده شود که چه بهتر. پس شخصا از بهتر شدن شرایط حتی تحت زعامت جمهوری اسلامی (بی معنا!) استقبال میکنم. مخلص کلام انکه دوستان و دلقک گرام زحمت بکشند و کمی بیشتر از فردای سال 91 رو نگاه بکنند.
تحمل همچین حکومتی این روزها، وقتی در مقابل آن الترناتیوی وجود ندارد اولا و چشم انداز وقوع جنگ وجود دارد ثانیا کاملا عقلانی است.
اما من هم مانند مهرداد با دلقک مخالفم که همین یک قدم عقب نشینی را به منزله فتح الفتوح در نظر بگیریم و آذین بندی کنیم سیرک را و پایکوبی کنیم، که هنوز راه زیاد است و رسیدن به سرای اول هدف نبوده و آدرس غلط به خلق دادن است. و تمام این سیرک و بازیهایش تنها یک مکان موقت سرگرمی و عبور است و نه زندگی و مقصد.
(البته سر و صدا و آذین بندی ارزش بالا بردن فروش بلیط سیرک را دارد اما در دراز مدت آن را بی اعتبار میکند)
در کل هررخنه ای که راه تنفس مردم را در عبور از قرون وسطای اسلامی به عصر رنسانس ایران بازتر کند باارزش است اما نباید با هدف اشتباه شود.
همگی موفق باشید.

مهرداد گفت...

ای جناب مدرنیته

دعوت می‌کنم که متن به دقت بخوانید و از فرضیات شخصی، خود را به دور دارید که من گفتم: مدارا کردن با غده سرطانی مریض را زار و نحیف می‌کند و در پایان به بدترین وجه راهی دیار باقی می‌نماید... جنابعالی ولی بدون توجه به این نکته، قیاس مع‌الفارقی نمودید بین شیمی درمانی و آنچه که ما در حال انجام آن هستیم: هیچ! یا به عبارتی همین تساهل و تسامح مکروه به جا مانده از خاتمی نازنین! از کجا تحمل کردن خفت و بدبختی تقارن مبارکی با شیمی درمانی پیدا نموده که ما از آن بی‌خبر باشیم؟ اصلاً سخن بر سر این بود که به جای مدارا،‌ به شیمی درمانی باید پرداخت. نه اینکه تازه مدارا را به مریض توصیه هم بکنیم و شاد هم باشیم که به به! مریض را به شیمی درمانی نبردیم! چه چه!‌

و نکته‌ای دیگر در باب مطالعات مربوط به سرطان: سرور گرامی، حداقل در باب سرطان‌های بدخیم، مانند آنچه ایران به آن دجار است، شیمی درمانی معمولاً پس از خارج کردن غده انجام می‌شود و در واقع، یک روش کنترل‌کننده جانبی و ترکیبی است و نه یک درمان جایگزین که به تنهایی قابلیت مداوا داشته باشد!!!

و نیز به آن حضرت توصیه می‌کنم خود را دانای کل نپندارد که شاید دیگرانی باشند که آموخته‌هایشان اگر از شما بیشتر نباشد، حداقل کمتر از شما نیز نخواهد بود...

مهرداد گفت...

آرسین عزیز

از کسانی که بر بالین مریض محتضرشان شاهد پرپر شدن لحظه به لحظه او هستند، نباید و نشاید انتظاری جز ترس و عصبیت داشت، مگر آنکه دغدغه‌ای از درگذشت مریض محتضر نباشد...

نگرانی من از آنجاست که این بالا نشینان ید طولایی در سوء استفاده از ساخت‌ و پاخت‌های خارجی دارند و در نهایت نصیب مردم از این تفاهم به قول دلقک محتمل، چیزی جز بدبختی بیشتر نخواهد بود و چه بسا که در پی این نکبت بیشتر، همان تفاهم خارجی نیز زیر پا گذاشته شود توسط آقایان که می‌شود بدبختی مضاعف.

بنابر سابقه مسبوق، من شخصاً ذره اعتمادی به هیچ یک از اقدامات و تصمیمات این سیستم در راستای آنکه گشایشی در کار خلق و مملکت گردد ندارم و به قطع یقین می‌گویم که هر اقدامی در راستای نکبت‌آفرینی بیشتر برای ماست - و این طبیعی است چون جهت حرکت در این تصمیمات بهبود اوضاع خلق نیست و بسی بعید است که حرکت در راستای جنوب،‌ شما را به ساحل خزر برساند - و حتی اگر در کوتاه مدت گشایش ناچیزی در شرایط ما حادث شود، بی‌تردید در میان مدت و دراز مدت،‌آثار شوم آن تصمیمات هویدا خواهد شد که شده است...

و این همان است که شما فرمودید که نباید به این میزان دلخوش بود (نقل به مضمون). وگرنه اگر این گشایش‌های کوچک مرحله به مرحله در پی هم حاصل می‌شدند بسیار مبارک بود و بنده نیز با شما و جناب دلقک کاملاً موافق بودم که باید از آنها استقبال کرد به جای اقدامات ضربتی دفئتی تا قدم به قدم به مقصد نزدیک شویم.

اما مشکل ما در این چندین و چند سال یک قدم به جلو و ده قدم به عقب بوده و هست و خواهد بود. انصافاً،‌ از زمان انقلاب،‌ کدام گشایشی حاصل شده است که مستدام باشد و در پی آن، گشایشی دیگر حاصل شود در تکمیل مزایای پیشین؟ جز این بوده که در هر مرحله، نه تنها داشته‌های قبلی را از ما گرفتند که حلقه را هربار بر ما تنگ‌تر کردند؟ آیا این خوش‌بینی‌ها همانی نیست که در زمان انقلاب و بعد در پایان جنگ و بعد در دوران سازندگی و بعد در اصلاح‌طلبی خاتمی و در پایان در ریاست جمهوری موسوی داشتیم و همه یکی پس از دیگری نقش بر آب شد و اوضاع خرابتر از آن شد که قبلاً بود؟

پس چه اعتبار و تفاخری است بر اینکه دو روز دیگری این ملت اندکی خوشی به کام خود بریزند در حالیکه من و شما می‌دانیم در پس فردای این اندک خوشی، سرب داغ دیگری مهیا خواهد بود برایمان؟

ناشناس گفت...

با جناب مهرداد کاملن موافقم. اگر روزنامه ها و صدا و سیمای این روزها را بنگرید تیترهای جانانه و عکس های عجیب می بینید! درست مثل قبل از انتخابات 88. دوباره فضا کمی باز می شود، مردم سرمست می شوند و هر کس در این سرمستی بدمستی هم کرد بعد از انتخابات پرشور ریاست جمهوری پرش را جلو چشمش می آورند! دیگر واقعن هیچ امیدی به این خاینان و جانیان نیست و نباید باشد.

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس محترم.
خیلی سریع جواب بدهم که بنظر من - مراجعه کن به نوشته ام در مورد ایدئولوژی مجتهدان - این بار موضوع کاملاً فرق می کند و جدی است. چون اگر جدی نباشد به جنگ و نابودی جمهوری اسلامی خامنه ای می انجامد. یادمان باشد که جمهوری اسلامی همۀ راه ها را تجربه کرده است و رژیم ایدئولوژیک بسته شکست خورده است. می گویم صد در صد معتقد به گشایش تدریجی و پایدار هستم تا نگویید که باز قول می دهم نود و نه در صد تا درصورت خطا بودن بگویم همان یک درصد شد و از نظر ریاضی خودم را توجیه کنم. من دنیا را جدی تر از آن می دانم و می بینم که سازش بی دلیل کند در خارج. و الیگارشی را فرسوده تر و خسته تر و قانع تر و به عقل رسیده تر و مادی تر از آنی می دانم در داخل که باز هم جوان سری کنند و خام شعارهای ایدئولوژیک بی بهرۀ خامنه ای شوند. منتظر می مانیم و تغییرات را رصد می کنیم. یا...هو