۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه

رفسنجانی به صحنۀ نهایی مقابله با خامنه ای رسیده است! آیا؟

Gentleman with a Lion Paw


1- دیروز پس از شکست مذاکرات تهران بدون اینکه بر مبنای عرف دیپلماسی اظهار نظر رسمی طرفین منتشر شود مواجه شدیم با سخنرانی آیت الله خامنه ای برای کارکنان سایت نطنز. البته هیئت پنج نفرۀ آژانس بین المللی انرژی هسته ای اعزامی به تهران در فرودگاه وین مصاحبه کردند و شکست مذاکرات و بازگشت دست خالی از تهران را اعلام کردند، اما در کمال شگفتی تا این ساعت که 48 ساعت از ترک تهران توسط تیم آژانس گذشته کوچکترین اظهار نظر رسمی دولت ایران چه از سوی جلیلی مسئول ارشد پروندۀ هسته ای ایران و چه از جانب صالحی بعنوان وزیر خارجه و مسئول رسمی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نشده است. به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که سخنان آیت الله خامنه ای موضع رسمی دیپلماسی ایرانی هم بود و محتمل است که این موضوع مربوط به اختلاف نظرهای شدید در بین حاکمیت ایران (حکومت خامنه ای و دولت احمدی نژاد) بر سر چگونه پیش بردن مذاکرات با غرب هم باشد. بویژه به آنجایی توجه کنیم که قبل از این سفر؛ صالحی از سازوکاری حرف زده بود که ضامن نتیجۀ "برد - برد" خواهد بود و حتی از قریب الوقوع بودن ازسر گیری مذاکرات منجمد شده با کشورهای 1+5 در استانبول صحبت کرده بود. و بدیهی است که با شکست مذاکرات میدانی - حقوقی تهران بعید خواهد بود که مذاکرات سیاسی در سطوح بالاتر شروع شود.

2- اما گذشته از اینکه آیت الله خامنه ای برای اولین بار خودش مستقیماً سخنگویی پروژۀ هسته ایش در برابر غرب را یعهده گرفته است خود جلسۀ ملاقات و حواشی آن هم واجد نکات برجسته ای بود که بطور فهرست وار و مختصر اشاره می کنم.

الف- مهمترین نکته ای که بنظر می رسد باعث ترتیب این ملاقات شده بود؛ مسئله دار شدن کارکنان پروژۀ هسته ای بوده است و خامنه ای تلاش داشته است که واگرایی ذهنی کارکنان را ترمیم و به همگرایی برساند. این را از این جهت مطمئنم که اولاً کارکنان بخش انرژی هسته ای جزو بدنۀ تکنوکراسی و دانشگاهی جامعۀ ایران است و نمی شود در حالی که خامنه ای و سیاستش با پائین ترین سطح مقبولیت و مشروعیت در همۀ سطوح علمی و دانشگاهی مواجه است، یکباره در بلوک خاصی از این جامعۀ دانشگاهی (در اینجا کارکنان بخش هسته ای) با پدیدۀ معکوسی مواجه بوده و دارای مشروعیت و مقبولیت کامل یا نزدیک به کامل باشد. این موضوع از این جهت هم تقویت می شود که کارکنان پروژۀ هسته ای حتی تا سطح دربان و آبدارچی هم باید تحصیلاتی در حد "فهم اهمیت و خطر صنعت هسته ای" داشته باشند. بعبارت دیگر دربان یک سایت هسته ای هم نمی تواند کارگر و کارمند ساده ای مثل دربان فلان کارخانه یا اداره باشد. و پرواضح است که مشروعیت رژیم در نزد و با معیار "میزان تحصیلات افراد" تناسبی معکوس دارد. و هرچقدر سواد فرد بیشتر باشد همانقدر واگرایی اش از سیاست های خامنه ای هم بیشتر است.

ب- اماره های بسیار دیگری را هم می توان بر این نگرانی از واگرایی کارکنان برشمرد از جمله توجیه نبودن نسبت به اهداف اصلی رژیم از توسعۀ صنعت هسته ای، کش و قوس های بلاتکلیف و روزمرۀ مذاکرات خسته کننده و فرسایشی ده سالۀ رژیم با جهان غرب و دستور کار مشخص نداشتن برای "خواستن یا نخواستن و تا کجا"ی رژیم از شل کن سفت کن های متنوع و حتی متضاد هر کدام از مسئولان سیاسی اعم از تیم رهبر و تیم دولت در مورد این پروژه، ترس کارکنان از ترورهایی که انجام پذیرفته و مشخص شده است که حکومت ارزش چندانی هم برای جان کارکنان قائل نیست و نمونه اش را در پائین بودن کمی و کیفی اقدامات حفاظتی از افراد ترور شده دیده اند، و بویژه بعد از لو رفتن پروژه های تروریسم رژیم بر علیه مأموران اسرائیلی و آن مضحکه ای که در تایلند راه افتاد؛ کارکنان از این بیم دارند که اسرائیل نیز اقدامات تروریستی اش را تشدید کند و آنان قربانیان بعدی ترورهای دقیق و موفق اسرائیل بشوند. و دلایلی بازهم بیشتر که برای جلوگیری از تطویل کلام بهمین موارد بسنده می کنم. اما این قرینۀ بسیار مهم و مکمل را با تأکید می گویم که خامنه ای در همان جلسۀ ملاقات دستور تهیۀ طوماری را هم داده است در اعلام وفاداری کارکنان هسته ای بخودش. و متن این طومار و زمان و مکان تهیۀ آن یک "کلیشۀ تابلو و شناخته شده است" برای اینکه می خواستند این پیام را مخابره کنند که دست اندرکاران پروژه فدایی رهبر هستند.

پ- از این هدف اصلی و ترس آلود خامنه ای که بگذریم؛ سخنان خامنه ای در این جمع چیز تازه ای نداشته است و رجز خوانی همیشگی بوده برای مصرف داخلی با نیم نگاهی به ساختن "همبستگی ملی ضد غرب" برای بازسازی روحیۀ متزلزل حزب اللهی ها و بالا بردن مشارکت در انتخابات مجلس نهم. اما در حوزۀ انتظارات خارجی علاوه بر هدف رادیکال تر کردن صحنۀ سیاسی بر علیه ایران از سوی جامعۀ جهانی - با این برداشت که تهدید بیشتر خارجی همبستگی بیشتر داخلی از سویی و توجیه امنیتی تر کردن بازهم بیشتر فضای داخلی و سرکوب منتقدان از دیگر سو را فراهم می کند - یک هدف جانبی را هم تعقیب می کرده است. آنجائیکه خامنه ای برای اولین بار و با تصریح بر گناه بودن سلاح هسته ای از دید مذهبی تأکید می کند که بدنبال ساختن بمب اتمی نیست. بنظر می رسد مخاطب اصلی این بخش از حرف خامنه ای علاوه بر مظلوم نمایی ملی در داخل کشور معطوف به بخشی از متفکران غربی از سویی و دین باوران جوامع مدنی جهانی از سوی دیگر است؛ تا آنان بتوانند با استناد به قول مذهبی یک رهبر دینی - و نه لزوماً سیاسی - دولت مردان خودشان در غرب را تحت فشار "صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای ایران" قرار بدهند. این ترفند اگر چه در سیاست گذاران غربی تأثیر مهمی نخواهد داشت؛ لیکن حد اقل فایده اش این خواهد بود که شریعتمداری و دیگر رسانه های خامنه ای خواهند توانست چند فقره گفته و مقاله و تحلیل پیدا بکنند از منابع غربی که اندیشمندان غربی بنفع خامنه ای نوشته اند. و این چند اظهار نظر و مقاله را صرف حقانیت خامنه ای قرار بدهند در نزد خوانندگان و پیروان اریجینال خودشان.

3- طولانی شد و بسیاری از حرف ها ماند اما نمی توانم از تصادف عجیب این سخنان خامنه ای با سخنان مشابهی از هاشمی رفسنجانی در جمع شورای هماهنگی اصلاحات بگذرم. زیرا که این دو سخنرانی از رهبر بالفعل جمهوری اسلامی (خامنه ای) و رهبر بالقوۀ انقلاب اسلامی (رفسنجانی) که در دو سالن بفاصلۀ چند ده متر از یکدیگر بیان شده است خیلی خوب اختلاف دیدگاه های بسرعت در حال شفاف شدن نهایی این دو دوست قدیمی و دشمنان جدید - به اصرار خامنه ای - را برملا کرده است. به این معنی که هر چقدر حرف های خامنه ای عصبانی و هجومی و عجله کنید و دشمن محور و ترس از ریزش هواداران و رادیکال و ایدئولوژیک متحجر بود؛ حرف های رفسنجانی خونسرد و تدافعی و صبور باشید و تعامل با جهان و مردم باور و ترس از شورش هواداران و عرف مذهبی بود. البته در نزد خامنه ای به همۀ کارکنان صنعت هسته ای مشوق های مادی و معنوی! - معنوی مثل چفیۀ آقا - کلان هم داده شده است؛ ولی در نزد رفسنجانی جز تقسیم "درد مشترک" - فعلاً - خبری نبوده است. بگمان من هم نهایتاً موضوع بحران فعلی جمهوری اسلامی جز در رویارویی نهایی خامنه ای و هاشمی سرانجامی داخلی نخواهد یافت. و انشاءالله که زودتر به آن نقطه برسیم. یا...هو

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خامنه ای و هاشمی دو روی یک سکه اند و حیاتشان به هم وابسته است گذشته مشترکشان و تمام این سالها که دوشادوش هم در تصمیمات ریز و درشت نظام مثلا اسلامی شان دخیل بودند سرنوشتشان را به هم گره زده است. سقوط یکی پایان دیگری نیز خواهد بود و البته ما نیز مثل شما منتظریم.