۱۳۹۰ دی ۲۲, پنجشنبه

هاشمی و جاسبی شناسنامۀ دانشگاه آزاد هستند هرچند ما دوستشان نداشته باشیم!

The Gallant Conversation


1- جمهوری اسلامی بلایی به سر ما و فرهنگ و هویت و دار و ندارمان آورده که برای من یکی از بلاهایش تشکیک در اغلب ضرب المثل های فارسی بوده است. یکی از آن ضرب المثل های "می خواهم زیرش بزنم" اخیرم هم ضرب المثل "سگ زرد برادر شغال است" است. و بهمین خاطر هم است که مرتب سر بدر و دیوار می کوبم که یکی را یک اپیسلون هم شده بدیگری برتری بدهم و دنبالش راه بیفتم. جدید ترین مورد هم مربوط است به دانشگاه آزاد و سرنوشتی که امروز قرار بود فتح شود از سوی اراذل و اوباش خامنه ای - احمدی نژاد. و تا این لحظه برادران "دانشجو (کامران و فرهاد و خسرو) - خدا وکیلی چه اسامی ناب فارسی انتخاب کرده پدرشان برای این سه عنصر منافق و لمپن و تحصیلکرده و فرصت طلب و حزب الله عربی - میگویند تمام شد و دانشگاه آزاد را فتح کردیم. و هاشمی رفسنجانی و نوۀ امام خمینی و میرزاده و جاسبی هم می گویند نه خیر هنوز آخرین سنگرها دست خودمان است.

2- اینجاست که می گویم این سگ زرد "برادران دانشجو" را من نمی توانم باور کنم برادر شغال رفسنجانی یا جاسبی. دلم خیلی لک زده که این دعوا هم به یک بزن بزن حسابی تبدیل شود در کنار "همه افتاده اند بجان هم" ِ مبارک. اما از سوی دیگر نگران تخریب های غیرقابل جبران هستم در فردای این خراب آباد کشورم. فارغ از اینکه دختر خودم در دانشکدۀ داروسازی دانشگاه آزاد بریاست آن پیرمرد فرزانه دکتر شایور - یکبار بمن 500 هزارتوان تخفیف یکجا داد - تحصیل کرده است؛ اما بدون جهت گیری شخصی می گویم که دانشگاه آزاد با هر مدیریت خوب و بدی که داشت و دارد و با هر کمبود و کیفیت آموزشی که داشت و دارد و با هر گرانی و ارزانی که داشت و دارد؛ یکی از نقاط درخشان کارنامۀ رفسنجانی است در جمهوری اسلامی. و بیشترین موفقیت تا اینجایش را هم به جاسبی و ثبات مدیریت و تیم همراهش مدیون است.

3- می خواهم از یک زاویۀ دیگری وارد بشوم در توصیه به دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد. و آن اینکه بی تفاوت نباشید دارند خانه تان را ویران می کنند مثل خانۀ سینما و خانۀ هنرمندان؛ بعد از ویرانی خانه هایتان برسرتان. نگذارید. اینکه دیگر یک مقولۀ کاملاً صنفی و آموزشی و غیرسیاسی است. حودتان را وارد معرکه کنید هرچقدر هم سخت است و دلخورید از دست دانشگاهتان و مدیران تا کنونش. مطمئن باشید که تیم جدید می خواهند خانه تان را از بیخ و بن مصادره کنند و ویرانش کنند. پشت هاشمی و جاسبی و دکتر زارع بایستید و نگذارید همین معدود دست آوردهای کشور در سی سال جمهوری اسلامی هم ویرانه شود قبل از رسیدن به آفتاب در سال 91. خامنه ای قطعاً رفتنی است قبل از یا با احمدی نژاد و اینک صحنۀ خوبی است این دعوای آموزش و فرهنگ سوز که شما هم یک سوی قضیه باشید. زیر بار نروید پایگاه و جایگاه رشد با سختی و گران تان را ارزان از بین ببرد احمدی نژاد و خامنه ای. دارم هشدار می دهم و اخطار می کنم که هاشمی زور خودش و اراده اش به این جماعت بی فرهنگ و هتاک و گستاخ نخواهد رسید. باید کمکش کنید با تجمعات و تظاهرات و اعلام وجود.

4- و شما خوانندۀ نازنینم بمن از پول و پول و دزدی و فساد و ریخت و پاش و حرف های شریعتمدارانه نزنید با ارقام نجومی 300000 هزار میلیارد تومان سرمایه در دستان هاشمی. دزدی و فساد و پول پرستی یک اپیدمی جهان سومی است در هر پروژه ای؛ و پاک و ناپاک هم نداریم. هرچند در بهترین حالت می توان در نسبت های دزدی و حیف و میل بین مدیران فرق هایی تمیز داد. ولی دست های پاک افسانه ای دروغ است حتی در فقیرترین کشورهای بدون معدن و نفت و ارثیۀ زمین. پس بگذارید با یک خاطره از زمان شاه پایان بدهم مزاحمتم را و التماس کنم که نگذارید دانشگاه تان را مصادره و سپس تخریب کنند. و اما آن خاطره:

5- عبدالعظیم ولیان یک سرگرد ارتش بود در حکومت شاه که گویا مدتی هم وزیر کشاورزی شد اما این یاد ماندۀ طنز یا حقیقت مربوط است به استانداری او در خراسان و تولیت آستان رضوی. او که رفت مشهد یکی از پروژه هایی که با جدیت شروع کرد پاکسازی و تغییر ساختار اطراف حرم بود و توسعۀ مدرن آرامگاه امام رضا - همان که بعداً در جمهوری اسلامی هم بر مبنای نقشه ها ادامه یافت -. نقل است که روزی سعایت کنندگان و بدگویان به شاه گزارش می دهند که چه نشسته ای که ولیان دزدی می کند و چپاول می کند هم استانداری را و هم اما رضا را. شاه خونسرد گفته بود می دانم بگذارید کارش را بکند. مخبران با تعجب و ترس از شاه پرسیده بودند که شما می دانید ولیان دزد است و چنین خونسرد. و شاه پاسخ داده بود: آری می دانم که ولیان دزدی می کند اما؛ او اگر نیمی را می دزدد نیم دیگر را کار می کند. در حالیکه هر کدام از شما را که مأمور اینکار بکنم همه را می دزدید و کاری هم نمی کنید. شما دوستان باحتمال قریب بیقین هیچکدام از من فقیرتر نیستید. لذا من هم به اندازۀ شما از دزدان و چپاولگران متنفرم. اما واقعیت همیشه منطبق بر ایده آل های پاک سرشتی و عدالت خواهی ما نیست. یا...هو

۲ نظر:

sahar گفت...

اگر اشتباه نکنم و حافظه ام یاری کنه این ولیان بعد از انقلاب هم گیر میافته تو زندانهای حکومت اسلامی. اما شانس میاره نگهبانهاش چند تا پاسدار ساده دل بودن که احتمالا اصلا اسم ولیان رو هم نشنیده بودن. ولیان هم شروع میکنه به قصه بافتن و سر پاسدارها رو گول میزنه و از زندان با کمک پاسدارها در میره. بعد ها ازش میپرسن چقدر دادی در رفتی؟. میگه والا هیچی پاسدارها یه چیزی هم کف دستم گذاشتن و خودشون برام لباس مبدل و یه بقچه غذا درست کردن.

Dalghak.Irani گفت...

ولیان بسیار انسان توانا و زیرکی هم بود. و درست است.
در ضمن سحر سؤال سختت در مورد ایت الله خمینی را هم خواهم نوشت بزودی. هرچند که کاری نشدنی و بسیار حساس است برای آنانی که مثل من باختیم زندگی را در میراث خمینی. یا...هو