۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

علی اکبر صالحی در ترکیه: آخیش داشتم خفه می شدم از دست خامنه ای!

The Double Dream of Spring



چنین می نماید که احمدی نژاد کاملاً از چرخۀ تأثیر گذاری بر حوزۀ سیاست در جمهوری اسلامی چه در بُعد خارجی و چه در بُعد داخلی حذف شده است. و دیگر نه در داخل و نه در خارج کسی او را جدی نمی گیرد. با این پیش فرض تصمیم دارم که در دو مطلب متوالی نگاهی بکنم به صحنۀ سیاست و از کدهای اظهار شده و عمل شده رمز گشایی کنم. ابتدا و در این پست سیاست حارجی:

1- نامه و حرف اوباما به خامنه ای اولین مورد است. اینک مستند معلوم شده است که اوباما به خامنه ای گفته است که اولاً موضوع تنگۀ هرمز خط قرمز غرب است و ثانیاً در این آخرین فرصت بیایید با هم گفتگو کنیم و مشکلات را حل کنیم.

رمز گشایی: اوباما می گوید خیلی ممنون که رجز خوانی الکی کردید در مورد بستن تنگۀ هرمز و بمن این فرصت را دادید که موضع تندتری بگیرم و اخطار خط قرمز جنگ را صریحاً بشما ابلاغ کنم. چون نه شما قصد و توان بستن تنگۀ هرمز را دارید و نه از واکنش قطعی غرب به چنین شیطنت خطرناکی بی اطلاع بوده و هستید. بنابراین دارم برای آخرین بار بشما می گویم که تسلیم منطق - زور بیشتر هم خودش حاوی منطق است - غرب و جهان بشوید و بیایید با هم مذاکره کنیم تا شما غنی سازی تعطیل شده تان را رسماً بپذیرید و اعلام کنید. و هم من پُز بدهم به جمهوری خواهان تند رو امریکا که دیدید بالاخره با ایران مذاکرۀ موفق کردم. تا هم شما از این چرخۀ باطل بسمت نابودی خلاص بشوید و هم من انتخابات را ببرم و کم کم تحریم ها را بردارم و با هم کار و زندگی کنیم. این یک پیشنهاد برد - برد است و اگر رد کنید چه بسا مجبور بشوم که این من باشم که فرمان حمله به ایران را صادر کنم قبل از باختن انتخاب مجددم به ریاست جمهوری دوباره در امریکا. خود دانید.

2- حرف دوم اما مربوط است به سرگئی لاوروف وزیر خارجۀ روسیه که دیروز در یک اقدام تند و غیر منتظره به امریکا هشدار جدی داده است که حمله به ایران و البته سوریه خط قرمز مسکو است و روسیه چنین حمله ای را تحمل نخواهد کرد.

رمز گشایی: سخنان لاوروف که بطور بدیهی و طبیعی با هستۀ اصلی و مرکزی منافع روس ها شکل گرفته و بیان شده است. دو پوستۀ پنهان و آشکار دارد که پوستۀ آشکار و کمرنگ آن همان اخطار به امریکاست و غرب که همۀ تحلیل گران هم آن را جدی و غیر منتظره ارزیابی کرده اند. اما پوستۀ مهم و پنهان حرف لاوروف متوجه آیت الله خامنه ای و اکبر گنجی است که از آن دو می خواهد که قمار نکنند برای شماره یک شدن و محور عالم فرض کردن خود. او می گوید: بترسید و کاملاً جدی بگیرید که طبق اطلاعات موثق ما غرب تصمیم نهایی اش را گرفته که جمهوری اسلامی را از یاغی گری بازدارد. و توان چه خود شما اعم از پوزیسیون (خامنه ای) و اپوزیسیون (گنجی) و چه حتی ما بعنوان "یک روزی ابر قدرت" در حدی نیست که بتوانیم بر تصمیمی که در غرب نهایی شده است تأثیر بازدارنده یا انصراف بگذاریم. پس دارم در قالب پرخاش به امریکا در حقیقت رویم بشماست که این تلاش های بی ثمر و رجز خوان و بی محتوا و بدون زور لازم را کنار بگذارید و قبل از اینکه کار از کار بگذرد این تعطیلی غنی سازی عملاً اتفاق افتاده را رسماً بپذیرید و هم خودتان را و هم ما را از یک خطر قریب الوقوع برهانید. حودتان را نجات بدهید و ما را هم از منافع ملی مان در خاورمیانه و آسیای میانه و قفقاز محروم نکنید. چون اگر غرب شما و اسد را فتح کند که معلوم است می خواهد و می تواند؛ منافع ما هم مضمحل خواهد شد بطور طبیعی در منطقه. حرف لاوروف این است که روسیه قادر به تغییر تصمیم غرب نیست مگر اینکه خامنه ای دست از این دیوانگی بردارد.

3- حرف سوم و امروز را علی اکبر صالحی وزیر خارجۀ ایران در ترکیه زده است. او گفته است که نظر شخصی من این است که مذاکرات اتمی را هرچه زودتر در ترکیه شروع کنیم. رمز گشایی مرا با این پایۀ استوار و قطعی بخوانید که هیچ وزیر امور خارجه ای که مسئول سیاست کشورش است آن هم در یک سفر سیاسی رسمی از طرف کشورش، نظر شخصی اعلام نمی کند.

رمز گشایی: روی صحبت صالحی هم با خامنه ای است. او می گوید من هم به اوضاع جاری صنعت هسته ای - که نفس هایش بشماره افتاده - اشراف صد در صد دارم و هم به اطلاعات پنهان نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی. لذا می دانم که اولاً غنی سازی اورانیوم ما بعد از ماجرای ویروس استاکس نت عملاً تعطیل شده است و ما در دوسال گذشته فقط چهار جنازۀ بهترین دانشمندان هسته ای مان را بروی دست خود و خانواده های مظلوم شان گذاشته ایم. ثانیاً با همۀ رجز حوانی های بی محتوای نظامیان مان قدرت کمترین عمل مؤثر و بازدارنده ای در مقابل قدرت تهاجمی و نظامی غرب نداریم. و ثالثاً از نظر سیاسی و دیپلماتیک هم کمترین قدرت مانور و یار گیری و اثر گذاری بر تصمیمات منطقه ای و جهانی را نداریم. بنابر این اگر نظر مرا بعنوان وزیر خارجه بپرسید می گویم که بیایید به این سناریوی همه سر باخت پایان بدهیم و با قبول واقعیت موجود با غرب توافق کنیم و خودمان را نجات بدهیم. و در پایان نفس بلندی می کشد و می گوید: آخیشششش... داشتم خفه می شدم از دست این خامنه ای بی منطق و خود محور!

4- موضع خامنه ای و پاسخ غرب. خامنه ای می گوید بسیار خوب من حرفی ندارم. بروید و تسلیم شدنم را به غرب اطلاع بدهید. اما با یک شرط قطعی. و آن اینکه تسلیم شدن من کاملاً محرمانه بماند و رسانه ای نشود تا روز نزدیکی که من بتوانم پروژۀ "ایران بمثابه کرۀ شمالی"ام را تکمیل کنم تا کسی نتواند جیک بزند که چرا این همه خسارت زده ام و آخر سر هم تسلیم شده ام. غرب اما به این راضی نیست و از منطق خود خامنه ای استفاده می کند و می گوید. همانطور که تو خودت می گویی پشیمانی از فتنه کافی نیست و اهالی مؤثر جنبش سبز باید توبه نامه نوشته و اعتراف رسمی و رسانه ای بکنند به شکست شان. ما غرب هم می گوییم توبۀ گرگ مرگ است و اعتمادی به تعهدات محرمانۀ شما نداریم. لذا اگر واقعاً می خواهی آشتی کنیم تنها راهش این است که اعتراف بکنی و در علن و رسانه و توافق نامه اعلام کنی که خر شما از کرگی دم نداشت". یا...هو

پی نوشت: شاهد از غیب رسید. صفار هرندی مسئول تبلیغات سپاه توی تلویزیون رجز هایی خوانده که از نوع نخ نماست. اما حرف خیلی مهمی هم زده که به امید ما می اید و حاکی از قبول توقف غنی سازی اورانیوم است. او می گوید:
 تصریح کرد: این را با روزی مقایسه کنید که می گفتند مذاکره با جمهوری اسلامی سه شرط دارد و آن عبارت است از اینکه  ایران حقوق بشر را رعایت کند، به موازین دموکراتیک جهان احترام بگذارد و دست از حمایت از تروریست ها بردارد!
همانطور که می بینید از سه شرط اعلام شده از سوی هرندی توقف یا تعلیق غنی سازی جزوش نیست در حالی که هیچگاه غرب آن سه شرط را ملزومات مذاکره نخواسته و تنها خواستۀ غرب تعلیق غنی سازی برای مذاکره بوده و بس. ان سه البته جزء موارد نسبت داده شده از سوی غرب به جمهوری اسلامی بوده است. ولی نه شرط مذاکره. این یعنی اینکه به عمله های تبلیغاتی رژیم ابلاغ شده که شرط غنی سازی را از ذهن توده حذف کنند.

۱ نظر:

nik گفت...

بسیار عالی‌ و موجز