۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

خسارت های جانی، مالی، دفاعی و حیثیتی انفجار ملارد؛ فراتر از اختلاس 3 میلیارد دلاری!

White House at Night



 در اخرین مورد از سه گانه ای که برای حادثۀ "قابل پیشگیری قطعی. اگر فرضیۀ خرابکاری عمدی درست نباشد" انفجار دیروز در ملارد می نویسم نگاهی دارم به خسارت های این انفجار و طرفه اینکه اینجا هم خامنه ای بعنوان فرمانده کل قوا و مسئول نهایی این فاجعه از عنتر خودش محمود احمدی نژاد مسئول نهایی اختلاس 3 میلیارد دلاری پیش افتاده است:

1- خسارت های جانی:
در انفجار دیروز و طبق آمار رسمی سپاه 33 نفر از پرسنل کشته و مجروح شده اند؛ که 17 نفر کشته و 16 نفر مجروح هستند. اگر از این 16 نفر مجروح هم نیمی از آنان را نیمه کشته و بدون بهره وری مجدد حساب کنیم می توانیم بگوییم که 24 نفر از پرسنل از چرخۀ صنعت دفاعی کشور حذف شده اند. و همانطور هم که قبلاً گفتم و ثابت کردم که همۀ این پرسنل جزو مهندسان و دانشمندان کیفی دفاعی بوده اند. زیرا که فرمانده و رییس اصلی که سردار تهرانی مقدم بوده کشته شده است. وقتی بالاترین مقام یک سازمان در چنین سهل انگاری کودکانه ای کشته می شود بمعنای بدیهی این است که رده های نزدیک به او هم کشته شده اند. حالا برای اینکه خیلی شاذ و مخالف خوان قضاوت نکرده باشم، می گویم که بطور قطع نیمی از این 24 نفر یعنی 12 نفر از بهترین و کیفی ترین مهندسان طراح و مجری طرح های موشکی با برد قاره ای و فراقاره ای از بین رفته اند. بعبارت خیلی کوتاه و ساده یعنی ایران دیروز 12 نفر دکتر علیمحمدی و شهریاری ترور شده توسط موساد را از دست داده است. هزینۀ چنین خسارتی فارغ از اینکه در جمهوری اسلامی تنها بی ارزش ترین چیز جان آدم های غیرآخوند است قابل تقویم مادی چه بریال یا دلار نیست!

2- خسارت های مالی:
حالا دیگر پنهان نیست که آنچه دیروز منفجر شده است انبارهای موشک های استراتژیک شهاب و غیر شهاب بوده است. تولید این موشک ها علاوه بر اینکه کاری در حیطۀ "های تکنولوژی" است و از نظر علمی بسیار پیچیده و زمان بر است؛ ضمناً بسیار هم گران و پرهزینه است. چه خود تکنولوژی این صنعت علاوه بر اینکه بسیار نایاب و کم دسترس است در شرایط عادی و برای همۀ کشورها؛ برای جمهوری اسلامی بخاطر تحریم های هوشمند و بسیار گسترده و دقیق بین المللی در صنایع نظامی استراتژیک هزینه های نه چندین برابر بلکه خرجی ده ها برابر شرایط عادی دارد. بعبارت قریب به ذهن تولید موشک بالستیک مثل تولید پیکان یا پراید نیست که همۀ قطعاتش را بشود از بقالی محل تهیه و سرهم بندی کرد. بلکه برای تهیۀ هر قطعه ای کوچک و بزرگ از اجزاء فراوان قطعات مورد نیاز باید علاوه بر مقدار معتنابه و بی حسابی از دلار و ارزهای دیگر؛ ماه ها و سال ها وقت صرف بشود تا با عملیاتی فراتر از هر نوع عملیات اطلاعاتی و جاسوسی قطعه را پیداکرد و خرید و به داخل کشور انتقال داد. و چه بسا چند محموله از آن هم در راه تهیه و انتقال لو برود و زحمت کشیده شده هدر شود.

3-خسارت های دفاعی:
بدلایل پیش گفته این نوع موشک ها مثل خمپاره و سایر مهمات متعارف نیست که تپ تپ چانه بیاندازی و به تنور بچسبانی و موشک تولید شده را در تیراژهای صد و هزار و ده هزار انبار کنی. حتی کشورهای بزرگ تولید کنندۀ این قبیل مهمات هم تیراژی دقیق و قابل شمارش از این مهمات را تولید می کنند و برای جمهوری اسلامی این تیراژ تولید نمی تواند از شمارش انگشتان یک دست فراتر قابل تصور باشد. معنی دقیق این حرف این است که جمهوری اسلامی کل محمولۀ موشک های استراتژیک خود را در این سانحه از دست داده است. علاوه بر آن یک پایگاه بکلی سری اش و کارحانجات وسکوهای پرتاب موشک های دوربردش را برملا دیده و دیگر قادر به استفاده از این همه سرمایه گذاری در مکان فعلی نیست. تجهیزات و کارخانجاتی که با هزینه های سنگین و در طول سال های طولانی ساخته شده است. البته ممکن است گفته شود دشمن از این قبیل اماکن و کارخانجات اطلاع دارد. ضمن اینکه این گزاره می تواند خیلی هم درست نباشد ولی حتی در صورت صحت باید توجه کرد که این کجا و تأیید عملی وجود آن از سوی کشور هدف کجا!

4- خسارت های حیثیتی:
این انفجار به حیثیت دفاعی و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی لطمۀ جبران ناپذیری زد. البته ممکن است تصور کنیم که "چه خوب" و بگذار آبروی خامنه ای و اعوان و انصار و سپاه دزدش برود در دنیا و دیگر نتواند هل من مبارز الکی بطلبد. اما با کمی دقت، ماجرا به این سادگی نیست. زیرا که اولاً جمهوری اسلامی در حال حاضر - چه خوب یا بد - پسوند دیگری دارد به نام "ایران" عزیز. و هرنوع حیثیت زدایی از اجزاء آن با نام ایران هم همراه خواهد بود. و ثانیاً این لطمۀ حیثیتی فقط مختص به جهان غرب و کشورهای بزرگ محدود و محصور نیست بلکه دشمنان کوچک و ضعیف کشور ما در منطقه نیز از این انفجاربه ضعف ما سوء استفاده خواهند کرد. زیرا که بدیهی ترین نتیجۀ منطقی و استدلالی این حادثه این است که نیروهای مسلح ما چقدر بی انضباط و باری بهرجهت آموزش دیده اند که در صحنه ای به این مهمی حادثه ای نادر و غیر قابل توجیه آفریده اند. چون اگر این انفجار یک خرابکاری نبوده باشد. این پالس را می فرستد که بالاترین رده های فرماندهی و علمی ما بدیهی ترین اصول پیشگیری و ایمنی را رعایت نکرده اند. هم بدلیل حضور آن همه نیروی کیفی در جایی که احتمال حتی چند درصد خطر محتمل باشد و ثانیاً اجرای تست یا آزمایش یا... در جایی که در شعاع خطر سرایت به انبارهای مهمات بوده است. یا...هو

۵ نظر:

Dalghak.Irani گفت...

در مطلب این پست نه جا بود و نه مناسبت داشت که بخود کشی احمد پسر محسن رضایی اشاره کنم. و اهمیتی هم نداشت به اندازۀ یک نوشتۀ مستقل. لذا بهتر دیدم که اینجا یک اشاره ای بکنم. برای کسانی که حوصله می کنند.
با توجه به اینکه این خود کشی بلافاصله بعد از این انفجار صورت گرفته و اطلاعیۀ محسن رضایی هم اشاره ای پنهان به این همزمانی شهادت همرزمان رضایی با خودکشی پسرش کرده. بنظر می رسد که احمد رضایی یا خودش هم در بخش هایی از پروژه های جهاد خود کفایی سپاه کارمیکرده و از این راه با کشته شدگان همکار و نزدیک بوده و یا حداقل برخی از کشته شدگان از دوستان و هم تحصصی هایش بوده اند که نتوانسته چنین فاجعه ای برای دوستانش را تحمل کند و دست به خود کشی زده است. البته که می دانیم پسر بزرگ رضایی تعادل روانی درستی هم نداشت با توجه به سوابق فرار و بازگشت از امریکا. یا...هو

آرسین گفت...

دلقک جان نکته ای را که دقت نکرده ای این است که دکترین دفاعی جمهوری اسلامی بر پایه جنگ نابرابر است و در این حالت شما نیاز به تعداد زیادی موشک از نوع شهاب داری نه در حد انگشتان دست بلکه در تیراژ چند هزاری. و بنا به گفته خود فرماندهان نظامی ایران تکلیف جنگ در چند ساعت ابتدایی مشخص می شود. و این نوع حمله یا دفاع نیاز به تعداد قابل ملاحظه ای موشک دارد که مانند گلوله های کاتیوشای حزب الله لبنان -در جنگ 33 روزه- حداقل روانه اسراییل شود.
این اتفاق مشابه خرم آباد تاثیری در میزان آمادگی دفاعی ایران از نظر تعداد موشک ندارد اما در ایجاد شک در عملکرد صحیح آنها قطعا موثر خواهد بود.
درکل با عمق خسارات وارد شده بیان شده تان موافقم و البته تنها این در صورتی است که فرض کنیم همین حداقل های اعلام شده اعم از افراد کشته شده یا مالی وجود داشته است. زیرا انفجاری به این شدت حداقل در محدوده خود پادگان کشته باید داشته باشد و در روستا و مناطق اطراف مجروح.
و به فرض شما هم محال است که تنها 23 نفر برای تست یک فرایند در آنجا حضور داشته باشند! هم نیروی امنیتی هم متخصص و تکنسین بغیر از راننده و محافظ فرمانده و تدارکات و پیش نماز و منشی و نگهبان و...
با این فرض بیش از 100 نفر در این انفجار بایستی کشته شده باشند. و حتما اجساد تعدادی نیز مفقود خواهد شد بکل.
بدیهی است که هیچ گاه مساله شکافته نشده و کسی از چگونگی ماجرا مطلع نخواهد شد.

Dalghak.Irani گفت...

سلام آرسین عزیز.
من چنین می اندیشم که جمهوری اسلامی چه از نظر فنی و چه از نظر قطعات آلات دقیق مورد نیاز و چه از جنبۀ حتی بودجه های دفاعی مطلقاً توان تولید انبوه موشک های بالستیک و فرا قاره ای و با برد بیش از چند صد متر را ندارد. و گفتن ها چیز دیگری است و روز مبادا چیز متفاوت. اصلاً ایران اگر توان تولید انبوه موشک های بالستیک دوربرد داشته باشد بمعنای توانایی در حد امریکا و اروپاست. پس دیگر چه نیازی به جنگ نامتقارن دارد. نامتقارن یعنی رو در رو حریف نیستم می زنم به آبگاه یا گیجگاه یا یک جایی که بدجوری دردت بیاید. چرا؟ برای اینکه من یک مشت قوی و پر بیشتر ندارم و نمی توانم مثل تو نقل و نبات خرج کنم. یا...هو

صادق گفت...

سلام
خلاصه بگویم که شنیده ها حکایت می کندکه سپاه بویژه پس از حمله آمریکا به عراق که با 1500 نفر کل ارتش عراق را زمینگیر کردند بشدت متوحش شده و به این نتیحه رسید که (همچنانکه اشاره کردی)توان جنگ رودررو یا کلاسیک را ندارد این را به ضرس قاطع می گویم که درصورت حمله همه جانبه نظامی آمریکا یا ناتو یا متحدانش، انتظارکوچکترین تحرک و یا پاتک جدی از طرف سپاه آنهم از داخل خاک ایران نداشته باشید.
تنها چاره را سپاه در جنگ نامتقارن دیده و تدارکات لازم را از همان زمان جنگ عراق شروع کرد.هدف : وارد کردن خسارت به نیروهای دشمن درصورت اشغال آنهم توسط گروههای کوچک ضربت و پراکنده با مهمات حداقلی (درمکانهای از پیش تعیین شده) و با اختیارتام است.هرچقدر میزان تلفات دشمن در این جنگ فرسایشی بیشتر باشد احتمال فشارافکارعمومی بر دولتمردانشان بیشتر است.

آرسین گفت...

دلقک جان منظورم از جنگ نامتقارن نه داشتن موشک و خمپاره است. بلکه نداشتن هواپیما، ناو جنگی، زیردریایی و سایر تسلیحات جنگی است که نیاز به تکنولوژی های بسیار پیشرفته تولید دارند. و در یک جنگ متعارف بر علیه سرزمین و مواضع دشمن بکار گرفته می شود. ایران فاقد هرگونه سیستم هوایی و دریایی کارآمد حتی در حریم مرزهای خود است.
در جنگ احتمالی، ایران حتی قابلیت دفاع از حریم هوایی خود را نخواهد داشت و تنها با قدرت تخریبی موشک ها و تعداد زیاد آنها (بدلیل عدم دقت نشانه روی بر هدف دور و هم گذر از سد سیستم های ضد موشک) می تواند از خود دفاع کند.
در مورد برد موشک ها نیز باید بگویم که ایران هنوز فاقد تکنولوژی تولید موشک های قاره پیما است و سری موشک های شهاب -که اگر اشتباه نکنم کپی موشک های ناندونگ کره شمالی است- تنها توان دسترسی به حدود 3000 کیلومتر را داراست حداکثر. -تااسراییل و کمی اروپای شرقی خواهد رسید اگر سایت پرتاب در داخل ایران باشد- سایر موشک های متعارف (مانند کاتیوشا) بردی حدود 100 کیلومتر و کمتر دارند. (مانند موشک های حزب الله لبنان در جنگ با اسراییل)که تکنولوژی تولید بالایی را هم لازم ندارد.
نکته اینجاست که دقیقا سیستم دفاع موشکی ایران -حتی با ضریب خطا و اشتباه فراوان- تعداد زیادی از این موشک ها را تولید کرده است. که گرچه ممکن است همه آنها سالم و عملیاتی نباشند اما در تعداد بالا میتواند خطرناک باشد. نمونه این مدعایم هم مشکلاتی که سیستم پرتاب موشک ها در مانور ها وجود دارد یا حتی همان موشک فضاپیما! که در حضور احمدی نژاد همچنان بعد از شمارش معکوس پرتاب نشد!
نکته دیگر قابل ذکر آنکه توانایی موشکی مانند نوعی حمله انتحاری است.
و این سیستم، توان حمله به صاحب آن را نمی دهد. به عنوان مثال ایران نمی تواند با تکیه بر سیستم موشکی آغازگر جنگی باشد. و تنها جهت تخریب و دفاع می توان از این سیستم استفاده کرد. مانند آن است که فردی برای حفاظت از خود بجای اسلحه از نارنجک استفاده کند!
با توجه به نوع صحبت های فرماندهان نظامی و علاقه مندی ایران برای خرید، تولید، نمایش و استفاده از سیستم موشکی به نظر می رسد ایران دارای تعداد زیادی موشک های دور برد شهاب و موشک های سطحی و زیر سطحی دریایی باشد. حداقل جهت از کار انداختن سریع نیروی شناخته شده دریایی آمریکا در خلیج فارس و محو اسراییل از نقشه جهان!! خصوصا در ساعات اولیه جنگ. این تجربه ای است که ایران از جگ با عراق نیز دارد . که همراه با تحریم ها توجه خود را بر سیستم نوین انتحاری و کم هزینه تر بگذارد. و همپیمانان خود را نیز به انواع ساده تر این سلاح ها مجهز کند.
ترس دنیا از این است که روزی این موشک ها (که بالقوه خطر حمله به جایی را ندارند) همراه شود با کلاهک هسته ای و در دست حاکمان بی مسولیت و بدون منطق و احساسی! آنجاست که تیغ در کف زنگی مست بیافتد و کسی نتواند آن را بگیرد.