۱۳۹۰ آبان ۹, دوشنبه

کار خوب ابراهیم یزدی؛ و انتظار حداقلی از سید محمد خاتمی!

The Gilded Cage



1- برای خیلی خوشحالی کردن از بجریان افتادن "سؤال از رییس جمهور" در مجلس که لاجرم باید بحساب موفقیت نسبی علی مطهری نوشته شود زود است. و باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا این عمل با عقب نشینی خامنه ای ممکن شده است یا با کدخدا منشی "نه سیخ بسوزد ونه کباب عادت پلشت جمهوری اسلامی". چه اگر این عمل از موفقیت اصولگرایان میانه رو نسبی ناشی شده باشد و با پیش روی به هدف نهایی آن کشاندن احمدی نژاد به پشت تریبون مجلس و رادیو همراه شود می توانیم منتظر یک "شروع عقلانیت" جدیدی باشیم که خامنه ای را در وضعیت بدتر از حالا قرار داده و نیروهای اصلاح طلب واقعی را قدرت مانور و تحرک بیشتری بدهد در جهت تسریع تعیین تکلیف این اختاپوس ناکارآمد و بلاتکلیف.

2- موضوع مطهری را از این جهت دستمایه  قرار دادم که بر این "موضع همیشه مصرم " پای بفشارم که مردان سیاسی را نه با نوع و عمق و گسترۀ اهداف تئوریک اعلام شده و یا ادعا شده شان می شناسم و ارزیابی می کنم - وباید کرد - که مهمتر از آن نوع عمل و گستره و عمق عملی که بر عقیدۀ تئوریک کم یا بیش خود بار می کنند نمره می دهم و باید داد. بعبارت دیگر این مهم نیست که خاتمی یا موسوی یا مطهری و یا هر سیاستمدار دیگری "چه می خواهد و چقدر این خواسته اش خوش آیند دقیق من است" بلکه در وهلۀ اول این مهم است که این آقایان و مثل آنان عملاً  چقدر بر خواسته و ادعای خویش مصر و پی گیر و جدی می مانند و عمل می کنند. و از این و با این استدلال وارد حرکت خوب و هوشمندانۀ دکتر یزدی بشوم در بیانیه ای که خطاب به راشدالغنوشی تونسی نوشته و منتشر کرده است.

3- نه دکتر یزدی سیاستمدار خیلی مطرحی است در حال حاضر و نه حزبش  نهضت آزادی ایران حزب توده ای و پرطرفداری بوده و است در داخل ایران. - به مضایق و چگونگی ها کار ندارم و توصیف وضعیت حال می کنم - اما راشد الغنوشی که مخاطب دکتر یزدی عزیز بوده هم آدم مهمی است و هم رییس حزبی است که اکثریت مجلس مؤسسان تونس جدید را برده است. لذا هم به این دلیل وهم بدلیل در مرکز حساسیت جهانی قرار داشتن کشورهای متحول شده در بهار عربی؛ راشد الغنوشی توی "بوق تمام" است در این لحظه. و هر حرفی و هر کلمه ای و هر حرکتی با نام او و خطاب به او در پی گیری سریع و با تعمق نخبگان جهانی اولاً، نخبگان عرب بویژه و تودگان مسلمان علی الخصوص قرار دارد. بنابر این حرف دکتر یزدی بخاطر مخاطب حرفش بُعدی جهانی و روشنگر و تأثیر گذار دارد و خواهد داشت.

4- اینک بیاییم و به این گزاره فکر کنیم که سید محمد خاتمی هم دست به چنین اقدامی بزند و تجربیات خودش از حاکمیت شریعت و اسلام سیاسی در ایران را خطاب به راشد الغنوشی منتشر کند. گذشته از اینکه خاتمی چقدر رادیکال یا بی خاصیت بنویسد اوضاع رفته بر ما را در این سی و سه سال؛ به دلیل شخصیت بسیار مهمتر ایشان در رییس جمهور سابق جمهوری اسلامی بودن و هم به این دلیل که شناخت جهان از او و افکارش هم بیشتر و هم تازه است؛ می تواند چه برد خوبی بیابد در بیداری اعراب مسلمان متحول شده اولاً؛ و بازتاب خوبی پیدا می کند در داخل کشور از نخبه تا توده ثانیاً که: الف- اسلام راشد الغنوشی از نوع اسلام معتدل است و نه رادیکال. و خامنه ای و بردگانش نباید آن را بنام بیداری اسلام طالبانی معرفی و ادعا بکنند . - کما اینکه تا کنون هم نتوانسته اند واکنش رسمی نشان بدهند و حداقل در حد رییس حزب و کشوری 200 هزار نفره در بیرون جغرافیای طبیعی زمین! - چنانکه افتد و دانی - به راشد الغنوشی تبریک نگفته اند. و ب - پژواک صدای بلند شده به نوستالوژی محمد خاتمی از "اسلام معتدل از دست رفته در ایران" بر می گردد به داخل ایران و در تضعیف جایگاه اسلام طالبانی خامنه ای و شرکاء؛ بسیار مؤثر و تضعیف کننده عمل می کند. البته این آرزو و توصیۀ توأمان محقق شدنی نیست مگر اینکه خاتمی بپذیرد و بخواهد عمل کند که جامعه از او توقع جسارت بیشتری می طلبد. و همچنین خاتمی متقاعد شده باشد که شرط بسته اش بر روی خامنه ای؛ از نوع شرط بندی روی اسب مرده است!

5- و این توضیح اضافه که: چرا من سعی می کنم که از کمترین امکانی در نیروهایی هم که مثل مطهری یا خاتمی یا خیلی کوچکتر و نا مهم تر از آنان - که نظراتی همسو با من ندارند در یک دیدگاه کلان - استفاده کنیم و  دست نیاز به هر سویی دراز می کنم هم برمی گردد به اینکه: "کاری که آرزوی ما ایرانیان است در وادار کردن رژیم فعلی به رعایت حد اقل مناسبات حکومت های مدرن و بدست آوردن یک شرایط  حداقلی - البته تثبیت شده وغیرقابل برگشت - برای زیستن بی سر خر در وطن"؛ کاری بسیار مشکل و سنگین است و باید با هر وسیله و ایده ای که بخشی از خواستۀ ما را نمایندگی می کند بسازیم و بورود جدیشان برای اصلاح امور خوش آمد بگوییم. زیرا که من و شما توده هایی هستیم که بدون داعیه ای برای قدرت و فقط برای زندگی خودمان و فرزندان مان می جنگیم. اگر مخالفتی داریم. و الا برای ما نه نام حاکم حقیقی و نه صورت بندی حاکمیت حقوقی اولویت اول را ندارد. هر چند که به بام آرزو رسیدن مان هم جز از راه پله های کوچک به پشت هر نازنینی که بخواهد کمک کند میسر نیست. یا...هو

۵ نظر:

DOOLAB گفت...

ٔبر پدر و مادر اون یزدی بی‌ ناموس لعنت.این بی‌ شرف حالا حالاها باید زنده بمونه که تقاص پس بده.باید تیکه تیکش کنن.حروم زده حالا به دیگران میگه چیکار کنن.خر تر و حرومزاده تر و خائن تر از ایرانی‌ نداریم،مطمئن باشین عربها بیشتر از ما عقل دارن.نیازی به این کثافت نیست که به اونها بگه گندی که این و امسال این زده ،نزنن.

می‌بخشین،ولی‌ اسم این مرتیکه میاد،خون من به جوش میاد.

سامان گفت...

البته که هر کس هر کار کوچکی بکند که در راستای کمک به آزادی در ایران باشد و پیش گیری از جنگی دیگر خوب است و باید برایش دست زد مانند علی مطهری که باوجودقشری بودن اگر خامنه ای را به عقب نشینی واداشته باشد کاری کارستان کرده. اما خاتمی چنان نامه ای نخواهد نوشت و نوشتنش هم سودی برای ایران ندارد تازه بیداری ملتهای عرب چه ربطی به ما دارد؟ مگر نه این است که آنان همیشه دشمن ما بوده اند و احتمالا خواهند بود. و همیشه از همان ابتدای اسلام از ایران و ایرانی استفاده کرده و خنجر در پشتش نشانده اند. نمونه دشمنی عربها با ایران رادر همین حکومت عربی اسلامی حاکم بر ایران داریم میبینم.راستش من فکر میکنم بد نیست تونس و مصر و لیبی حکومت اسلامی عقب مانده تشکیل دهند و مرکزیت دولت اسلامی از ایران به کشورهای دیگر نقل مکان کندو هم ما راحت شویم و هم عربها به حکومتی که بیشتر به فرهنگ و زبانشان میخورد برسند. حداقل آنها با حجاب و نماز و روزه به اندازه ما مشکل ندارند . نماز جمعه را خودشان میروند نه مانند ما که باید هزار کلک بچینند تا بی حوصله و ناسزاگویان برویم و بی حوصله و عصبانی بر گردیم تازه از خودشان هم باشیم.

ناشناس گفت...

شما انتظار زیادی از خاتمی دارید. او مرد میدان مبارزه نیست!
وقتی موسوی می خواست کاندید شود خاتمی زودتر دوید و کاندیدا شد! ولی وقتی موسوی با قاطعیت اعلام کاندیداتوری کرد با وقت کشی سعی داشت با زبان بی زبانی موسوی را منصرف کند! و یاران با وفایش ! شروع به سرزنش موسوی کردند که چرا خروس بی محل شده و با وجود نامزدی خاتمی پا به میدان گذاشته است ! (ابطحی از جمله بود)پس خاتمی شروع به تعارفات مکش مرگ ما کرد!و چون ذاتا آدم سست عنصر و بی خاصیت و ابن الوقتی است تا موسوی را با اراده ای چون کوه در میدان دید پس عرصه را با استعفایی مضحک ترک کرد. فقط تصور کنید که بجای موسوی خاتمی کاندیدا بود که در اینصورت نیز تقلب حتمی بود ولی با این تفاوت که خاتمی نامه ای در جواب رهبر می نوشت و می گفت: پیام ملکوتی شما در خطبه های نماز دشمن شکن جمعه را با گوش جان نیوشیدیم! و از آنجا که حرف ولی فقیه عادل در نظام مقدس جمهوری اسلامی فصل الخطاب همه فصل هاست! پس من نیز بهمراه ملت همیشه در صحنه و مبارز ایران با اطاعت از آن فرزانه یگانه! مشت محکمی بر دهان یاوه گویان خارج نشین خواهیم زد. من نیز بنوبه خود پیروزی قاطع جناب اقای احمدی نژاد را با 24 میلیون رای تبریک گفته و پیشاپیش از زحمات بی دریغ اعضای شورای محترم نگهبان در انجام سالم این انتخابات پرشکوه و کم نظیر صمیمانه سپاسگذاری می نمایم!!

ناشناس گفت...

بزرگترین مشکل همه مذاهب این است که حرف در دهان خداوند می گذارند! و با این کار یعنی حرف تمام! در این وضعیت هیچ کس را یارای مخلفت با حرف خداوند نیست! وقتی مذهب پا به میدان سیاست می گذارد دیکتاتوری همزاد و همراه آن است چرا که خدا گفته چنین و خدا گفته چنان!پس این حالت کهنه و نو ندارد!نو اندیش دینی که در پی ایدئولوژیک کردن جامعه است خود ناخودآگاه زمینه دیکتاتوریی را می چیند منتها با ظاهر متجددتر! یعنی این بار بجای آخوند, یک یقه سفید دستورات خدا را تحکم می کند! روشنفکر دینی عملا جاده صاف کن روحانیت می شود! خودش قدرت بدست گرفتن و اداره حکومت را ندارد و لاجرم حکومت بدست روحانیون و روضه خوانها می افتد! برای مثال دکتر شریعتی از این دسته بود . او با خطابه های پر شور خود قشر متوسط و روشنفکر جامعه را همراه انقلاب واپس گرا نمود. اگر او نبود عمرا اگر اقشار دانشگاهی زیر بار حکومت آخوند می رفتند! او کاری کرد که مردم فکر کنند این روضه خوان سر محله اشان یک پا ابوذر بوده است و آنها نمی دانسته اند! پس بدامی افتادند که در آمدن از آن کابوسی وحشتناک است! و یا مثال دیگر مرحوم بازرگان که پس از تثبیت جمهوری اسلامی و گذشتن خر آخوند ها از پل اداره کشور , عذرش را خواستند! روشنفکر دینی حتی اگر محق هم باشد, باز چون قادر به کنترل جامعه مذهبی نیست عرصه را واگذار می کند . او چاشنی یک بمب اتمی را می زند که کنترلی بر آن ندارد و خانمان او و جامعه را با هم به باد می دهد! بحث بر سر خوب بودن و یا بد بودن و یا حسن نیت روشنفکر مذهبی نیست بلکه بر سر این است که این افراد دارای ایراد شکلی برای اداره جامعه هستند. بنابراین ما باید بدنبال ریشه خطای مذهب باشیم و آن چیزی نیست جز ذهن خوانی خداوند و زدن سند ششدانگ او بنام خود و خطای بزرگ ما که فکر می کنیم تنها مذهب متولی راه خداست.در صورتیکه خداوند در خارج از مذهب نیز جاری است.مذهب راهی قدیمی برای رسیدن به پاره ای از حقایق آفرینش است.به هر صورت تا آن زمان که مذهب بتواند خود را پالایش کند راه درازی است پس بهتر است فعلا کنار بنشیندو جامعه را به حال خود بگذارد تا بعدا فکری به حالش بشود

Dalghak.Irani گفت...

خطاب به هر چهار بزرگوار. وسلام.
بقول پوریا عالمی می فهمم می فهمم!

منظورم بیشتر از اینکه امیدی به مخاطب نوشته ام خاتمی باشد بیشتر متوجه مخاطب خواننده ام است که بقول سامان به هر کس وحتی ناکسی که یک قدم کوچک بردارد برای زخمی تر کردن این سیاهی اعصار مستولی شده بر وطن خوش آمد باید گفت چون دیو تزویر دین در دستان شیطان چنان ستبر و سخت جان و کثیف بمعنای اتمّ کلمه است که کندنش از صحنۀ سرنوشت زوری پرزورترین بخواهد متأسفانه. حرفتان در مورد تأثیر شریعتی دقیق است و حرف مهمترتان در مورد ایمان خالص تر دینی اعراب همین طور. ما در حقیقت می خواستیم با شیعه بمثابه یک حزب خودمان را به تساهل و تسامح بیشتری مجهز کنیم بعنوان پیشینه ای از تمدن ما قبل اسلام که فقط ما داشتیم. ولی با سوگواری نتیجه امروز برعکس شده وما شیعه ها در حالیکه موضوعی عبادی و دارای توجیه معنای دینی در تعدد عبادت در 5 نوبت در روز را برای تنبلی و راحتی خود به سه وعده تقلیل داده ایم اما در موضوع بی ربطی به معنویت و خدا و دین مثل حجاب چنان دگم و بی منطق و بنیاد گرا شده ایم که بزرگترین آخوند های ما از لحاظ رتبۀ دینی آنرا هم از نماز فروع دین و هم از توحید اصول دین بالاتر نشانده اند. در حالیکه غنوشی تونسی عرب و اردوغان ترک هم ادعای اسلام دارند و هم به زنان اجازۀ بدون حجاب بودن می دهند در کشور ما حرفی از انتخابی بودن حجاب مساوی با ارتداد و بالاتر از آن معرفی می شود. من هم مثل شما می دانم که دین در عرصۀ حکومت نهایتاً مانعی برای مدرنیته و توسعه و پیشرفت است. با این همه به این حداقل هم راضی می شوم اجباراً و عجالتاً که همان برداشت اردوغان یا غنوشی را آخوند های حشری و ذهن کثیف ما بپذیرند تا جامعه کمی تعادل نسبی پیدا کند تا بتوانیم گام های بعدی را برداریم. بدیهی است که من هم یک سکولار تمام عیارم ولی بهر خس و خاشاکی هم حاضرم متوسل بشوم و مجیزش را بگویم تا بلکه همه یکجا زورمان زیاد شود و یک گام بجلو برداریم برای زخمی کردن این اختاپوس. متأسفم که به این حضیض کشانده شده ام ولی بالاخره نمی شود که فقط بگویم با این نمی شود و با آن هم نمی شود و خودم هم نه نقشۀ راهی داشته باشم و نه راهی برای پیاده کردن نقشه ام باز بگذارد این جمهوری اسلامی کریه المبدأ و کریه المقصد. یا...هو