۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

راز اصلی حمایت آیت الله خامنه ای از احمدی نژاد!

Harvest



1- همین روحانی محلل امروزی حاج آقا مهدوی کنی بود که نقل قول مستقیمی از آیت الله خامنه ای را تیتر یک روزنامه ها کرد چند روز قبل از دوم خرداد: آن تیتر نقل به مضمون این بود: "رأی و نظر آیت الله خامنه ای بطور قطع ریاست جمهوری علی اکبر ناطق نوری است". و این اولین بار بود که آیت الله خامنه ای بعد از رهبر شدن و در ترازوی مرد هم عقیده و هم جناحش ناطق نوری خودش را به داوری رأی مردم می سپرد. زیرا که ریاست جمهوری هاشمی در 8 سال قبلش بیشتر یک مناسک دینی بود تا انتخابات سیاسی. همانطور که انتخاب خود آیت الله خامنه ای هم قبلاً چنین صبغه ای داشت.

2- و آن حماسۀ ناباور اتفاق افتاد. و نه تنها ناطق نوری و جناح راست به خاتمی باختند بلکه مهمتر از آن تحقیر تمام و کمال مقبولیت رهبری آیت الله خامنه ای بود که زخمی عمیق بر جای نهاد. رهبر همراه با همفکرانش بازی را 8 به 20 به رقیب اصلاح طلب باخته بود.

3- بنا بمشهورات عام ولی فقیه بالقوه دارای مشروعیت دینی بدون نیاز به مقبولیت اجتماعی است. ولی بالفعل شدن این مشروعیت در جامعه و تشکیل حکومت نیاز به مقبولیت حد اکثری در جامعه دارد. بنابر این هر فقیه دارای شرایط؛ بالقوه ولی فقیه است. اما ولی فقیهی حاکم هم است که بالفعل رأی موافق اکثریت مردم را داشته باشد.

4- بنابراین در مورد شرایط 8 سالۀ اصلاحات آیت الله خامنه ای با داشتن غیر مستقیم کمتر از نیم آرای محمد خاتمی دچار مشکل مقبولیت بود. این درست است که ایشان با حد اکثر استفاده از عنصر مشروعیت فقهی خود نه تنها خاتمی را اداره کرد بلکه خیلی بهتر از حد تصور هم خوب مدیریت کرد. و این هم درست است که ایشان بدلیل این کاستی مقبولیت هیچگاه نلرزید و با وقاحت جسور بر همۀ شئون کشور سیطره یافت؛ ولی - این ولی ظریفی است- مثل هر انسان دروغ و دغل و ریاکار دیگری -که اگر هم دنیا را فریب بدهد خودش را نمی تواند فریب بدهد- پیش خودش از نداشتن مقبولیت کافی شرمنده و در رنج بود. و خیلی زیاد آرزو داشت که این تنها عنصر مشروعیت بخش حقیقی را هم داشته باشد.

5- جناح راست می گوید:"هنگامی که در 1376 خورشیدی انتخابات ریاست جمهوری را به اصلاح طلبان باختیم. رفتیم وزحمت کشیدیم و خودمان را تقویت کردیم و نقاط ضعف مان را بر طرف کردیم و برنامه ریزی دقیق کردیم تا توانستیم از سال 82 ابتدا شوراهای دوم و سپس مجلس هفتم و آنگاه ریاست جمهوری نهم را ببریم." ولی این دروغ بی شرمانه ایست از جناح راست سنتی شامل جامعتین و همۀ فسیل ها و پیر وپاتال های مؤتلفه و امثالهم. چون آن ها دانش برنامه ریزی ندارند اولاً و چنان زیاده خواه و تنبل و حاضری خورند که تن به سختی فکر کردن -جز برای توطئه- نمی دهند.

6- ماجرا از این قرار بود که اصلاح طلبان ناخالص و بی عرضه با ابر و باد و مه وخورشید و فلک دست بدست هم دادند؛ تا گروهی ناشناخته و بی اسم و نشان و بی عقبه و ... بنام آبادگران جوان ابتدا شورای دوم و سپس مجلس هفتم و آنگاه ریاست جمهوری نهم را تصاحب کنند که کردند. و الا همۀ برنامه ریزی و زور و اهن وتلپ جناح راست و جامعتین و شورای هماهنگی و... همان یک میلیون رأیی بود که علی لاریجانی آورد در انتخابات سال 84. 

7- احمدی نژاد چون همۀ مشخصات ظاهری آخوند ها را داشت بغیر از عمامه ظاهراً؛ مثل یک مائدۀ آسمانی پذیرفته شد. هیچ مشخصه ای از احمدی نژاد کمتر از استاندارد بهترین ابلهان و باشعورترین احمق ها تشخیص داده نشده بود و نمی شد. لذا کمترین هراسی و حتی شکی به استقلال فکری و شخصیت مستقل ایشان وجود نداشت. لذا همه از صغیر تا کبیر، از معمم تا مکلا، از رهبر تا رهرو، از نماینده تا وزیر و تا حتی سگ و گربه های جناح راست سنت گرا هم راه افتادند در باسن مبارک احمدی نژاد موس موس کردن و نوبت بوسیدن گرفتن.

8- و درشت ترین ماهی از این ریاست جمهوری احمدی نژاد را آیت الله خامنه ای صید کرد. رهبری که 8 سال پیش مقبولیتش را به یک روحانی روشنفکر باخته بود. اینک در سال 84 توانسته با 18 میلیون در مقابل 10 میلیون هم مقبولیتش را به مشروعیت شرعیش علاوه کند و هم بزرگترین رقیب ایدئولوژیکش یعنی هاشمی رفسنجانی را شکست بدهد. و بهمین خاطر است که آیت الله خامنه ای از همان بدو پیروزی احمدی نژاد در سال 84 شیفتۀ او شد. گفتم که چون احمدی نژاد مقبولیت خامنه ای را هم پس آورده بود.

9- درازتر از این حوصلۀ وبلاگ را سر می برد. پس تمام کنم به اینکه: احمدی نژاد با تعریف شدن در جناح اصولگرا مقبولیت آیت الله خامنه ای را که در سال 76 بشدت آسیب دیده بود؛ مجدداً به او برگردانده است. و این برای رهبر بسیار با ارزش و مغتنم بوده است. تا جائیکه حاضر است دست بهر کاری بزند ولی دوباره این مقبولیت آماری را از دست ندهد. لذا تا آنجائی که امکان دارد و می تواند می خواهد احمدی نژاد را هم حفظ کند و هم جزو اصولگرایان معرفی کند. چون برخورد با احمدی نژاد معنای بلافاصله و طبیعی اش این خواهد بود که نه تنها 20 میلیون خاتمی در مخالفت با او و اصولگرایان بود؛ بلکه بقول مشایی 20 میلیون از رأی احمدی نژاد هم در مقابل رهبر و مربوط به مخالفان اوست. و جبهۀ پایداری را هم به این دلیل تشکیل داده از فدائیان خودش که بلکه بتوانند احمدی نژاد را حفظ کنند در جبهۀ خودی! یا...هو

۶ نظر:

ناشناس گفت...

شدیداً قانع کننده بود و این جمله هم :
"...تن به سختی فکر کردن -جز برای توطئه- نمی دهند." خیلی مایه طنز داشت.

aram گفت...

یعنی ایشان از هول حلیم افتاده اند توی دیگ؟!

ناشناس گفت...

یک جای کار می لنگد دلقک جان! به اینکه واقعاً مهدوی کنی چنین نقل قولی کرده است یا نه و راست گفته یا دروغ کاری ندارم ولی تنها کسی که چند روز مانده به دوم خرداد نمی دانست که خاتمی پیروز می شود خواجه حافظ شیرازی بود چطور ممکن است خامنه ای بخواهد اینطور خودش را و نظر خودش را تحقیر کند؟ بر فرض هم که می خواست مقبولیت خودش را محک بزند دلیلی نداشت این مقبولیت را با ناطق نوری که همه ( دقیقاً همه !) می دانستند که رأی نمی آورد گره بزند؟!!

ناشناس گفت...

مشایی را بهتر بشناسید:
http://www.youtube.com/watch?v=cAYEURJH2jo&feature=related

ناشناس گفت...

اگه انتخابات دوم خرداد یادتون باشه اتفاقا مردم اطمینان نداشتن به برد خاتمی و حتی طنزی منصوب به گل آقا در میان مردم شایع شده بود که بنویسیم خاتمی بخوانیم ناطق و یه جورایی در کمال ناباوری این اتفاق افتاد که دانی

ناشناس گفت...

خیلی وقته چیزی به اسم نظرسنجی اختراع شده دوست عزیز. بحث اینکه چی خونده بشه مطرح نیست بحث اینه که خود نظام می دونست که ناطق اصلاً قدرت رقابت با خاتمی رو نداره. مسئله اینجاست که اگه خامنه ای واقعاً نظرشو در حمایت از خاتمی گفته باشه دو حالت بیشتر نداشت یا نظام زمین و زمان را به هم می دوخت تا نظر خامنه ای درست از آب در بیاد یا خامنه ای خودش می دونسته که اونقدر منفوره که اگه از کسی حمایت کنه مردم برعکسشو انتخاب می کنن. در هر دو صورت نظام تصمیم گرفته بوده که خاتمی انتخاب بشه. تعجب می کنم که هنوز بعضیا فکر می کنن خاتمی یک هدیه آسمانی بود برای رهایی و نجات ملت ایران!