۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

این همۀ مردانِ روی دایرۀ فوتبالِ ایران! و پرسپولیس و استقلال.

Football in Iran



 دارم واپسین پست ها را می نویسم قبل از شروع تعطیلاتم تا آخر ژوئیه-جولای-تیر-شهریور. سیاست روحم را و قلمم را خراشیده است. خیلی زمان است حسم با کل متنم همراهی نمی کند. به بازسازی نیاز دارم اساسی. بنابراین می روم به بازار فوتبال که بی فوتبال هم داغ است به ماهیت فوتبال بمثابه زندگی که هیچگاه تعطیل نمی توانش کرد.

1- علی پروین: مطلقاً سلطان را دوست دارم و در آینۀ او کمترین کژوکوژی تشخیص نداده ام تا کنون مثل خود آینه: شفاف و بی واهمه و مسئول. او که یک خیر کثیر است شناسنامه و نَفَس پرسپولیس هم است؛ چه در تیم دخیل باشد یا نه. بودن بی غش اوست که هم پرسپولیس را و هم پیشکسوتانش را همیشه بروزتر و مطرح تر از استقلال در کانون توجهات نگه می دارد. البته استقلال هم آدم جاه طلب و تأثیر گذار کم دارد در پیش کسوتی بعد از فوت شادروان حجازی منفرد و با تنها منصور پورحیدری محافظه کار.

2- علی دایی: او دوست داشتنی است به این خاطر که ارادۀ مجسم است. تنها عیب او که زاییدۀ همان بیشترین ارادۀ معطوف به موفقیتش هم است در دوران بازیکنی؛ این است که وقتی کاری فوتبالی از هر نوع و هر سطح را (بازیگری تا مربی گری و مدیریت و ریاست و...) از او بخواهی و نظرش را بپرسی. او خودش نیز قبل از پاسخ آری یا نه از خودش می پرسد: "کی! منظورت علی دایی است؟" و بعد پاسخ می دهد: "بلی قطعاً موفق می شود مگر می شود علی دایی در فوتبال موفق نشود!". زیرا او یاد گرفته و ثابت کرده که اراده و پشت کار مهمترین فاکتور موفقیت در کار است و دیگر هیچ. اما او یاد نگرفته است که کار تیمی مثل مربی گری و مدیریت و ریاست و ... تفاوتی هم دارد با بازیگری؛ که بازیکن فقط مسئول آمادگی خودش است، و آن دومی باید حواسش به خیلی امور دیگر هم باشد.

3- حسین هدایتی و حبیب کاشانی: حسین هدایتی یک دیوانۀ مبارک عاشق پرسپولیس و فوتبال و جاه طلب است که نمی گذارند در فوتبال ایران و بویژه در پرسپولیس مؤثر باشد. و به شهرت و محبوبیت هم برسد در کنار ثروت. در چنین حالتی حبیب کاشانی خوب است که نشان داده از هوش کافی برخوردار است در هزارتوی لابی گری در جمهوری اسلامی و شامه اش خیلی کند نیست در تشخیص صحنه ها. خب فعلاً بودور که واردور. پس بودنش خیلی هم منفی نیست!

4- محسن صفایی و محمد دادکان: محسن صفایی فراهانی یگانه است در مدیریت و خالص مدیر: بی حاشیه و کاری و حاشیه جمع کن حتی. در مقابل محمد دادکان که چانه اش هم اگر نه جلوتر از گام های مدیریتی اش؛ حداقل در همان سرعت تحرک دارد در "این منم طاووس علیین شده". و علی کفاشیان که طبعش شیرخشتی است و لبخندش بدون جدیت: یعنی سخت نگیر رفیق ما همه چیزمان به همه چیزمان در و تخته است. پس لبخند یادت نرود در اوج فاجعه حتی. اگر می خواهی همیشه بمانی!

5- مهندس عابدینی و علی فتح الله زاده: دو جنس آدمند با برون داد موفق معمولاً. فرق عابدینی سرخ با فتح الله زادۀ آبی در این است که مهندس عابدینی از قبل از انقلاب می آید و خط قرمزش هم مثل پیراهن پرسپولیس سرخ پررنگ است. در حالیکه علی فتح الله زاده بعد از انقلاب آمده است و خط آبیش پر رنگ است در لابی گری مثل پیراهن استقلال.

6- پرسپولیس به علی پروین و مهندس عابدینی و حسین هدایتی نخواهد واگذار شد به این راحتی و زودی. اما از بین علی فتح الله زاده و حبیب کاشانی کفۀ موفقیت بسمت استقلال است و فتح الله زادۀ فوتبالی تر از کاشانی. مگر اینکه اتفاقی غیر معمول بیفتد در صحنۀ فوتبال بروایت جمهوری اسلامی. که معمولاً "اتفاقات غیر معمول در همۀ زوایای جمهوری اسلامی" معمولی تر از هر اتفاق معمولی است! که ما سی وسه سال است  قمار می کنیم شبانه روز و در همه چیز و از جمله سرنوشتِ نوع ایرانی! یا...هو

هیچ نظری موجود نیست: