۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

مدل بحرین برای سوریه ویمن ونقش سازمان ملل متحد!

The Emperor Napoleon in His Study at the Tuilerie


1- بشاراسد درروزی هم که پیش بینی نشده ناچاربجای برادربزرگ مرده اش درمسند پدرش حافظ اسد نشست؛ نشانه های روشنی ازآزاد اندیشی وتزریق نوعی دموکراتیزاسیون ازبالا به رژیم انقلابی پدرش را داشت. اما بدلیل سیطرۀ الیگارشی نخبگان حزب بعث تا بن استخوان سیاست درسوریه، نه تنها قادربه اعمال تغییرات مورد آرزوی جوان خودش نشد بلکه درتداول ایام به همان راه محتومی رفت که پدرش حافظ اسد معمارآن بود.

2- اما سوریه اینک با همۀ تلخی هایی که ازسرگذرانده درجریان شورش های اخیر، به مقطع خوبی ازامتیازدهی های خاندان اسد رسیده است. وفقط یک میانجی قابل اعتماد وبا ضمانت اجرایی لازم دارد که اصلاحات مورد پذیرش بشاراسد را به باورمعترضان ارتقاء وتثبیت کند تا کشورازهرج ومرج انقلابی به سکینۀ اصلاحی تغییرفازبدهد.

3- با سوگواری تمام اعضای قلدر ودارای حق وتوی سازمان ملل متحد با ترس همیشگی ازعدم توانایی درکنترل تغییرات درسازمان ملل تن به کمترین تحولات همراه با زمانه ودنیای جدید نداده است. واین موضوع یکی ازمحوری ترین بدبختی های جهان امروزاست. با اینکه شکل گیری سازمان ملل متحد وچینش سهم های اصلی آن بنفع برندگان جنگ جهانی دوم امری غیرمنصفانه وغیرطبیعی نبود ولیکن ادامۀ آن در65 سال بعد ازبوجود آمدن این ساختارتبدیل به بزرگترین مانع تنظیم کم هزینۀ مناسبات دولت ها وملت ها ازسویی ودولت ها با یکدیگرازجانب دیگرشده است.

4- محوری ترین کاری که سازمان ملل درشرایط بحران درکشورهای مسلمان می توانست انجام دهد نه تصویب حملۀ ناتو به لیبی! که می باید درراهی بکارمی افتاد که امریکا درمورد بحرین بتنهایی عمل کرد. به این معنا که سازمان ملل باید می توانست میانجی قابل اعتمادی باشد برای شورشیان -اغلب بدون رهبر وسازمان نایافته- ازسویی ومورد قبول رژیم های سیاسی درمعرض انقلاب؛ تا می توانست با اعزام هیئت های میانجی به این کشورها به توافق های مورد تفاهم بین حاکمان وتوده های معترض جنبۀ غیرقابل برگشتی بدهد واجرای آن را تضمین کند.

5- آنچه که قطعی ومسلم وآزمایش شده است این است که پیروزی انقلاب های ناشی ازفروپاشی همۀ ساختارهای رژیم های قبلی درکشورهای انقلاب کرده؛ نه تنها نتوانسته است به گشایش های جدیدی درحکمرانی خوب منجرشود بلکه درهمۀ موارد نتایج برعکس ونا امید کننده ای هم دربرداشته است. این موضوع هنگامی نیزبسیار خطرناک بنظرمی رسد که دقت کنیم که درکشورهای بویژه مسلمان ما با توده های مسلمانی که فریب رهبران تندرو "هویت خواه دینی" را می خورند مواجه هستیم.

6- بنظر می رسد که امریکا وغرب توانسته اند تا حدودی این وظیفۀ برعهدۀ جامعۀ جهانی وسازمان ملل را درمورد انقلاب های ناقص تونس ومصر وبحرین به سرانجام برسانند واین سه کشوررا ازفروپاشی ساختارهای مدرن ولی درخدمت دیکتاتوررا نجات دهند. اما مشکل زمانی پیدا خواهد شد که غرب برمبنای منافع خود یا ازعقب نشینی های پذیرفته شده ازسوی حاکمان عدول کند واجازه بدهد که حکمرانی فردی والیگارشیک مجدداً احیاء شود. ویا درسوی دیگرازجلب اعتماد توده های شورش کرده به مشروعیت میانجیگری دول غربی -با توجه بسوابق تاریخی واستعمارگرآنان-  که می ترسند وحق هم دارند که بمحض رفتن به خانه هایشان اوضاع بهمان روال سابق بازآرایی شود؛ عاجزبماند. درحالیکه اگرچنین سازوکار میانجی گرانه ای ودرقالب قوانین بین المللی ریخته شده بود یا بشود؛ می توانست ومی تواند این هردوعیب را نداشته باشد.
 
7- من همانطور که ازسقوط انقلابی مصر وتونس بسیارنگران بودم وازروند جاری دربحرین خوشحال شدم. اعتقاد دارم که سوریه ویمن نیز درحال حاضر احتیاج بکمک دارند تا با جلب اعتماد توده های معترض ازسویی وکسب تضمین های غیرقابل برگشت ازاسد وصالح والیگارشی طایفه ای وحزبی درخدمت ومحاط برآن ها؛ و درمورد اصلاحات پذیرفته واعلام شده شان؛ ازتخریب دست آورد های سالیان مدرنیته دراین دوکشورجلوگیری کرده وضمن پرهیز ازرجعت توده های هیجان زده بمناسبات قبیله ای ودینی ومذهبی بتوانند اصلاحات بسوی دموکراسی کنترل شدۀ مورد نیاز ودرخواست طبقات جدید این کشورها را نیزتثبیت کنند. یا...هو.

هیچ نظری موجود نیست: