۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه

درستایش ازخود شیفتگی! سخنی با جوانان!

Mountain Landscape with Rainbow



 این مطلب را می خواستم درپست قبلی بنویسم. ولی بدلیل سرعت تحولات سیاسی در ایران ناچاربه رفتن احمدی نژاد به عزاداری رهبرپرداختم. واینک که موضوع پذیرش مصلحی درجلسۀ هیئت دولت درحال تکوین است. ومجبورم پست بعدی رانیز سیاسی بنویسم. بنابراین با عجله چند مورد را می گویم:

1- من ازمدت ها پیش وبشواهد وقراین متقن می دانستم که گفتگوهای من وشما دراین وبلاگ موردعنایت خیلی ازبزرگان حوزه های اجتماعی وسیاسی موافق ومخالف جمهوری اسلامی است. تا جائیکه ازنوشته هایم بعنوان یک منبع ومرجع استفاده ویا تأثیر می پذیرند. اما هیچ گاه نخواستم این مورد را بعنوان یک لذت شخصی دراینجا تبلیغ وپزبدهم. تا اینکه دردومطلب مهم "رفتن هاشمی رفسنجانی ازمجمع تشخیص مصلحت" وموضوع "استعفایی درکارنخواهدبود..." مطمئن شدم که کارمن وشما تا آنجا بالا گرفته است ومعتبرشده است که هم دفترهاشمی را واداربه "تکذیب منفی" گفته های مستند مرتضی نبوی کند. وهم دفتررییس جمهوررا واداربه "تکذیب مثبت" گفته های آقاتهرانی بکند. زیرا که هردو این خبرها ساعت های متمادی روی صفحات خبرگزاری ها ویوتیوب موجود بود ودفاتراین شخصیت ها لزومی به تکذیب نمی دیدند. ولی بمحض انتشارمطالب من وقرارگرفتن آن ها دربالاترین درفاصله ای کمتر از یک ساعت خبرهای مزبوررا -منفی ومثبت- تکذیب کردند. خبرهایی که بیش از 10 -20 ساعت ازانتشاراولیۀ آن ها در فضای کاغذی ومجازی گذشته بود. وهیچ کس دیگر هم بغیرازمن روی این دوخبرحاشیه ای نه زوم کرده بود ونه تفسیروتحلیل گذاشته بود. پس فعلاً یک آفرین بخودمان بگویم تا بگویم چرا این مسئله مهم است.

2- وازبند خودشیفتگی مبارک بالا می خواهم دوتا نتیجه بگیرم برای ابلاغ قطعی و مستند به جوانان. که البته بارهایی دیگرنیزگفته ام ویکی ازبزرگترین اهداف من بوده است درنوشتن این وبلاگ:

الف- اغلب روشنفکران سیاسی ما همیشه تبلیغ غلط کرده اند که رسانه اولویت دارد برپیام. به این معنا که می گویند داشتن ابزارخوب مثل تلویزیون یا ماهواره برای تبلیغ اندیشه هایشان مهم تراست ازنوع اندیشه ونظری که می خواهند ازاین تلویزیون ماهواره ای به ابلاغ آن بپردازند. ونبودن آنرا دستمایۀ بدون مخاطب ماندن حرف شان ونظرشان معرفی می کنند. درحالیکه وبلاگ بسیاربسیاربسیارساده وابتدایی طراحی شدۀ من که ازبچه های پیش دبستانی هم ساخته است گواه صادقی است براین موضوع که: "آنچه اهمیت واولویت یکم را دارد پیام واندیشه است ونه رسانه وابزار تبلیغ آن نظر". به این معنای بدیهی که ما اگربتوانیم اندیشه ونظرنو ومؤثرتولید کنیم، می توانیم مطمئن باشیم که خیلی زود انتشارپیدا می کند واثرات خودش را نمایان می کند. و به جوانان بگویم که درقید ابزارکامل کار وهدفتان نباید بمانید ومهم هدف واندیشه و اراده است دروهلۀ یکم.

ب- واین نتیجۀ دوم ازگزارۀ الف هم که: "تعیین وداشتن هدف گام مهم وپایه ای هر موفقیتی است." وقتی هدف را تعیین کردیم وهرچقدرهم آن هدف رؤیایی وغیرواقع بینانۀ ابتدایی باشد باید هدف تعیین شده را آنقدردرذهن مان محاصره اش کنیم و فشارش بدهیم که فارغ ازقضاوت بیرونی اطرافیان مان وبرای خودمان به یک عینیت و واقعیت قابل ملموس تبدیل شود. دراین حالت که هدف ازنطرذهنی کاملاً جا افتاد و به باورایمانی خود ما صعود کرد مطمئن باشیم که خواهیم توانست آنرا به فعلیت و عینیت هم برسانیم. البته که ممکن است درراه تبدیل ذهن به عین با انحرافات و شکست هایی درتاکتیک ها روبرو بشویم. ولی اگرهدف را ازنظرذهنی مال خود کرده باشیم. بدون تردید انسان قادربه هرکاری وهرموفقیتی است.  هدف من ایجاد یک وبلاگ مشهوریا پرخواننده نبوده است ومن هدفم رؤیای بزرگی است برای ایران آزاد و عرفی. ولی در همین هدف های واسطه هم شما می توانید ازسماجت یک پیر مرد دلقک درراه هدفش آدرس های امید بگیرید. من دارم با شمایی حرف می زنم که جوان ونیرومند وپرنشاط وتازه هستید. واین فاکتوربسیارمهمی است.

3- دیشب سعادتی بزرگ نصیبم شد وبه کنفرانس "علمی - همگانی" یکی ازبرجسته ترین اندیشمندان کهکشانی جهان پروفسور جوان ایرانی جناب آقای دکترنامداربقایی یزدی رفتم. خب دیدن وشنیدن موضوع غیرقابل فهمی که فهم فهمیده های آن هم غیرقابل فهم است" وبرای منی که هرّ را ازبرّتشخیص نمی دهم بسیارجالب، گیج کننده، حیرت افزا ولذتبخش بود. بویژه که پرفسوربرای ساده فهمی آن ارقام نجومی آفرینش وپیدایش وباشندگی جهان؛ آن هارا درلگاریتم های ساده ای می ریخت و جابجا هم اشعارعرفانی سعدی وحافظ ومولوی را چاشنی توضیح فلسفی اش می کرد. منظورم گزارش این کنفرانس مبارک نیست وکاشکی فرصتی داشته باشم برای نوشتن از این جلسه بطورمستقل. منظورم بیشتراین است که درپایان کنفرانس 75 دقیقه ای پروفسورایرانی من مواجه شده بودم ومانده بودم با امرمبارک تدریس یک "فلسفۀ زیست مدرن" درقالب دانش شناخت ریاضی کهکشان های سازندۀ این جهان. که دقیقاً همسو بود با الف وب بالا که گفتم. هم خوددکتریک الگوی "مُثُل"ی بود در کامیابی علمی وزیستی وهم دانش تجربی کهکشانی او نشانه های مطلق توانایی های انسان هدفمند را بروشنی بیان می کرد. وچقدرجای جوانان مرجع گم کرده و هویت باختۀ ایرانم را خالی دیدم درمخاطبین این کنفرانس که جوان ترینش من بودم. و همان جا هم که پراز کبائر مؤثر ومنم وعنوان وسرمایه ودانش بود گفتم که: "اگرهمۀ امکانات این همه رسانه های دیداری وشنیداری بی مخاطب را بدهیم به پخش همین کنفرانس 75 دقیقه ای هویت بخش علمی وجوان به جهان وبه جوان؛ بسیاربیش ازهمۀ این پیام های سیاسی وفرهنگی (بخوان 99%خرچنگی) واجتماعی وهنری (بخوان 90%آبگوشتی) با جهت گیری خود شیفتگی سیاسی سود می بردیم. بعد اما بخودم گفتم که ای بابا این دیگرهدف توهمی است. توهمی بالاترازرفتن مدرن یک تنه بجنگ تحجریک بدنه! یا...هو

۶ نظر:

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
Dalghak.Irani گفت...

این پیام مربوط به همان ناشناس کلیشه ای سایت صالحات بود که روی سنه اش حالکوبی شده جانش فدای رهبرو ازاین حرف ها لذا محتوایش را حذف کردم که باعث چندش شما نشود تکراراین خزعبلات. وکامنت های هیچ کس بدلیل محتوای تولیدی خود کامنت گذار واگردشنام ورکیک نباشد هرگز حذف نخواهند شد. یا...هو

Amir گفت...

اقای دلقک! من بسیار به این موضوعی که شما مطرح کردی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که تنها راه نجات ایران از فقر وبدبختی در دراز مدت توسعه علمی و فرهنگی است نه توسعه سیاسی که توسعه سیاسی در هنگامی که شصت درصد یا حتی بیشتر مردم ایران از اولیه ترین امکانات آموزشی محرومند امری است بی معنا و صرفا شعاری است در جهت قدرت طلبی گروه های سیاسی. و بیشتر دلم هنگامی می سوزد که می بینم یک نفر از رجال به اصطلاح سیاسی ذره ای برای این امر اهمیت قایل نیست. دموکراسی و حق انتخاب در جامعه ای که الف بای حقوق اجتماعی خود را نمی شناسد و تفکر در پدیده های اطرف خود را نیاموخته است ، امری پر بیراه می نماید . و اینجاست که به شخصه فکر می کنم هیچ کدام از سیاسیون دغدغه ایران و ایرانی ندارند و هر چه هست دعوا سر لحاف ملاست و بس. که البته امر عجیبی نیست اما ای کاش میان این خروار آدم سیاسی با این همه دبدبه و کبکبه فردی صادق و با نیت پاک و سالم پیدا می شد که این ذهنیت " قحط الرجال" در عالم سیاست هر روز بیشتر از قبل در ذهن ایران دوستانی مثل من تقویت نشود. گه البته به قول شما هدف توهمی است و..بگذریم. ببخشید اگر خارج از مطلب و بی ربط به موضوع شما حرف زدم . با خواندن پاراگرف آخرتان این موضوع به ذهنم خطور کرد که بیان کردم. ممنون از قلم بی نظیرتون آقای دلقک.

ناشناس فرعی گفت...

دمت گرم که آن کامنت را حذف کردی. کهیر زد تنم از بس هر جا میروم این چرندیات را میبینم. در و دیوار و بالای هر کاغذ رسمی و غیر رسمی و رادیو و تلویزیون و روزنامه و اداره و بقالی و چقالی کم بود همه جای فضای مجازی را هم به گند کشیده اند.
یک سخن هم با خدا با اجازه شما: خدایا! ما را گرفتار چه موجوداتی کرده ای؟ آخر گناه ما چیست؟

سعيد گفت...

سلام دلقك نازنين
از همون چيزي كه ترس داشتم فك كنم سرمون اومد اونم اينكه باند احمدي و خامنه اي با هم آشتي كردن(حتي در ظاهر كردن).
دلم خوش بود ايندفعه مثل قبل نيست
دلم ميخواست نظر محترم شما رو بدونم
تشكر

nik گفت...

آقا جسارتاً ۲-۳ روز بود رسانه‌‌های غربی مثل واشنگتن پست و گاردین و غیره داشتند این خبر اولتیماتوم برای استعفا را میزدند