۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

آمنۀ بهرامی؛ چشم بینای ایران مدرن درآینده ای نزدیک! انشاءالله.

The Water seller



1- ازروزیکمی که این وبگاه را تأسیس کرده ام. تا امروزکه دستم درد می کند برای از بس تکرارکردن؛ یک حرف بیشترنبوده است منظورم: "انسان ایرانی باید مدرن بشود وخواستارایجاد حکومت مدرن بشود؛ تا پس ازآن به مرحلۀ سیاسی ونهایی حکومت مدرن که عبارت باشد ازحکومت لیبرال دموکراتیک صعود کند." لذا هرگونه تلاشی  برای عبورجهشی ازبی حکومتی سیال انقلابی متحجردینی به حکومت مُثُل (حکومت لیبرال دموکراسی) را کوششی ابترونا ممکن دانسته ام. و در این راه همۀ نیروی دماغی وجسمی ام را بکارگرفته ام که ابتدا تعریفی از"انسان مدرن" بدست بدهم. واعتراف می کنم که چه بدلیل الکن بودن زبان گفتارم و نثر نوشتارم؛ وچه به علت بی اعتباری نامم وکمبود عنوان وسوادم نتوانسته ام مقصودم از انسان مدرن را اولاً وبدترازآن چگونگی حصول به جامعۀ مدرن توسط ابزار سنتی (بخوان احمدی نژاد وولایت امام زمانش) را ثانیاً تعریف وتشریح کنم.

2- اینک اما دست تقدیردردناک ترین نمونۀ مثالی انسان مدرن درقالب دختری زندگی باخته ولی بغایت مدرن بنام آمنۀ بهرامی را شاهد قرارداده تا همۀ آنانی که مدرنیته و انسان مدرن را نمی شناسند؛ یک "الگوی کامل" دراختیارداشته باشند وخود را با آن محک بزنند. طرفه اینکه ابزاربه صحنه آمدن این انسان مدرن کامل وخاواده اش هم یک حکم قضایی متحجروسنتی بنام "قصاص" است.

3- آمنه با زبانش که تنها عضو سالم مانده اش هم است مثل بلبلی خوش خوان وبغایت مدرن درروی صحنه است وبا کلمات وگویش بغایت مدرن وشفافش بما می آموزد که انسان مدرن کدام است. اودرهمۀ حرف هایی که دراین چند روزه زده است. وهمۀ حرکات ورفتارهایی که نشان داده است حتی سرسوزنی از انسان مثالی مدرن فروتر نرفته است. درگفتار و رفتارآمنه نمی توانیم حتی یک واژۀ کهنه وسنتی پیدا کنیم. او از کلماتی مثل: رحم، دلسوزی، شفقت، عجز، ناتوانی، رأفت، خجالت، ... وحتی "عدالت" استفاده نمی کند. ودست برفتارهایی مثل گریه ولابه وآه وانگیزش احساس مخاطب نمی زند. او حرفش را به یک واژۀ کلیدی مدرن "سهم زندگی من" تقلیل می دهد. وهمۀ رفتارمدرنش را درقالب صدای صاف وبدون لرزش ومحکم حود به نمایش می گذارد.

4- او نمی گوید بمن عاجز کمک کنید. او نمی گوید قصاص حکمی وحشیانه نیست یا هست. اونمی گوید که این حکم عین عدالت است یانه. او همۀ جهان را وهمۀ مدافعان حقوق بشررا وهمۀ روشنفکران وسیاستمداران داخلی وخارجی را با یک سؤال ساده می فرستد به دَرَک سکوت: "آهای ای خواب زدگان هرکسی ازظن سیاسی خویش در مقابل من صف آرایی کرده اید. با شما هستم. یا بمن بگویید "سهم زندگی من چه می شود یا خفه خون بگیرید." اویک کامیون نسخه وفیلم ومستندات رنج هایش را به دوربین نشان نمی دهد. اوحتی نمی گوید فقط هزینۀ های درمانم را تأمین کنید. اوبه این هم بسنده نمی کند که بگوید دو میلیون یورو به من بدهید تا من رضایت بدهم. بلکه او می گوید: اگردومیلیون یورو که هزینۀ ادامۀ درمان وجبران حد اقلی اززیست آیندۀ من است روی میزگذاشته شود فقط ازاجرای حکمی که من هم موافقت بنیادی با آن ندارم صرفنظرمی کنم. والبته نه ازدیه ام می گذرم ونه ازمجازات مجید در سایر موارد مترتب بر جنایتش.

5- صدای مدرن وصاف برادرآمنه را گوش کنید:
آقای بهرامی، آیا خانواده شما موافق قصاص چشم در مقابل چشم است؟ و آیا اجرای چنین حکمی از نظر شما به آمنه کمک میکند؟
برادر آمنه بهرامی: وضعیت خوشحال کننده ای نیست اصلا هیچ کسی از این وضعیت راضی نیست و آمنه خود باید تصمیم بگیرد شما نمی توانید بفهمید نمی توانید درک کنید که او چی کشیده خودتان را بگذارید جای آمنه و به من بگویید اگر برای شما چنین اتفاقی می افتاد چه می کردید؟ ما نه آری می گوییم و نه به آمنه "نه" می گوییم اما هر تصمیمی در نهایت بگیرد از او حمایت میکنیم. میدانیم که کور شدن یک ادم هیچ کمکی به ما نمیکند اما آمنه اگر چشم های آن فرد را قصاص کند، فقط کاری برابر آن هم فقط در مورد چشم هایش انجام میدهد نه چیزی بیشتر.

6-انسان مدرن یعنی همین "من"ِ آمنه. من باید تصمیم بگیرم برای خودم وزندگیم. نه برادرم. نه شوهرم. نه حکومتم. نه هیچکس وهیچکس دیگر. مگرهیچکدام ازشما برای "حق حیات طبیعی" تان (سهم زندگی تان) به کسی التماس کرده اید. یا ازکسی رحم و شفقت ودلسوزی وهمۀ واژه های مهوع دنیای کهنه وقدیم را درخواست کرده اید. یا گریه وزاری وآه وناله سرداده اید! چطورشده حالا که به "سهم خواهی من ازندگی طبیعی ام رسیده است همه مسیح مهربان شده اید با دستان خالی ودهان های گشاد!
  
7- این "من"ِ آمنه یک "من"ِ آنارشیک وآسمانی وخدایی وانتزاعی ومنیتی نیست. این "من" آمنه یک "من"ِ قانونی وزمینی وانسانی وانضمامی و"من ِ دیگری" است. و در یک کلام یک "من"ِ مدرن. مشکل اینجا نیست که انبوهی ازمردمان سنتی جامعۀ ما که ازهردوکلمه حرفشان یکی دلسوزی ورحم وگریه ورأفت و... است. آمنه را فرصت طلب ارزیابی خواهند کرد. فاجعه اینجاست که حرف روشنفکران ومراجع فکری جامعۀ ما هم بهترازگویش وتفکرتوده های سنتی نیست. تا درنهایت ریش های بزی شان را بخارانند وکله های پوک شان را تکان بدهند تا خود عقب مانده شان را توجیه کنند که: "بیچاره آمنه! پس بگو این ازاول هم قصد تلکه داشته است. والا آدم بدبخت که زبانی چون شمشیرندارد وعوض عجزولابه وگریه برای جلب دلسوزی ما؛ همۀ مارا ازدم تیغ نمی گذراند که: "ای خفتگان دراعماق تاریخ دربهترین شهرها و مدرن ترین دانشگاه های جهان؛ شما یک مشت لاف زن سنتی بیش نیستید که ادعای نجات جامعۀ مارا دارید."

8- شک نکنیم که اگرجامعۀ ما راهی برستگاری می جوید جزازراه بینای "آمنۀ نابینا" نمی گذرد. اینک آمنه همۀ مارا به مسلخ ِ نادانسته هایمان برده وما را درجهل تاریخی مان گیرانداخته است. وقطعاً بسیاری ازایرانیان آمنۀ مدرن وشفاف ونقطه سرخط را الگوی شهامت وجسارت ساختارشکن خود قرارخواهند داد. چرا که فهمیده اند برای طلب "حق طبیعی زیست" شان اولین اقدام فریاد کردن آن درگفتارورفتارمدرن شان است. بدون شرم. بدون مجامله. بدون طلب بخشایش. بدون خدا. بدون دریوزگی. بدون لکنت. بدون ترحم. بدون دلسوزی. بدون خشونت. بدون پرخاش. بدون مرگ. بدون حیله. بدون صدای لرزان و... به امید آن روز. وباتشکراز"آمنه" که مبداء تاریخ مدرن وجدید ایران شد بقیمت باختن "سهم زندگی خودش".  یا...هو 

۱۰ نظر:

Eric Calabros گفت...

فعلا که 99 درصد این جامعه سنتی و عقب افتاده و زن، ضعیفه دان، با این دختر مدرن هم عقیده اند بر سر چشم کور کردن و اثبات وفا داری به رسوم قبایل حجاز 15 قرن پیش. غیر از بحث پول، تقریباً 75 میلیون ایرانی پشت این دختر هستند. و من جلوی 75 میلیون نفر نمی ایستم. نباید هم بایستم. ملت، این جوری خوشند. من که باشم به خوش بودنشان اعتراض کنم؟ اما یک چیز را یواشکی توی گوششان یادآوری می کنم: هیچ کس این وسط پیشنهاد نداد مجرم را نابینا کنند اما نه به قیمت نابود کردن چشم هایش.. بلکه با قطع عصب. که قرنیه و عنبیه اش به درد دو نفر نابینا یا کم بینای دیگر بخورد! چطور به ذهن کسی نرسید؟ چون همه روی "نابودی" متمرکز شده اند. نابود کن تا بقایت حفظ شود. بله، اینجا جنگل است. یک جنگل مدرن.. هم آسفالت، هم مدرن

ناشناس گفت...

البته دو میلیون یورو برای من چیزی نیست همه می دونن برای زندگی تو اروپا . تازه دوستام بهم می گن کم هم هست (نوبت شما بی بی سی / امنه بهرامی )

به نظر من امنه قربانی که با محرومیتش کنار اومده ( که جای تقدیر داره ) و حالا داره از افکار عمومی جهان و حساسیت های جهانی رو حکم قصاص برای خودش نمدی می سازه

اول فکر کردم دو میلیون دلار قیمت چشم های مجید که به خاطر حماقتش به این روز افتادن ولی حالا فکر می کنم به سان فاحشه ای داره خودش رو می فروشه

قصاص رو درک می کنم دیه 200 میلیونی رو درک می کنم دریافت هزینه درمان رو درک می کنم درخواست حبس ابد رو درک می کنم ولی صحبتش با نوبت شما دقیقا این حس رو بهم داد که داره از اب گل الود ماهی می گیره


اگر انسان مدرن یعنی کسی که سهمش رو از زندگی می فروشه من ترجیح می دم سنتی باشم و تو کشور سنتی هم بمیرم

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس محترم
سلام
البته که من درمتن هم گفه ام که اکثریت مطلق با شماست. ولی ریا کرده اید درپذیرش همۀ انچه برشمرده اید. زیرا که شما آن پذیرش درخواست های دیگرآمنه بغیرازخسارت دومیلیون یورویی را هم خواسته ای امتیازمثبت قراربدهی برای خودت درتوجیه ادبیات نهاییت درنامیدن او بعنوان "فاحشه" که معنایی مشخص دارد درسنت زبانی ورفتاری ما. برای شما متأسفم ومی دانم که دراخلاقی که ندارید دفن خواهید شد بزودی. مرسی یا...هو

پرواز گفت...

پس يا من اي مدرن عزيز
نه يا «يه نفر ديگه كه معلوم نيست هست يا نيست!»

فرشید گفت...

من ضمن مواقت با کنه نظر شما در ارتباط با"انسان مدرن ایرانی" نظرم این است که تاکید بر این نمونه دردناک به تعبیر خودتان در بند 2 این نوشته و در نهایت اجرای حکم فصاص دریچه یا حتی روزنه‏‏ ای به مدرنیته باز نمی کند. مسئله قصاص آنقدر لوث است که از آن هیچ خیر و سودی حاصل نمی شود.
در مورد این مورد اسید پاشی هم به نظر من راهکار ایدآل اشد مجازات یعنی اعدام در اسرع وقت بود به هدف احقاق حق از وجدان جریحه دار شده و مورد تجاوز قرار گرفته جامعه. اما اینکه چگونه می توان برای قربانی اصلی یعنی آمنه احقاق حق کرد من پاسخی ندارم. اگر شما راه حلی برای احقاق حق یک مقتول دارید همان را می توان برای آمنه هم بکار برد.

Amir گفت...

بی اختیار بعد از خواندن متنتان شروع به دست زدن کردم. دوست داشتم می توانستم در صورت این روشنفکر نماهای دنیا ندیده این جمله شما را فریاد بزنم:
"ای خفتگان دراعماق تاریخ دربهترین شهرها و مدرن ترین دانشگاه های جهان؛ شما یک مشت لاف زن سنتی بیش نیستید که ادعای نجات جامعۀ مارا دارید."
دلم گرفته است آقای دلقک. من از ایران هجرت کردم نه به خاطر حکومت ، بلکه دیگر طاقت نداشتم این مردمان ژست روشنفکری بی سواد قضاوت کننده راجع به همه کس و همه چیز را تحمل کنم.
حتی نمی خواهم جواب آن کسی را که می گوید آمنه دنبال تلکه کردن است بدهم. حالم بد می شود بخواهم زبان بگشایم. حالم بد می شود وقتی فکر می کنم در وجود کسی حتی ذره ای انسانیت پیدا نی می شود. حالم بد می شود وقتی می بینم که کسی به همین راحتی حکم به تاجر بودن کسی می دهد که در واقعیت تکه گوشتی است که نفس می کشد . در تنهایی و خلوت خود و در انتظار مرگ( خودم راجای او می گذارم ، امیدوارم این گونه نباشد) و ما انسان های روشنفکرنما بعد از آمنه عرصه ی دیگر برای عربده های دهان پر کن حقوق بشری می یابیم و دیگر هیچ .
به واقع من مرید قلم شما شده ام. شاید در حال کنونی زندگیم هیچ چیز به اندازه قلم شما مرا به وجد نمی آورد. از شما سپاسگزارم به خاطر این که حرف من بی صدا در غربت را به این رسایی فریاد می کنید.ممنونم از شما.

خ.آ گفت...

"ای خفتگان دراعماق تاریخ دربهترین شهرها و مدرن ترین دانشگاه های جهان؛ شما یک مشت لاف زن سنتی بیش نیستید که ادعای نجات جامعه مارا دارید." اين جمله رابا طلا بايد نوشت.
دستگاه قضا هم اگر اينقدر احكام اسلامي راباور دارندو در درستي آن ترديد ندارند چرا در اجرايش تعلل ميكنند؟ به قول خودتان اف ! اف بر اين دستگاه قضاكه سنگ حاكمان بر سينه ميزند اف به حكمهاي آبكي و قانونهاي سوراخ سوراخشان اف !اف! اف .
جواب ناشناس را هم خوب مرحمت فرموديد كه بوي تعفن (نا)مردانگي از لابلاي كلماتش ،چندش آور است .
اگر امكان دارد كمي در باره مدرن و مدرنيته بيشتر صحبت بفرمائيد تا بفميم اصلاً جامعه مدرن چه ويژگيهائي دارد و با مذاق يا توانائيهاي ما جور درمي آيد؟

ناشناس گفت...

دلقک عزیز مشکل مردم ما از انجایی شروع می شود که همه ما همواره همه چیز رو می دانیم از فکر من بهتر از من خبر دارید نیت درونی من را خارج از کلام می فهمید بسیار بامزه و جالب هست

حرف من کاملا مشخص هست چیز هایی که لیست کردم حق قربانی از نظر قانون از نظر عرف یا هر چیز دیگری که مجازات رو مشخص می کند هست
ولی در خواست دو میلیون دلار کردن برای زندگی در اروپا ان هم از نهاد های حقوق بشری یا دولت های خارجی اوج سو استفاده ار احساسات و روابط نه چندان حسنه ایران با جوامع غربی هست
وگرنه چه دلیل دیگه دارد که از دیگرانی که به هیچ وجه در چنین مسائل ی ذینفع درخواست پول کنیم

امنه تنها قربانی و صاحب حق در ایران نیست و این اولین مورد قصاص هم در ایران نیست ولی اولین باری که برای صرف نظر از قصاص درخواست پول از جوامع بین المللی که تنها به جهت اخلاقی یا سیاسی وارد بحث شده اند می کنند

اگر من هم چشمم رو بی جهت از دست می دادم قاطعا اگر قانون جلوی من را نمی گرفت درخواست قصاص می کردم که مسائله و شاید خارج از کنترل انسان باشد ولی عوض کردن قصاص با هزینه زندگی در اروپا (نه با حبس ابد یا بخشش مجرم ) از نظر من مصداق فروختن خویشتن هست

سر اخر این که فکر می کنید اکثریت مطلق با من است . اکثریت مطلق جامعه نمی فهمند . اکثریت مطلق جامعه سنتی و احیانا احمق است . و شما تنها شهسوار ورطه عقل و خرد هستید و هر کس مخالف شماست سنتی است و قوه تمییز ندارد چیز غریبی در وضع کنونی جامعه ما نیست بیمار خود عق کل بینی به شدت همگیر است . در بین بلاگر های ایرانی شدیدت هم هست .
هر کسی با شما موافق باشد خردمند و هر کسی مخالف در اخلاق نداشته خود دفن می شود

ناشناس گفت...

مشکل کسانی مثل آمنه این است که سرزنش کنندگانش ابدا به فکر اصل مسئله نیستند بلکه آنچه برای آنها مهم است استفاده از هر موضوع برای چرب و غلیظ کردن فریادهای سیاسی شان است.تا زمانی که سیاست پیشگان سیاست زدۀ ما اصل رفتارهایشان بر مبنای امتیاز گیری تحت هر شرایط و از هر مقوله و هر اتفاق است(زرنگی سیاسی) داستان زندگی سیاسی شان در همان فصلی از کتاب تاریخ سیاسی ایران باقی می ماند که قرنهاست باقی مانده

Dalghak.Irani گفت...

خیلی ممنون ازاعاظم کامنت گذارودلقک نواز!
بدلایل کم وزیاد معلوم وزیاد وکم مجهول فرصت پاسخ های تک تک را ندارم. ازخانم آشنا وامیر نازنین بسیارسپاسگزارم که تحویلم می گیرند. ازراهنمایی ها واظهارات موافق ومخالف بقیۀ دوستان شناس وناشناس هم استفاده می کنیم وبسیار کمک کننده وعالی است. وبرخی سؤالات وابهامات مهم را هم درپست بعدی نوشتم. وفرصت خواهیم داشت تا بازدرجای دیگری بیشتر بحث کنیم تا بتوانیم با ریزکردن مسایل راه حل های مشکلات کلی ایران را هم بیابیم. مرسی به همه. وپوزش ازتأخیر. یا...هو