۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

حاکمیت درقبرستان؛ ملت درخیابان! نفس کشیدن آزاد می شود آیا؟



1- نفس های نمایندگان محلس بشماره افتاده است. مهمترین سند کاری هرپارلمان در همه جای حهان بودجۀ دولت است: هم برای عقده گشایی سیاسی درنطق ها وموافقت مخالفت ها؛ هم برای سهم خواهی اقتصادی دررأی دادن ها وندادن ها، هم برای زیرمیزی گرفتن ازوزراء درلابی های درپستو، هم برای میخ تبلیغاتی انتخاب مجدد کوبیدن برای احمق ها، هم برای نشانه گذاری کردن مرزائتلاف ها، هم برای خایه مالی برای دلارها و... اف.


2- خبازنمایندۀ اصلاح طلب کاشمربه علی لاریجانی می گوید جلسه را غیرعلنی کن تا درد دلمان را بگوییم. با این دل چند سویه که بیشتردرهوای اتفاقات خارج ازمجلس است تا داخل. نمی شود سندی به مهمی بودجه را ازتصویب گذراند. لاریجانی پوزخند می زند وشعرمی گوید که دلت را یک دله کن. وخودش وبرادرش که پوزه بند مطلق خورده اند ازسوی رهبرکه: ردۀ اول الیگارشی خفه -گفته بودم قبلاً- بلا تشبیه آدم ها یاد آخرین مجلس شورای ملی شاه می افتم وهلاکورامبد؛ که رییس فراکسیون مردم بود ازحزب منحلّۀ مردم وبوی الرحمن شاه که بلند شد ورستاخیزش منحل؛ مجدداً سر برآورد ومخالف خوانی کرد برای رزروجایی درقطارخمینی. البته که انقلاب رحمت خمینی نه به او ونه به احمد بنی احمد ونه به مظهری نمایندۀ کرمان وهیچ ریز و درشتی رحم نکرد؛ حتی به ژنرال هایی که دراول ورودش به ایران ودربین انبوه طرفدارانش درقبرستان نه تنها امان نامه داد دستشان، که گفت کما کان ژنرال خواهند بود با ملت. وکدام ملت!


3- کمی هم باید منصف بود؛ نه! آخوند ها اگرفقط آبروی مارابردند دردنیا؛ ما خودمان آبروی همه چیز را بردیم درجهان... اف: 

آبروی روشنفکری را درهرزه درایی هایمان نسبت به دین مردم ازسویی ونشان دادن همۀ آدرس های غلط تاریخ درشناسایی مشکلات مردم ازسوی دیگربه سیاست با منطق ریاضی دوگانۀ بت اعظم "حاکمیت بهرسیاق حکومت است. وحکومت یا دیکتاتوری است ویا دموکراتیک" ودیگرهیچ. پس "ما هستیم" به این دلیل که روی پل عابر پیادۀ گورستان دالقوزآباد پرچم شیروحورشید نصب کرده ایم و...اف.


آبروی سیاستمداری را بردیم درساختن انواع جاده ها وراه های رنگارنگ که نه مهندس طراحش معلوم باشد ونه عمله های گچ ریزش برای نشانه ای جهت راه بودن وراهنمای حرکت بلدوزرهای ملت... اف.


آبروی پناهجویی رابردیم با دوز وکلک ودغل هایمان که گاهی تا زانوی ناتوانی حرکتی در20-30 سالگی حقیرکردیم خودمان را؛ وقوانین حامی انسان های درمانده دردنیا را بی اعتبار... اف.


آبروی اقتصاد را بردیم با دولا پهنا گرفتن بنفیت های دول غربی  وآویزان شدن مان به هرحقارتی برای شکم بارگی های نیت نهایی مان... اف.


آبروی فرهنگ را بردیم با نمایش مهوع کون وکپل دمبه های انباشتۀ پیرزنان مان در کنارنقش پیشه ای اِوا خواهری که مشکل کلان ایران محدودیت وبرسمیت شناخته نشدن حقوق همجنس گراها درایران است... اف.


و... به خارج می گویم: من خودم بنفیت بگیروکم جنس گرایم. درد را می گویم ونه مصداق را. وبه داخل کشورمی گویم: که با این همه "اف" که گفتم؛ ما خود قربانیانیم؛ ازما متنفرنباشید. ونه اینقدرشیفته وغافل که دلهایتان را بسمت ما گرا ببندید. چشم هایتان را بازکنید وجلزوولزنماینده هایتان را رصد کنید این روزها. تا ببینید عابدان به ریا وجماع کنند گان به کفا. وبرای شهوت انباشته ای که ازخون شما ملت "ویاگرا" می گیرند؛ چگونه گیرافتاده اند بسان گربه هایی که سبیل شان را که بزنی جهت یابی غریزی شان هم مختل می شود. وشادمانی کنید ازعزیمت حاکمیت به قبرستان وخالی گذاشتن خیابان های تهران.


4- اردیبهشت زیباترین نام است برای زیباترین ماه درفرهنگ ما برای همۀ جهان معتدلۀ شمالی -با اولویت همیشگی اردیبهشت شیراز با بوی مسحورکنندۀ گل های نارنج درهمه جا- پس بلند شوید وپنجره را بازکنید وریه های جدید تان را ازاکسیژن رها شده ازنفس زدن های حاکمان پرکنید؛ تا درک کنید حسی را که می گویم "اگر آخوند ها بروند". وای خدا "اگرآخوند ها بروند" چه گلستانی می شود ایران در همۀ ماه های سال: "اردیبهشت".

5- قدم مهم واول را احمدی نژاد بعهده گرفته. دعا کنید برای سلامتش وصلابتش. نترسید می توانیم ازاومراقبت کنیم تا ساز را وموسیقی را وعشق را وزن را ونفس کشیدن را وماه اردیبهشت را دیگرهیچگاه تعطیل نکند در ایران. وکامیابی دراین جاست: "استیصال وبه کما رفتن همۀ الیگارشی". چه جیغ زنندگان حقیرش مثل سعیدی سپاه وعلم الهدای مشهد؛ وچه لبیک گویان مجلسش بافریاد به رهبرکه "ما هستیم". حالا که "ماهستیم" ما درخارج به پروژه صف ببندیم درجلو نانوایی ها ارتقاء یافته است. "ماهستیم" آن ها درداخل هم حد اکثر بزودی صفش را خواهد بست درجلو صرافی ها.


6- پس تورا خدا یک نفس عمیق هم بجای من بکشید ازپاکیزه ترین هوای تهران درسی ودوسال عمرپیامبران مرگ. خواهش می کنم. خیلی دلتنگ تان هستم وخنده هایی که می دانم دانسته یا نادانسته قهقهه شده است این روزها درگیرافتادگی عبوسی ابرهای خشکیده وسیاه. یا...هو

۲ نظر:

امیر از کانادا گفت...

آخ که داغ دلم را تازه کردی! یعنی میشود در هوای آزاد وطن نفس بکشیم؟ عمر یاری میکند که آزادی ایران را ببینیم؟ انتظار نباید داشت که عده ای با روشهای فاشیستی و هرزه گویی با شعار مرگ و نابودی و انتقام، ایران را گلستان کنند که نتیجه اش از انقلاب 57 به مراتب وحشتناک تر است. امیدمان تنها به خداست و اکثریت خاموش ابرانی که در شعور و صحنه عمل گوی سبقت را از مدعیان روشنفکری برده اند و هر آنچه که خواسته اند جامه عمل پوشانده اند.

Dalghak.Irani گفت...

چرا که نه امیر
سلام
البته که می شود. خدا با ماست. با کسانی که خودشان را انسان را وطن را همسایه را بیگانه را وخدارا دوست دارند ولبشان خندان ودل هایشان پرازمهر وعشق به آدم ها. ما این عبوسی مرگ را با ساز ودهل بیرون خواهیم کرد ونه با مرگ که فوق تخصص آخوند های سیاسی است. این روزها کمتر وقت می کنم کامنت پاسخ بدهم ولی چون شما با امید به شادی آمده ای عرض ادب کردم که بگویم چقدروچقدروچقدر مهم است مبارزۀ شاد وشنگول ومسخره وخونسرد با این فسیل های ماقبل تاریخ که حاضرند بهرخفتی تسلیم بشوند جزبه چهرۀ گشاده وخندان ایرانیان. زنده باشی. ووطنت رابزودی درآغوش بگیری. یا...هو