۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

خندیدن با هم؛ تنها راه رهایی!


1- من که معتقدم "علت تامه"ی انقلاب شدن درایران، آنهم ازنوع مذهبی وواپسگرا؛ عدم توجه کافی شاه به حوزۀ اجتماع وفرهنگ جنسی بوده است؛ نمی توانم امروز مدافع ترویج همان نقطه ضعفی باشم که درسال 57 روحانیان متحجر ومروج فرهنگ متعصب ناموس پرستی را سوارسرنوشت ایران نازنین ماکرد. من حتی بسیاری از رسانه های دیداری بعداز انقلاب را که به تلویزیونهای لوس آنجلسی معروف وشناخته هستند ستون پنجم حکومت دینی می دانستم- وقتی که دیده می شدند زیاد- برای بقای محکم تر روحانیان مرتجع درقدرت. ولذا من به هیچ وجه من الوجوه مدافع بی ضابطه ویلۀ آزادیهای رابطه وپوشش دربین جوانان دختر وپسر ایرانی درداخل ایران نیستم ومی دانم که چنین تجویزی قبل از آزادی بخشی سخت آزادی سوز خواهد بود. چرا که می دانم اگر هنوز حوزه ای از زیست ایرانیان مانده باشد که مردم همراهی وهمیاری وهم باوری نشان می دهند با آخوند های ریز ودرشت؛ همین بخش تعصبات غیرتی درحوزۀ ناموسی وجنسی است.

2- حرف من این است که بدون وجود زنان همراه ودوش بدوش مردان زندگی شکل نمی گیرد. واگر زندگی شکل نگیرد بتبع شادی- که بزرگترین معرفۀ زندگی است- تولید نمی شود. وهنگامی که شادی ونشاط تولید نشد نیروی کاربهره ورومبتکر وپرشروشورشکل نمی گیرد. ونهایتاً جامعه اززایش وتولید وپیش رفت وتوسعه باز می ماند. لذا معتقدم که همانطور که درده وروستا همراه وهمگام بودن زنان را درکنار وهمراه مردان درهمۀ شئون زندگی (مثل کارهای داشت وبرداشت کشاورزی؛ کارهای باغداری، رسیدگی به حیوانات خانگی، تهیۀ مایحتاج زندگی، بردن وعرضۀ محصولات به بازار، عروسی وشادی ورقص و...) پذیرفته بودیم- یعنی دین وروحانیان پذیرفته بودند- اکنون هم لاجرم باید درشهر وجود زنان را بپذیریم واجازه بدهیم که مردان وزنان شهری – وبامعیارهای شهری- جوامع متنوع، شاد، بهره ورخودش را سامان بدهد. البته که همواره مرز آزادی های اجتماعی وفرهنگی را عرف غالب جامعۀ ملی یا منطقه ای ویامحلی( بسته به اهمیت وحساسیت عرف درمعرض چالش) تعیین می کند. ایضاً البته که این عرف پذیرفته برای رهبران کشورهای پیرامونی همیشه با "یک گام"جلوترتعریف می شود؛ ونه مثل رهبران پیشاتاریخ ایران با ده گام عقب تر. واینجا همان نقطه عطف "جامعۀ درحال گذار"علم جامعه شناسی است ومن برای ایران گیر افتاده درتفکر طالبانی آیت الله خامنه ای وشرکاء آنرا قبول ندارم. ومرتب تأکید می کنم که ما فقط درزمان شاه جامعۀدرحال گذاربودیم که حماقت حکومت پهلوی وشرایط روز سیاست های جهانی آن بهترین فرصت را ازما گرفت. وماناچاریم مجدداً به یک حکومت مدرن- بدون حساسیت زیاد به صورت بندیش- صعود کنیم تا آنموقع حرف وحدیث دموکراسی وآزادی وحقوق بشر و...! سازکنیم.

3-وچنین است که من یکی از معدود راه های پیش پای ایران مدرن را از کانال پیشرفت وتوسعه وگسترش کمی وکیفی جنبش زنان می دانم والبته مسألۀ مبارزه با حجاب اجباری- حتی برای زنانی که خود به پوشیدن حجاب معتقد وپایبندند- می دانم، وهرگونه خبری که حاکی از فشار خون بالای روحانیان متحجرازاین طریق باشد مرابشدت خوشحال می کند.

4- من خیلی علاقه مندم که بتوانم محل نزاع ایرانیان با روحانیان حاکم را از حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، قضایی، نظامی، رشوه، تبعیض، فساد، دموکراسی، مطبوعات وووو...بباورانم به فقط حوزۀ فلسفی؛ تا درآنجا متوجه بشویم که نزاع های متفرقه درمیدان هایی که درزیربنای فلسفی حکومت تعریفی آیت الله خامنه ای ویاران محلی از اعراب ندارند؛ شمشیرزدن درخلاء است.

ما باید با آدرس های ساده از موضوعات بسیار کوچک ولی مؤثربا نتایج بسیار بزرگ شروع کنیم تا روحانیان رادرجلو چشم مردم عادی به گوشۀ رینگ ببریم.مثل همانهایی که بارها مطرح کرده ام(تعیین نام برای تیم فوتبال، گذاشتن صندلی درحسینیۀ جماران، آزادی پوشیدن کراوات، درخواست صدور اطلاعیۀ رسمی وبا امضاء از روحانیان عضو درمجمع تشخیص، مجلس خبرگان، شورای نگهبان، جامعۀ مدرسین حوزۀ قم، جامعۀ روحانیت مبارز تهران که: "ما روحانیان امضاءکنندۀ زیر شهادت می دهیم که دنیا عوض شده است" وازاین قبیل خواسته های اساسی ومنجر به تغییر پارادایم."

5- واینکه اخبار همه خوب بوده از این منظر: آیت الله خامنه ای مجبورشده پادرمیانی کند بین نیروی انتظامی ودولت ومجلس وامام جمعه ها ومراجع. وبه احمدی مقدم دلداری داده که کمی مؤدب باشد وخوددار ومهربان وآخرش با صدتا وسواس اشاره ای هم به بگیر وببند بی حجاب هاکرده که نه دولت حاضراست مسئولیت برخورد سخت را بپذیرد ونه احمدی مقدم ونجاروخوب جایی هم کلیدکرده اند:"کارفرهنگی" باید کرد وآن هم فقط به اندام روحانیان دین پروشده است. وزیر کشور هم که هرچه دارد وندارد ازصدقه سراحمدی نژاد است درجلسۀ استانداران حرفی از بگیر وببند عفتی نکرده است. ومهمتر رییس جمهور احمدی نژاد که از راه تنگۀ بسیار خطرناک "رفیق رابرت موگابه" نرسیده سخنرانی مبسوطی کرده برای نیروی انتظامی. وجالب تراینکه معنوی ترین، تئوریک ترین، پرمحتوا ترین، وسنگین واژه ترین نطق همۀ عمرقبل وبعدازریاست جمهوریش را کرده برای پاسبان هایش؛ ودریغ از یک جمله درمورد دغدغۀ حجاب وعفاف وبگیر وببندو...

6- البته منتظر هستیم که این قصه بالاخره با پادرمیانی پاسدار رادان یک شلنگ تخته ای بیندازد درچند روز آینده ولی مطمئنم که درحد گفتن جملۀ رفع دغدغۀ مراجع ومؤمنان تمام خواهد شد وتهران تابستان آزادتری نسبت به سالهای 80تا87 تجربه خواهد کرد. وپیشنهاد می کنم که جوانان از این ترس واحتیاط رژیم حداکثر استفاده را بکنند درکشاندن خنده وشادی به خیابان وعرصۀ عمومی. ویک خط فکری هم می دهم که اگر بشود جوانان تهرانی بروند بسمت ایجاد موزیک ورقص های خیابانی. قطعاً بسیار هول آوربرای تحجر وروحیه بخش برای زندگی دوستان خواهد بود. یا...هو


پی نوشت سه شنبه:

موضوع حجاب به سرمقالۀ کیهان رسید. حیف دلقک که به من می گویید. ببین چه کثافتی نوشته گماشتۀ برادر حسین. اف براین همه رذالت.



پ.ن دوم: این هم عصارۀ سرمقالۀ کیهان اززبان خبرآنلاین.

روش‌های مبارزه با بدحجابی کارمندان و دانشجویان و فروشندگان لباس‌های نامناسب

جامعه > آسیب ها - روزنامه کیهان در سرمقاله چهارشنبه خود با تشریح دلایل بدحجابی در جامعه به بیان برخی راه‌حل‌ها در این زمینه پرداخت.

در سرمقاله کیهان آمده است:

  • بدحجابی خاص کوچه و خیابان نیست، مراکز آموزشی، اداری و... که مستقیماً زیرنظر دولت است از پول بیت المال اداره می شوند- البته با نسبتی کمتر- به بدحجابی آلوده اند.
  • بعضی از اشخاص موثر و یا دستگاههای مسئول به نفع خود نمی دانند که از وضع بدحجابی در بعضی از خیابان ها حرفی بزنند و عزمی نشان دهند چرا که گمان می کنند با عدم اقبال رأی دهندگان- با عرض پوزش از مردمی که روحشان با چنین برداشتی بیگانه است- مواجه می گردند.
  • در مبارزه با بدحجابی دولت اگر فقط شروط الزامی خود را اعمال کند و یا خود را به اعمال آن ملزم بداند بسیاری از مشکلات حل می شود و فضای کنونی تغییر می کند.
  • براساس آمار موجود در کشور حداکثر 1000 واحد تولید عمده لباس وجود دارد و بخش اعظم لباس های مردم را تولید می کنند از جمله لباس هایی که مظهر و مشوق بدحجابی اند این واحدها از دولت انواع خدمات- نظیر آب، برق، گاز، تلفن، تسهیلات و خدمات بانکی، تسهیلات گمرکی و بندری- دریافت می نمایند. دولت می تواند در گام اول به صاحبان آن دسته از واحدهای عمده تولید البسه اخطار دهد که در صورت عدم اصلاح روند خود از دریافت خدمات دولت محروم می شوند
  • مراکز مختلف وابسته به سه قوه و سازمان ها و مراکزی که تحت مدیریت نظام تعریف می شوند و مخصوصا دولت که از بیشترین ابواب جمعی و کارکنان تحت مسئولیت خود برخوردار است بایستی یکی از نقاط اصلی و شاید اولین نقطه برای شروع مقابله با بدحجابی و تامین حجاب و عفاف تلقی شود. این مراقبت علاوه بر محل کار می تواند در بیرون از عرصه کاری نیز وجود داشته باشد. به عنوان مثال، آن عده از کارکنان دولت یا سایر مراکز وابسته به نظام که خدای نخواسته در بیرون از محل کار با وضعی زننده ظاهر می شوند و یا دست به مواردی از فساد اخلاقی می زنند، شایسته حضور در مراکز یاد شده نیستند. در اینگونه از موارد، می توان از یک طرح پلکانی بهره گرفت، نظیر تذکر اولیه، درج در پرونده، و نهایتا اخراج در صورت تکرار و بی توجهی به تذکرات و تنبیهات اولیه.



۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

دوبهترین خبرروزجمعه


1- سخنرانی احمد خاتمی امام جمعۀ موقت تهران درمسجدمنشورووحشت روحانیان از آزادی زنان.
از پنج کلمۀ برجسته ایکه خاتمی بعنوان مشخصات جامعۀ آرمانی اسلامی بکاربرده یعنی: عشق به خدا، سنگرهای مساجد، حسینیه ها، معنویت وحجاب ؛ چهارمورد اول فقط برای ردگم کنی آورده شده است وچون هیچکدام قابل اندازه گیری کمی توسط مردم نیست همیشه برای نعل وارونه زدن آحوندهای سیاسی وبصورت کلیشه استفاده می شود. روحانیان متحجر فقط وفقط مخالف آزادی انسانی وبرابر وداشتن حق انتخاب شخصی برای زنان هستند وهمۀ این مصیبت ها را که ازقاجاریه تاحالا به سراین کشورآورده اند ریشه درهمین "حجاب" بمعنی محرومیت زنان از خودشان وتنشان حتی دارد ولا غیر. این چس ناله های عفت محور امام جمعۀ هتاک و"مجسمۀ انسان اولیه" بازهم یکی از دوبهترین خبر روز بود برای ایران من. ایرانی که هرنفر خودش تصمیم می گیرد که به چه سبک زندگی کند. تأکید می کنم که مشکل من خفقان سیاسی نیست. خواستۀ من لیبرالیسم اجتماعی است؛ دربادی امر. یا...هو

2- دلنوشتۀ استاد مسلم آوازایرانی محمدرضا شجریان دربارۀ کنسرت همایون همایونش ویاران. این یعنی روی ریل درست اصلاحات. مرسی استاد ومتشکریم همایون. ازتدارک کنندگان ومخالفت نکنندگان هم سپاسگزارم. یا...هو

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

آزادی باهم خندیدن!


1- من هم مثل بسیاری از مردم جهان وبرای میهنم ایران؛ حکومتی لیبرال دموکراتیک آرزو دارم. لیکن تحقق بزودی آنرا نه مقدورمی دانم ونه حتی مفید. لذا دراکنون زمانه حرکت ایران بسوی لیبرالیسم وتبدیل شدن ازیک انقلاب دینی به یک حکومت عرفی را ایده آل ارزیابی می کنم.

2- چنین است که شده ام آن غریقی که بهر تخته پاره ای دست می انداخت بقصد نجات. زیرا که اطمینان دارم تا قبل از پذیرش منطق مادی وهزینه- فایدۀ فرهنگ مدرنیته(علم) ازسوی حاکمان هرکشوری؛ نه تنها رسیدن به زندگی (معیشت ورفاه وتوسعه وپیشرفت مادی ودنیوی) محال ممکن است بلکه حتی رسیدن به آرامش معنوی وروانی نیزناشدنی است- البته داریم راجع به انسان صحبت می کنیم والا گیاه وحیوان حکم خودشان رادارند-

3- پس اشخاص وکنشگران مختلف را می گذارم درقالب "ایران بسوی لیبرالیسم" وحاصل گفتارورفتار وکردارشان رانمره می دهم. وموضغ خودم را نسبت به آن شخص حقیقی یا حقوقی معین ومشخص می کنم. روزی برای پیروزی خاتمی روزها وشب ها تلاش می کنم- تا اینکه به جوانان لیبرال می گوید ولنگار- روزی دیگرخودم را سرباز امربروتسلیم رهبری موسوی درجنبش سبز می دانم – تااینکه چیزی نمی گوید که هیچ چیز نباشد-

4- وامروزکه محمود احمدی نژاد تنها فعال مایشاء صحنۀ قدرت وسیاست درایران است یاد نوشته وتحلیل ده ماه پیش خودم می افتم که بگویم دکتراحمدی نژادهم درقالب "ایران بسوی آزادیهای اجتماعی وسبک زندگی" می تواند یار ما باشد درمقابل دشمن اصلی(حاکمیت عریان دین برسیاست).

ازهمراهی خوانندگان موافق مقاله ام اینقدر خوشحال نمی شوم ونشدم، که ازناراحتی بغض آلود جوانانی که دلشان از خباثت ها وجنایت ها ودروغ های احمدی نژاد بتنگ آمده است؛ دل شکسته.- پس ازهمۀ آنان معذرت می خواهم. وخواهش می کنم سیاست را با احساس وعاطفه قرائت نکنند-

5- من چنان بردرستی نظرم در "پیشرفت وتوسعه وزندگی وسعادت درایران ازکانال آزادی های اجتماعی وهنری وورزشی وجشن وسروروفوتبال وموسیقی وسینما ومباح بودن هیجان درخیابان...می گذرد" مصر وپایبندم که اگر این تغییر پارادایم درنزد هرکدام ازحاکمان بالفعل بروز وظهورکند؛ دست افشان وپای کوبان به پای بوس ودست بوسش بروم واورا برصدر بنشانم.

واعتراف می کنم که من حتی از کودتای نظامیان عرفی درایران استقبال می کنم. وچه می گویم! که من حتی از کودتای رسمی وبراندازسپاه پاسداران مذهبی هم تصویر بهتری دارم از وضع بلاتکلیف فعلی ایران.

6- از آنجاییکه دین رسمی ومذهب غالب ایرانیان تحت عنوان "عمامه" تعریف ورسمیت یافته است؛ لذا من باوردارم که هرعمل وکردار وگفتاری که به عقب نشینی اختیاری یا عقب روی اجباری روحانیان رسمی دین ازحوزۀ قدرت سیاسی ایران بینجامد وبه دست هرشخص وگروهی و دانسته یا نادانسته اتفاق بیفتد امرمبارکی است وباید آنرا ارج نهاد وازعاملش حمایت کرد.

چرا که یقین دارم حتی حکومت دینی با کلاه نظامی وچکمه بوحشت ناکی وپایداری همین حکومت دینی با اتکاء به نعلین وعمامه نیست. علتش را مجدداً یادآوری می کنم: مردم باور می کنند که بگویی توی کاسکت وچکمۀ نظامی دین نیست. ولی همین مردم باور نمی کنند وقتی بگویی توی این عمامه ونعلین دین نیست.

7- یک نکته می ماند برای یادداشت بعد. چون که من خانواده وفرزند دارم وبه سنت های فرهنگ جامعه ام پایبندم ولذا قطعاً مبلغ وموافق عریانی جنسی نیستم. لذا باید بنویسم که منظورم از این آزادیهای لیبرال بویژه درمحدودۀ روابط دختران وپسران جوان چیست؛ تا نشوم مصداق ازقضا سرکنگبین صفرا فزود. یا...هو

بعدازتحریر:

ایسلند آتشفشان کرده. لندن آفتابی وبسیار دلپذیراست. فرداپنجشنبه است. به همه سلام می کنم.


۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

بلی اتفاق جدیدی افتاده است!



یعد از انتخابات سال 88 من هم جزو آنانی بودم که تا یک هفته مطلقاً کپ کرده بودم دربرابر نتایج حاصله اولاً؛ ومهمتر! اتفاقات پی آمدش ثانیاً. تا اینکه درروز 18 ژوئن مطلب زیر را نوشتم. هفته ها رغبت انتشارش را نداشتم وماه ها نیزرسانۀ انتشاررا. اینک درایام فترت پیش آمده برای "همه درانتظار" می خواهم قضاوت ده ماه پیش خودم را بدون هیچ گونه ویراستی به خوانش وچالش بسپارم. امیدوارم که کمک بکند درفهم آرزوهای بسیار کوچک ما ایرانیان با نتایج بسیار بسیار بزرگ: آزادی "فوتبال، شادی، بازی، موسیقی، هیجان، دلخوشی و................FUN FUN FUN

بلی اتفاق جدیدی افتاده است!
1- اعتقاد دارم که باید به رأی وداوری تودۀ مردم ایران تسلیم بود واحترام گذاشت. بویژه اینکه مردم ایران ودرداوری های انتخاباتی شان تاکنون کمتر اشتباه کرده اند.
2- من مخالف احمدی نژاد ونوع نگاه وسیاست ورزیش هستم. اما پیروزی شوک آور ایشان در انتخابات اخیر رابا توجه به معیارهای دموکراسی درکشورهای پیرامونی سالم می دانم وبه ایشان تبریک می گویم.
3- تظاهرات، اعتراضات وحسرت بخش هایی از جامعۀ مدرن امروزایران به نتایج انتخابات اخیر رانیزهم می فهمم وهم حق آنان می دانم. تنها چیزی که من متوجه نمی شوم دلیل اعتراض نامزدان شکست خورده است.
4- آقایان موسوی، کروبی وخاتمی به چه چیزی معترض هستند؟!- خاتمی رامن اضافه کردم چون بیشترین بارمسئولیت شکست اصلاح طلبان درگذشته ووارونه شدن نتایج حاصل ازدعوت مردم به مشارکت حداکثری دراین انتخابات رابه عهدۀ ایشان وحامیان حزبی اش می دانم-
5- اعتراض آ قایان نمی تواند ازدوحالت کلی زیرخارج باشد:الف- آ قایان به مهندسی نرم افزاری (محتوایی) آرا قبل ازریخته شدن آرابه صندوق های رأی معترض باشند. ب- آقایان به مهندسی سخت افزاری (شکلی) آرا وبعدازریخته شدن آرا به صندوق ها معترض باشند.
6- اگراعتراض ایشان ازنوع اول ومحتوایی باشد ازجنبۀ دموکراتیک فاقد ارزش است. چراکه ایشان بامشارکت دریک بازی سیاسی وادامه دادن آن تا آخرین مرحله (رأی گیری) تأیید کرده اند که این بازی دموکراسی ازحداقل "قواعد بازی " تبعیت می کند. ولذا محق نیستندکه نتایج آن را به دلایل "قبل ازرأی گیری" مثل نوع تبلیغات ، استفاده ازبیت المال چه برای کسب رأی وچه برای تبلیغ رأی وامثالهم نپذیرند. مگر اینکه بخواهند همۀ آدرس های غلط ناشی از تحلیل غلط خود از سمت وسوی آرای مردم بشدت بنفع خودراتوجیه کرده ومثل همۀ 12 سال گذشته ازمعرکه دربروند تا انتخاباتی دیگر وروزازنو روزی ازنو!
7- ولی اگر اعتراضشان جنبۀ شکلی دارد ونسبت به تقلب وتخلف درجمع آ وری آرا، نظارت برآرای اخذ شده، شمارش آرا وازاین قبیل اعتراض دارند؛ کاملاً محق هستند وباید با اعلام مستندات خویش به رأی دهندگان خواهان رسیدگی به چند وچون کمی وکیفی آرای ریخته شده به صندوق های رأی شوند.
8- البته من همۀ مستندات شکلی تاکنون اعلام شده ازسوی نامزدان معترض رادیده ام ولی آن ها را حتی کمرنگ تر از ادوارگذشتۀ انتخابات درایران می دانم . مواردی مثل کمبود تعرفه ، بستن درب شعبه، تبریک رهبر، موضوع بازرسان واز این قبیل قادر به توضیح 12 میلیون اختلاف رأی نیست. مگراینکه آرایی به استعداد همان 12 میلیون رأی ازبیرون وارد چرخۀ رأی گیری شده باشد! ومحال عقلی بودن چنین تقلبی آفتاب آمد دلیل آفتاب است!
9- پایین بودن آرای مهدی کروبی درحد صفرنیزباگزارۀ خبری قابل توضیح نیست وبه یک تحلیل پروپیمان نیازمند است که مجال آن دراینجا نیست.
10- البته من هم مثل خیلی از هموطنانم بسیار مایل هستم که اعتراضات مردم با هر انگیزه وبهانۀ درست ونا درستی!!- پناه برخدا- هم به یک جنبش مدنی برای پایان دادن یاحداقل به عقب راندن حاکمان بالفعل ایران منجر بشود. ولی پرواضح است که این سرخوردگی جدید دست پخت عاملان شکست جنبش بسیار پرزورمعروف به دوم خرداد وبا این رهبران! قادر به ارتقاء بسطح مورد انتظا ر نخواهد بود. واگر منجر به خسارت های جانی جوانان پرشورمیهن هم شودجزحسرت وسرخوردگی بیشترببار نخواهد آورد.
11- انتخاب شوک آور محمود احمدی نژاد دراین انتخابات باید به دقت وبا وسواس مورد تجزیه وتحلیل قرارگیرد- البته با سمت گیری بی رحمانه به اشتباهات وحشتناک خودمان(بویژه حزب مجاهدین انقلاب اسلامی وبتبع آن حزب مشارکت) تا اولاً به تعریفی دقیق ومنطبق برواقعیت انضمامی جامعۀ واقعاً موجود امروز ایران برسیم وثانیا بتوانیم ازنقاط مثبت ومحبوبیت احمدی نژاد درجامعه بنفع پیش بردایران به این جا رسانده شده – اصلاح طلبان مقصر اصلی هستند- استفاده کنیم وثالثاً بتوانیم مردم را ازاین خرافه گرایی جدید برحذرداریم.
12- استناد می کنم به یک دیوار نوشته ویک مصاحبه تا طرح موضوعی هم شده باشد که با این پدیدۀ پذیرش رسالت پیامبرجدید( احمدی نژاد) ازسوی نیمی از جمعیت بالغ کشور(25 میلیون نفر)چگونه باید برخوردکنیم: روی دیواری نوشته بود: "جماران نه؛ فقط جمکران" ومصاحبه ای را دیدم در بی بی سی ازدختر جوانی که خیلی هم ظاهر متشرعی نداشت ودرپایان تبلیغات احمدی نژاد دردانشگاه! این دختر جوان با چه حرارت وتعصبی می گفت: "ببینید چقدرمحکم وصریح حرف می زند؛ گویی ازجایی خاص نیرو می گیرد."
13- این نوع شیفتگی جز درسیرۀ مدعیان پیامبری- راستین یا دروغین- دراطراف هیچ آدم زمینی دیگری یافت نمی شود. اگر احمدی نژاد به جایگاه پیامبری باورپذیر شده است چرا ما نتوانیم ازاو برای شکستن خط قرمزهای بیشتری درجهت منافع بلند مدت جامعۀ ایران به سمت معیارهای جامعۀ مدرن استفاده کنیم.
14- چند تا نمونه می آورم : ما می توانیم ازاحمدی نژاد بخواهیم که" هیجان مثبت درعرصۀ عمومی" و در همین حدی که شبهای قبل ازانتخابات برقرارشد را تثبیت کند وبا ایستادگی درمقابل روحانیون متحجر شادی را به جشن های موردنیازجوانان برگرداند. ما می توانیم ازاو بخواهیم که تابوی ممنوعیت بی دلیل استفاده ازکراوات رابشکند وتحولی اساسی درشکستن تابوهای شکلی مخالفان مدرنیسم بوجود بیاورد. مامی توانیم ازاوبخواهیم که به بلاتکلیفی نام تیم فوتبال پیروزی- پرسپولیس پایان دهد. مامی توانیم اورا مجاب کنیم که به ممنوعیت نشان دادن ادوات موسیقی ازتلویزیون خاتمه دهد. مامی توانیم ازاو بخواهیم که تعدادی صندلی ارج تاشوبرای جلسۀ مسئولان نظام درحسینیۀ امام خمینی تهیه کند تا اینک دیگر پیرمردان بالای 55 سال وزیرووکیل وروحانی و... باکمی راحت نشستن درمحضررهبر مفخم! ازدرد ترکش وسیاتیک ودیسک کمر بخود نپیچند وهم بارهایی از این پا آن پا شدن مدام بتوانند سخنان گهربار رهبررا گوش کنند. مامی توانیم ازاوبخواهیم که پروژۀ حضورزنان درورزشگاه ها را مجدداً کلید زده واجرایی کند تا علاوه بربرکات مدرن آن بتوانیم مسابقات آسیایی وجهانی را میزبانی کنیم وکمی غروروشادی سالم به جوانان بدهیم.
15- درست است که احمدی نژاد درسیاست خارجی شعاررادیکال می دهد ! ولی اوعملاً اهل هزینه فایده است وبسیارمحتمل است که تنها اوبتواند مارابه باشگاه سیاسی جهان برگرداند.حتی می توانیم امید داشته باشیم که حوزۀ امنیتی راازانحصارمطلق رهبردربیاورد وبزرگترین ابزارضد توسعه راتعدیل کند. احمدی نژاد اکنون رییس جمهورمتکی بنفسی است که بسیار فراتر از زیرنظررهبری نشان می دهد. اومی تواند پایه های حکومت بلاتکلیف روحانیون سنتی راچنان فشل کند که ایران بتواند بعدازکمی فراغت ناشی ازپرداخت های نقدی احمدی نژاد به "ایرانیان دست به دهان وصدقه بگیر" به یک جمهوری سکولارخیزبردارد.
16- نشانه های شخصیتی دراستعداد احمدی نژاد برای مدرنیزاسیون مجدد ایران بسیار زیاد است ومن فقط به یک موردشکلی آن اشاره می کنم. پدرخدابیامرز احمدی نژاد اسامی که برای فرزندانش درپنجاه وچند سال پیش انتخاب کرده"داودومحمودوپروین" است. که هیچ کدام ازاین اسامی دینی صرف به معنای متعارف نیست وحتی نام خواهرمحترم ایشان پروین یک نام صد درصد فارسی است. ازچنین پدری در50-60 سال پیش نمی شود یک پسربنیادگرای دینی صادرشده باشد. همین امروزهم بیشترین همکاران بسیارنزدیک احمدی نژاد را اسامی نه چندان مذهبی وحتی غیر مذهبی تشکیل می دهند. نگاه کنیم : مهرداد بذرپاش، اسفندیارمشایی، کامران دانشجو، محمدعلی رامین و... ونگاه کنیم که یارغاررسانه ای ایشان جناب حمید مولانا بیشتر ازهمۀ عمرمفیدش را درواشنگتن پایتخت امریکا گذرانده است؛ وتوخود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل!
17- می خواهم بگویم که عدوشود سبب خیر اگرخدا خواهد. وحالا که دست تقدیروقضا وقدرچنین یعقوب لیث جسوری رابه رسالت گمارده مامی توانیم بجای ماتم! جشن بگیریم ودرهمین ابتدا ازاوبخواهیم جشن رابرسمیت بشناساند. با همۀ احترامی که برای مهندس موسوی قایل هستم اما اوتوان این تابو شکنی احمدی نژاد رانه داشت ونه اعتقادی به آن داشت. تا بعد. یا...هو
بعد ازتحریر:
من بانام Dalghak.Irani می نویسم.
1- من این یادداشت را در18 ژوئن نوشته بودم ولی انتشار آن رابه احترام اعتراضات غرورانگیز غرور شکستۀ جوانان ایران سرفرازصلاح ندانستم.
2- اینک اما، مایلم آن را بداوری بگذارم تا بلکه انشالله ازسرخوردگی جدید وگستردۀ جوانان جلوبگیریم. ومهمتر اینکه به اهالی اندیشه وقلم تذکار داده باشم که مبادا این هیجان منفی آنان را نیز با خود ببرد وبه اشتباه همۀ تخم مرغهایشان رادرسبد شکستۀ اصلاح طلبان مدعی- ودیگرهیچ- بگذارند ویک بار دیگر در خودشان گیربیافتند وتا چهارسال آینده خودشان راخلع سلاح کنند.
3- من خوشحالم که آیت الله خامنه ای خودش را با احمدی نژاد مساوی تعریف کرد. ولی معتقدم که احمدی نژاد مساوی با آیت الله خامنه ای نیست؛ چرا که حداقل احمدی نژاد فوتبال رابا چرخۀ کامل آن برسمیت می شناسد واین یعنی قبول امرمدرن! محموداحمدی نژاد حداکثربا معمر قذافی، هوگو چاوزودانیل اورتگا قابل مقایسه است. وآیا جامعۀ به "پیشامدرن" رانده شدۀ ایران نمی تواند ازپتانسیل این آدم "خود رأی " وآشنا به قواعد بازی برای کمی بیشتر"لیبرالیسم اجتماعی" – واجب تراز نان شب برای جامعۀ جوان ایران- استفاده کند!
4- دوستان؛ احمدی نژاد مخالف سرسختی مثل" علی مطهری" دارد!وآیا شک دارید که علی مطهری یک متحجر بتمام معناست درحوزۀ اجتماعی وفرهنگی. ومن اعتقاد دارم که احمدی نژاد درادعای مخالفت با سخت گیری های پلیسی واجتماعی – مهمترین عامل ضدمدرن وافسردگی جوانان- دروغ نمی گوید. واینک باتوجه به مقدمات چینش کابینۀ جدیدش وانرژی کسب کرده از رأی جدیدش آمادگی برای کسب رضایت جوانان معترض رادارد.
5- برخی ازدوستان چنان در"نه احمدی نژاد" فرورفته اند که گویا هدف ایرانیان "نه برگشت به مناسبات حکومت مدرن" که"برگشت به گلستان!ازدست رفتۀ قبل ازاحمدی نژاد" است!
6- من برای زندانیان سیاسی شناخته شدۀ اخیر بسیارمتأسفم ودوست ندارم عاطفه ام را معلوم نکنم. ولی سیاست بازیی جدی ومی شود گفت خشن است وما نمی توانیم خودمان را معطل "نوع بازی که آنان انتخاب کردند " بکنیم.
7- اصل مهم برای من این است که : ازچه راهی می شود آیت الله خامنه ای، همپالکی های روحانیش ودین سیاسیش را وابداریم "هیجان درعرصۀ عمومی = امر مدرن " رابپذیرند وراه "بهره وری "برای رسیدن به توسعۀ ایران راباز کنند؛ ولاغیر.
8- والبته من یک دموکراسی خواه نیستم . ایران باید باکمی لیبرالیسم اجتماعی مجدداً به شرایط جامعۀ درحال گذار- مثل شرایط سال 57 – صعود کند ! واین با احمدی نژاد بهتر شدنی است.
9- ونگران غرب وسیاست های خارجی نباشیم. چرا که آنان خودشان بیش ازما هوای خودشان را دارند، وبیگدار بآ ب نمی زنند!
عنوان نوشته برگرفته ازارادتم به مرادم فیلسوف مرتضی مردیهاست وآن غزل زیبایش با عنوان زیباتر"آ یا اتفاق جدیدی افتاده است؟" که دردوم تیر ودرسایت گویا نیوزمنتشرشده است. با تشکر ازایشان وتقدیم به ایشان!

۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

زندگی! فقط با شادی؟


1- من ازچندروزپیش درحال جابجایی منزلم هستم، ودسترسی ام به اینترنت فقط ازطریق کتابخانه یا کافه مقدوراست که آن هم وقت می خواهد دراین شلوغی برو وبیا. پس تا ده دوازده روزآینده هم که اینترنت منزل جدیدم وصل بشود...........................!؟

2- این که روحانیان متحجرازامامان جمعه گرفته تا مراجع تقلید واحجابا ووااسلاما یشان گوش فلک را کرکرده است؛ خبربسیاربسیارخوبی است برای امیدواری های جنبش مردم ایران. امیدوارم که سال 89 سرشار از تلاش های جوانان برای بازپس گیری هرچه بیشتر" ازادی های لیبرال اجتماعی"(بخوان احترام به سبک زندگی های فردی) باشد.

3- چون باور دارم که عبور ازحاکمان پیشاتاریخ امروزایران به ایرانی هم لیبرال وهم دموکرات (آزادیهای اجتماعی وسیاسی توأمان) کارنشدنی نباشد؛ کاری شدنی هم نیست.لذا ابتدا باید ستون فقرات تحجرحاکم را با شادی- حتی تظاهر به شادی- وموسیقی ورنگ وآوازوهنرو....-البته اهمیت زیاد به جنبش زنان- شکست؛ تا ایران دارای یک حکومت مدرن شود وآنگاه که "فوتبال!" آزادشد. آزادی های سیاسی(دموکراسی) راهم دنبال خواهیم کرد.

4- درجاهای دیگر هم گفته ام: ایران برای رسیدن به تعادل، مجدداً باید به شرایط حکومت استبداد لیبرال برگردد. ومثل همۀ دولت های مدرن درحال گذارمشایه نظیر مصر وعربستان وعراق واندونزی وتایلند و...-البته با سرعت متناسب با عرف غالب خاص هرکدام از مثال ها- شرایط گذار را شروع وادامه بدهد.

5- جامعه شناسانی که جمهوری اسلامی را حکومت درحال گذارمعرفی کرده اند ومی کنند؛ گرفتارنوعی خلط مبحث هستند. چون که اولین شرط لازم برای حکومت درحال گذار این است که "حاکمان بالفعل" چنین حکومتی قطعاً باید مدرنیته را پذیرفته باشند وهم بخواهند که کشورشان را "گذار" بدهند.

6- آیا هنوزهم درایران کسی هست که شک داشته باشد درتفکر متحجر وپیشاتاریخ روحانیان ارشد وایدئولوگ حاکم؟ یا...هو


پ.ن:

اگرکمی پراکنده ام ببخشید. برگشتم سعی می کنم حواس جمع باشم.