۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

اختلاف های اخیرآیت الله ها!

The Triumph of Death



1- به روزهای عزاداری امام حسین رسیده ایم و هم به عشق عزاداری های شوخ وشنگ اختیاری درجوانی؛ والبته به درد عزاداری های سوگواراجباری درکهن سالی باید حرفی حضرت عباسی بزنم والاّ دلم آرام نمی گیرد ازدرد دوری ازوطن دردمند ازعملکرد حاکمان ووارثان حسین.


2- وامروز هرحرف حضرت عباسیی، بی بروبرگرد می رود سراغ آیت الله وحید خراسانی عزیز که منع فتوایی کردند نشان دادن چهرۀ "حضرت عباس" درسریال مختارنامۀ میرباقری هنرمند را. وحرف وحدیثی که این فتوا که بافریاد تندِ "نه چکمه های پیرارسال، نه کراوات های پارسال، نه ریش های دیروز ونه یقه دریده های امروزنتوانستند ونمی توانند حریف دین بمثابه فرهنگ شوند" ِ آیت الله وحید همراه بود بپا کرد دربین اقطار واقطاب. تاجاییکه هم کدیور آخوند اورا ملامت کرد وهم اکبر گنجی- تااطلاع بعدی نمی دانم جزو کدام قشراجتماعی دسته بندی کنم-. 
هم اصولگرایان داخلی نواختند به طعنه وهم اصلاح طلبان خارجی. والبته ابزاراین نوازش دوطرفه یک سؤال مشترک بود: "آیت الله وحید، سال 88 بعدازانتخابات کجا بودی که نه حکومت را تأیید کردی ونه مخالفان حکومت را".


3- من البته  قصدندارم بگویم آن چه گفت واین چه گفت وکدام چقدرحق دارد و دیگری چقدرحق ندارد- مثل همیشه-. این ها مطالبی است که یا خوانده اید یا می خوانید ویا اگرعاقل باشید همین نوشته را هم ازهمین جا رها می کنید ومی روید زندگی می کنید. ولی من می خواهم درمورد مواضعی که نسبت به مراجعی مثل آقایان وحید یا صافی وسایرمراجع غیرسیاسی دارم ونوع نگاه دینی آنان به جامعه و حکومت توضیح مختصری بدهم. به این علت بدیهی که اخیراً خیلی پُزمراجع راداده ام که ازحکومت آیت الله خامنه ای دلسردشده اند وهم نگاه نامنطبق با مدرنیتۀ آنان را نقد کرده ام ومی کنم.


4- فهم من از دین اینست که دین بعنوان امرفرهنگی سنتی وقدیم نه می خواهد ونه می تواند خودش را همراه وهمگام تغییرات قدیم به جدید کند. لذا همۀ روحانیان بدون استثناء وقتی بشرایط اجتهاد وبویژه مرجعیت می رسند ازجنبۀ مذهبی محافظه کار و از جنبۀ اجتماعی ضدمدرن و متحجرمی شوند. نمونۀ خیلی نزدیک وقابل نشان دادنش هم همین آقای مکارم شیرازی است که دراویل انقلاب که جوان وبانشاط بود یک روحانی لیبرال کامل بود واینک یک روحانی ارشد سوپرمتحجرشده است.


5- لذا از منظر درون دینی کمترین تفاوتی بین روحانیان ارشد نیست یعنی آیت الله خامنه ای همان طور می اندیشد که آیت الله وحید خراسانی یا آیت الله مصباح یا آقایان صانعی وبیات وجوادی وحتی مرحوم منتظری وامام خمینی. اینان همه از نگاه فتوای مبتنی بردرون ِدین، سنتی وگذشته گرا وجازم وسنگواره هستند؛ واختلافاتشان فراتر از شکیات درنمازنمی رود.


6- اختلاف رأی بین آقایان زمانی بروزمی کند که بخش سیاسی اینان چه برله وچه برعلیه جمهوری اسلامی ایران؛ فتاوای خودرا ازنگاه "برون دینی" ومبتنی بر نیازهای اجتماعی دنیای مدرن صادرمی کنند. دراین جاست که یک مشکل بنیادی سه وجهی بروز می کند وهمۀ مشکلات سی ودوسالۀ ماهم ازاین منظر بروزکرده است:


الف- مشکل اول: 
مخالفت فتواهای "درون دینی" با فتواهای "برون دینی" اولاً جرأت مجتهد فتوا دهنده، ثانیاً دامنۀ فراگیری این قبیل فتواها درتعداد مسایل مختلف مبتلابه جامعه، وثالثاً دامنه و زور تأثیرگذاری این فتواهای "برون دینی"  را برامرسیاسی واجتماعی هرچه بیشتر محدودمی کند. لذا این قبیل فتواها از نظر کیفی مربوط به اموردست چندم، از نظر کمی وتعداد بسیار بسیارمحدود وکم درمقایسه با مواردی که نیاز به تعیین تکلیف و فتوا دارند وازلحاظ تأثیر وپذیرش ازسوی مقلدان ومؤمنان بسیار کم شمارگان و مهجورهستند.یک فتوا درسی سال پیش راجع به شطرنج (موضوع حاشیه ای). وهیچ فتوا درهمۀ سی ودوساله در مورد حدود مالکیت دراسلام!(موضوعی کلیدی)بعنوان مثال.


ب- مشکل دوم: 
این است که روحانی سیاسی فتوا دهندۀ اجتماعی وبرون دینی هنگامی که برمی گردد بجلد حقیقی خودش درموقعیت روحانی مجتهد دین؛ وازدرون دین بخودش وفتوایش دربیرون دین نگاه می کند، خودش خودش را نفی می کند. بهمین خاطرهم است که مثلاً مرجعی مثل امام حمینی مجبور می شود درجلد حاکم فتوای "حرمت دین درحلال حکومت را بدهد"-همۀواجبات فروعات دین مثل نماز وحج را می توان برای بقای حکومت تعطیل مکرد- تا ازشراین سرزنش مدام دین درشکستن مرزهای امورحرام مثل شطرنج وفلس ماهی!خلاص شود. ولی چون این موضوع ِنفی خود نهایتاً نمی تواند دربیرون محقق شود لذا روحانی حاکم دربین فتاوی درون دینی وبیرون دینی خودش گیرمی افتد وبانوسان هرساعت وهرروز خودش بین ناسازگاری دوفتوای برون ودرون دینی به سرچشمگی واحد (خودش)؛ جامعه را هم درحالت سیال ونوسان وعدم ثبات وبلاتکلیف نگاه می دارد.


پ- مشکل سوم: 
این است که روحانیان غیرسیاسی که خواهان پیاده کردن فتوای درون دینی درجامعه هستند چون مشکل روحانیان سیاسی را ندارند ودنبال قدرت سیاسی نیستند؛ به حاکمان دینی فشارمی آورند که همان چندتا فتوای برون دینی نصفه نیمه راهم جمع کنند و جامعه را برمبنای مطلق فتاوی درون دینی (تفکرسلفی معروف به طالبانی) اداره کنند. وهنگامی که آخوندسیاسی وحاکم بالفعل استدلال وادعا می کند که با مطلق احکام اولیه وفتاوی درون دینی نمی شود جامعه را اداره کرد. حرف اصلی وکلیدی همۀ روحانیان از وحید وصافی وحتی مصباح می آید بوسط معرکه: 

"اگرحکومت شما حکومت مذهب شیعه هست باید برمبنای نص فقه شیعه (درون دینی) اداره شود. واگر-بهردلیل-اداره نمی شود وتوحاکم هم می گویی نمی شود. ما مراجع دین وصاحبان فتوای مذهب شیعه ارجح می دانیم که حکومت بنام دین خوانده نشود وحکومت جائرباشد تا گزندی متوجه دین نشود".


7- بنابراین حرف حساب این قبیل مراجع وبزرگان دینی، درمورد وجوب یا عدم وجوب حکومت دینی درغیاب معصوم نیست. اینان حکومت دینی تشکیل شده وعملاً موجودبنام جمهوری اسلامی را خطاب قرار می دهند وآن جملۀکلیدی را تکرارمی کنند. البته که اینان عیار های متفاوتی دارند مثلاً آیت الله صافی یا وحید حاضر نیستند پای فتوایی امضاء بگذارند که برای برپایی حکومت شیعۀ غالی به خون ریزی و کشتار زیاد  وازاین قبیل منجر شود ولی درعوض آیت الله مصباح عملاً طرفدار فتوایی است که قتل همۀ نفوس ایران را هم موضوعی پیش پا افتاده می داند دربرابر امر ثواب تشکیل حکومت مذهب سلفی درایران. 

8- ودلم می خواهد همین جا آن دعواهای بی پایان طرفداران چپگرای امام خمینی با مصباح یزدی را هم توضیح بدهم زیرا که فقط ازاین زاویۀ دیداست که مخالفت دیروز آیت الله مصباح یزدی باامام خمینی وموافقت سفت وسخت امروزایشان با میراث خمینی توجیه عقلانی می پذیرد:

"آیت الله مصباح یزدی درقبل از انقلاب به گزارۀ منطقی "درخیلی دوردست بودن عقلانی و زمانی ومکانی تشکیل حکومت دینی درایران"  مؤمن بود وتلاش های آیت الله خمینی را آب درهاون کوبیدن وتحمیل هزینه های زیاد وبی نتیجه به دین وطلاب می دانست. لذا  اصل رفتن بسوی توّهم حکومت دینی را قبول نداشت وهمراهی هم نمی کرد. اما وقتی درسال 57 ابروباد ومه وخورشید وفلک حرف عقلانی طلبه مصباح را زمین گذاشت وایران را سوار گردونۀ توهم آیت الله خمینی کرد. دلیل مخالفت ابتدایی مصباح هم باطل شد.

امروز مصباح یزدی دلیلی برمخالفت با حکومت دین ندارد. علت مخالفت او درگذشته ازموضع حقوق بشر وفلسفۀ سیاسی مدرن نبوده است که کماکان بمخالفت خویش تداوم بدهد. اوفقط بدلیل دردسترس نبودن گوشت می گفت این گوشت تن مردم بدبخت ایران نجس است والا می بینید که گوشت تن ما که سهل است آرداستخوان هایمان هم از هضم رابع آیت الله ها گذشته است وبه نشخوار چهارم رسیده اند؛ وهنوزمصباحیون از بام تاشام عربده می کشند وخون بیشتری را طلب می کنند. یا...هو


بعدازتحریر:
این مطلب را تا اینجا قبلاً نوشته بودم ودیگر به ساختارش دست نزدم. هرچند که من کل ماجرای مخالفان وموافقان روحانیان کمترسیاسی مثل آیت الله وحید وصافی راشامل مقاله ام معرفی کرده ام ولی ازآنجایی که موضع گیری های برادرحسین درکیهان همواره ازاهمیت نشانه های فروپاشی ازدرون را باخوددارد وشما هم این کلافگی واستیصال را دوست دارید؛ می گویم که شریعتمداری هم دیروز درسرمقالۀ کیهان از خجالت روحانیان بزرگی که فقط می گویند "خرماازکرگی دم نداشت" در آمده والبته امروز هم حرف مکارم را پسندیده که گفته اگرمشایی می گوید ما نمی فهمیم بماتوهین می کند ولی ما نمی خواهیم درشرایط "خاص الخاص"! کشورموضع گیری کنیم.

۲ نظر:

کیمیا گفت...

سلام
خبری از سلامتی ورفتن کمردرد نداده بودید؟
***
پس این "بند 2"یعنی چی؟
***
هنوزم نمی دونم جایی نوشتید که واقعا"مشایی والف-نون به چه مناسبتی کنار هم نشسته ان؟

Dalghak.Irani گفت...

سلام کیمیا
خوبم یعنی بهترم یعنی همینه دیگه. یعنی کمی بهتر. یعنی ما نمی توانیم منتظر خوب شدن باشیم برای شروع. همین که بهتری پاشوراه بیفت. حتی شده با عصا. بالاخره بهترازاین است که بخوابی یا بشینی وحتی چمباتمه بزنی روی گذشتۀ کمرت که جوابگو بود درسرپا کردن هیکلت!
فعلاً رو مود بند 2 نیستم اصلاً سؤالت را متوجه نشدم.
راجع به چگونگی مشایی قبلاً پرسیده بودی که من جواب اختصاصی ندادم وممکن است درآینده بنویسم یانه. درمورد چرا این دو پهلوی هم نشستن هم منظورت کجاست مثلاً درکنفرانس یا چرا دریک کابینه وتنگ هم هستند. ممکن است درسال آیندۀمیلادی چیزی هم مختص این نوشتم اگر همین نوشتن دراینجا تنها راه باشد برایم. فعلاً دارم ازلذت دیگرانی که از سال نوشان لذت می برند استفادۀ ایزاری می کنم. همه چیز کمی خشک بنظر می رسد باید کمی ورزش کنیم: آیروبیک!یا...هو