۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

محمدباقر قالی باف نجات یافته ازپروسۀ نطفه کشی!



1- اگرآدرسی که راجع به فیلسوفش می دهد حافظه ام درست باشد انشاءالله.  باید خالق "لویاتان" باشد وجناب "هابز" که درفرازی واقع بین - مثل همۀ فلسفه اش- می گوید: 
این داوری صحیحی نیست اگرچنانچه فکرکنیم همۀ آنانی که منصوبان درجه یک دیکتاتورهستند برسرکارها؛ لزوماً باید آدم های درجه یکی نباشند. برعکس دربرخی زمان ها دیکتاتوربرای محافظت ازقدرت خودش لاجرم از استفاده ازمدیران وکارگزاران بسیارکارآمد می شود، وبویژه این اتفاق درمورد نیروهای نگاهبانی محتمل تراست. (نقل به مضمون).
2- وقتی درماجرای وقایع کوی دانشگاه تهران درسال 78 خورشیدی، نیروی انتظامی چنان بدنام شد که دیگر ادامۀ مأموریت با کادرفرماندهی قبلی ممکن نشد آیت الله خامنه ای دست بدامان محمدباقرقالی باف شد برای برون رفت ازاین جنایت تابلو- جنایتی که باوجود اعتراف بعدی آیت الله به جنایت بودنش من اصراردارم که این خط جنایت از تفکر وخواست خود آیت الله آبشخور داشته، دارد وخواهد داشت- ومحمدباقرقالی باف هم درجسارت قبول مسئولیت درآن شرایط ملتهب وپلیس نابودشده؛ کاری کرد کارستان وهم درعملکرددرخشان شش سال فرماندهی برنیروی انتظامی مجروح وچندپارچه وتحقیرشده ومنفورتا سال 1384 خورشیدی.


3- خیلی زیادگفته ام از دشواری قبول مسئولیت درناحکومتی مثل جمهوری اسلامی. چون که درشرایط سیال وغیرمتعین مدیر چه وزیر باشد چه دربان نمی داند برمبنای کدام حکم وقانون ومقررات قطعی کدام کاررا انجام بدهد کاری درست انجام داده و فردا یا یک سال دیگر یا درآیندۀ نامعلوم زیرسؤال نخواهدرفت بخاطر وظیفه ای که انجام داده است. وشما این سختی را بیاورید به حوزۀ نیروی انتظامی که بهترین و ملایم ترین کارش گازگرفتن است. 
بازهم درنوشته های قبلی توضیح زیادداده ام که شما پاسبانی را درنظر بگیرید که نمی داند برمبنای چه حکمی وبه چه کسی تا کجا باید گیربدهد. نه تنها خودش نمی داند بلکه رییسش هم نمی داند ونه تنها رییسش هم نمی داند بلکه فرمانده کل قوایش هم نمی داند. وقالی باف این نیروی انتظامی بلاتکلیف وهرکی هرکی را به اوج محبوبیت غیرقابل تصوردرناسیستمی مثل جمهوری اسلامی رساند.


4- وقتی همۀ زورش رازد وآن بنزهای الگانسش را خرید وزیر پای پاسبان هایش گذاشت همۀ آنانی که فریب خورده اند وگمانی برای عدالت دراین دنیا دارند-من به مزخرفات سیاسی رقبا ودشمنانش واردنمی شوم که مهوع است- چنین تبلیغ کردند که قالی باف بودجه حرام کرده وکارطاغوتی کرده وتکرارحرف های روشنفکران گدا. درحالی که همان کلاس بنز های الگانس خیلی سریع رسوخ کرددرشخصیت لات های میراث کمیته های انقلابی وپاسبان های دوتومانی شاهنشاهی وپلیس قالی باف متشخص شد وزبان جوان خیابان "جردن"ی را هم آموخت.


5- من ازقالی باف بعنوان یک امید خوب درشرایط حاضرصحبت می کنم که اولویت همه مان خلاصی مطلق ازحکومت برمبنای شریعت -نشدنی وبلاتکلیف- هستیم. ولی من که این جا نیستم شعارهای قلابی بدهم وامید های واهی. پس باید از حداکثر خواسته مان تا حداقل توان مان دررفت وآمد باشیم تا اگر به 100 نمی رسیم درزیر 50 هم نمانیم وبدانیم که بین وضعیت فعلی تا وضعیت ایده آل 50 تاشماره دیگرداریم که برای تک تک 50 درجه اش باید هم فهم وهم تلاش داشته باشیم.


6- هم احمدی نژاد(کمتر) وهم قالی باف (بیشتر) ازنخبه کشی جان بدرنبرده اند اینان از "نطفه کشی" جمهوری اسلامی رسته اند وبهمین خاطر هم است که خیلی قابل شوخی کردن وخرید وفروش مرسوم درنسل اول انقلاب نیستند وقالی باف قطعاً می تواند رییس جمهوری سفت ترازاحمدی نژادهم بشود منهای لمپنیسم مخرب اوس محمود! اینان چون نگاهبانان این موحودیت بوده اند زبانشان خیلی درازتراست نسبت به آخوند ها که خودشان می دانند طفیل قدرتی هستند که نسل قالی باف برای آن ها جنگیده اند.


7- ما تا سال 64 خورشیدی که قیمت نفت افتادزیرده دلارورسماً ورشکست شدیم و مجبوراز لحظه ای تأمل به حال زارکشور. همه چیزمان را ازسخت افزار ونرم افزار نابود کرده بودیم درجنگی داخلی که درست روزبعدازپیروزی انقلاب وبتلافی بدون خونریزی بودن انقلابمان راه انداختیم دربین خودمان به اعدام وعقیده وقوم ومنطقه؛ و جنگی خارجی که راه افتاد بدون کمترین آمادگی جنگی متصور. بهترین جوانان مان را هم ازنظر استعداد وهم ازجنبۀ ایمان شقه شقه بعضویت گروه های سیاسی وجبهه های جنگ وزندانها ومیدان تیرهای آخوند های حکومتی درآوردند ونه نخبه هارا که هنوز نطفه بودند همه را کشتند.-کشتند کلمۀ دقیقی ممکن است نباشند بنابراین "نابود کردند" را هم می گذارم این جا که هرکس دوست داشت با آن تمام کندپاراگراف را-


8- محمدباقرقالی باف وقت انقلاب نوجوان 17 ساله بود برعکس احمدی نژادکه جوان بالغی 22 ساله وبرخلاف مهندس موسوی که مرد پخته ای 36 ساله. وقالی باف فقط جنگ خاطره اش است ازهمۀ چرب وشیرینی که انقلاب بکام دریوزگان وطفیلان حاجیان شرخربازارریخت. واو یک استعداد وجوهرناب است که ازهمۀ این حوادث جان بدربرده ودست خدارا درپشتش دارد. فقط به همین تصادف استعفای اوازسپاه فکرکنید. آیا یک هدایت ویژه نمی بینید درپشت آن درحالیکه امروزمی دانیم سپاهیان ژنرال به چه دنائتی سقوط کرده اند در رفتارهایشان با زیدآبادی ها وستوده ها ونوری زادها و....


9- آن خواننده ای که ازمن پرسیده ممکن است خودم حقوق بگیردستگاه قالی باف بوده ام مثل پدرمحترمشان وراضی- که تأکید کرده همۀ زیردستان قالی باف راضی اند- می گویم که نه. من افتخارکارکردن با این جوان برومندرا نداشته ام وایشان را برمبنای مدیریت های کلانش وزیرکی بازیگری سیاسی اش درمقابل احمدی نژاد داوری کردم. ونهایتاً می خواهم بگویم که خیلی آلودۀ این تقسیم بندی های گروهی اصولگرا واصلاح طلب و...نشویم ودرجایی که هیچ چیز جای خودش نیست آدم هارا ازروی کارنامه شان داوری کنیم. هنوزهم جادارد دراین مقوله صحبت کردن. مشارکت کنید من هم قول می دهم که هرازچندی راجع به امکانات بالقوه مان برای تغییرات حرف بزنم. یا...هو

۱۶ نظر:

ناشناس گفت...

آیا مردم ایران اینقدر احمق هستند که باز هم در انتخابات شرکت کنند؟
یعنی اینقدر احمق ؟
شما که ایران نیستید لطفا اینقدر انتخابات انتخابات نکن ما دیگه رای نمیدیم. محاله 40 ملیون در انتخابات شرکت کنن!

Dalghak.Irani گفت...

سلام
ازاینکه باعث ناراحتی شما شده ام پوزش می خواهم. بحث انتخابات الان زوداست ومن فقط می خواستم بگویم که حواسمان باشد ازقالی باف حفاظت کنیم. البته آن توصیۀ شما هم اگرانتخابی بگذارد آیت الله خامنه ای وفصلش هم بیاید وشما ومن هم که می خواهیم سربتن این رژیم نباشد موفق نشده باشیم سرنگونش کنیم باید داخلی ها مدافع شرکت درانتخابات باشند وبه خارجی ها بگویند دخالت نکن ونه برعکس. چون مردم داخل کشور به یک تغییر کوچک هم نیازمند هستند واگر چاره اش شرکت دوباره درانتخابات باشد شرکت می کنند. نه البته مثل 88 احتمالاً ولی بهرحال شما 50 درصد رأی دهندۀ همیشگی را دارید وخیلی غره نشویم به شعارهای آبدوغ خیاری عدم مشروعیت. من اصراری به چیزی ندارم من یک وبلاگ نویس اجباری دلقک وآواره هستم وحرفم بردی ندارد که شما را از الان نگران کند. بمان ومشارکت کن تا ببینیم چه می شود کرد والا چه می شودگفت را همه دارند می گویند. یا...هو

آفرین گفت...

من با شما موافقم. باید دنبال تغییرات کوچک بود، نه معجزات بزرگ یک شبه!
در این شرایط نا مطلوب، باید بهترین گزینه موجودرا پیدا کرد حتی اگر صد در صد آنچه می خواهیم نباشد.

Ali گفت...

سلام
خسته نباشید . امیدوارم که از درد دندان خلاص شده باشید .
یک احتمالی هم بدهید که اصلا در انتخابات ۱۳۸۴ کاندیدای محبوب مورد نظر رهبری خود قالیباف بوده که از نامه کروبی بعد از انتخابات ۸۴ چنین بر می آید . آنجا که فرزند رهبری را متهم به حمایت از نامزد خاصی میکند و میگوید که فرزند شما، تا چند روز قبل از برگزاری انتخابات به ستاد قالیباف رفت و آمد میکرد و در چند روز باقیمانده به برگزاری انتخابات به سمت ستاد احمدی نژاد چرخید .
و ظاهرا حمایت بی چون و چرای رهبری از قالیباف بود که شورای شهر آباد گران مجبور میشود او را بعنوان شهردار تهران انتخاب کند .
من هم از رنگ چشم ها و موهای بور سردار دکتر خلبان قالیباف خوشم میاید ولی هر وقت یاد حفاظت اطلاعات ناجا در دوران ریاست ایشان و یا نامه سرداران سپاه به خاتمی میافتم پیش خودم میگویم یک وقت از از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه نبریم .
به نظرم به کسی درجه بالاتر از سرهنگی نمیدهند مگر آنکه مطمئن باشند روز حادثه حاضر است سر لوله را هنگام شلیک افقی بگیرد
البته اگر از من بپرسید خوب اگر قالیباف هم نه پس به کی باید رای داد؟ خودم هم نمیدانم .

ناشناس گفت...

مشکل اینه که ما همه چیز رو سیاسی می بینیم. هر چقدر هم آدم خوبی باشه، اما سر جای خودش نیست. شما به من بگویید که آیا کسی که مدیریت استراتژیک خونده، شایسته گرفتن یک پست شهری هست یا نه؟؟

او هم فرقی با دیگران ندارد. اگر ایتگاه های مترو تهران رفته باشین نمی دونم اشکال از قالیبافه یا اطرافیانش، که در تابلوهای بزرگ برنجی با خطوط درست نوشته اند که مثلا این استگاه در تاریخ فلان به دست محمد باقر قالیباف افتتاح شده است!! من هیچ از این حرکت چاپلوسانه و خود بزرگ بینانه خوشم نیامد. تو به عنوان شهردار فقط به وظبفه ات عمل کردی. منتی روی سر ما نداری که تابلویش کنی بزنی به دیوار مترو.

بهشب گفت...

سلام.

Dalghak.Irani گفت...

خب با یک افرین به آفرین شروع کنیم که خیلی منتظر مانده برای یک جواب کوچک.
آری دخترم باید با ممکن هم کارکرد وقتی که آرزودردسترس نیست. همۀ ما دلمان می خواست چوب جادوی آرزوی بچگی مان را داشتیم وبا آن ابرها را جابجا می کردیم ولی حالا که به اندازۀ رنجهای زندگی بزرگ شده ایم وکفتارها محاصره مان کرده اند چه! مرسی که همراهم هستی. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

اما با یا علی وسلام به Ali
اصلاً خودم هم مطمئن نیستم که کاردرستی کردم وزودهنگام وارد حریم سردارشدم یانه. تا موقعی که ماداریم حرفش را می زنیم سه سال مانده وهزارجورحادثه می تواند درراه باشد ازجمله اینکه حرف محدود وبی اعتنای امروز یک دلقک آواره بردی پیدا کند بهردلیل وعوض قاتق نان سردار وایران، قاتل جان این عزیزان شود. می دانید که درایران امروز آدم هارا با داوری هایی که توسط چه کسانی می شوند ارزیابی می کنند وبشخصیت خود طرف خیلی اعتنا نمی کنند. درمورد مواردی که گفتی هم باورم این است که اگرهم قاعده آن باشد درمورد نظامیان ارشد اولاً همیشه استثنائاتی پیش می آید وثانیاً درناسیستم بی دروپیکرما بفیرازحوزۀ امنیتی سگ صاحبش را نمی شناسد. درضمن قالی باف شهردار اصلاح طلبان!شورای شهرهم است. ومن زیادوارد جزئیات انتخاب 84 هم نمی شوم ونهایت اینکه نامه به خاتمی هم اگر خاتمی معلوم شده باشد که آش دهان سوزی بوده این پاسخ را دارد که درسازمانی مثل سپاه خیلی راحت نیست بخاطر مسایل جزیی مرتب سازمخالف زدن. خیلی می توانم راجع به ده ها حسن قالی باف حرف بزنم که کمترینش همین بود که برای شما خاتمی بت ها می گویم درانتخابات 88 وقبل از منع آمدن ازطرف رهبر گفته بود که فقط زمانی کاندیدا می شود که خاتمی کاندیدا نشده باشد وتنها چیزی که دلم می خواهد این گوشه بگویم ازصدها دلیل رجحان قالی باف این است که آمدن قالی باف می تواند مثل افکندن وتاباندن نورباشد به ابدان منجمد ویخ زدۀ سپاهیان پاسداری که بدلیل غلبۀ جناح تندرو ومتحجر ونداشتن نماینده درحاکمیت رده اول بخواب زمستانی رفته اند. این خیلی زیاد مهم است که قالی باف توانایی تأثیرمثبت به رفتارسپاه را بیش ازهمه دارد. مرسی علی تا ببینیم چه می شود. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

به ناشناس محترم
سلام
اینکه فرموده اید مشکل این است که همه چیز را سیاسی می بینیم. وکاملاً درست است ومن یک حاشیه می زنم که دقیقاً بدلیل عدم توانایی سیستم درسیاست. ظرف سیاست شکسته وسیاست جاری شده درهرسوراخ سنبه ای درسرراهش ودرنتیجه سیاست کشور ازعمق تهی شده وبه ضخامت پوسته ای رسوب کرده روی همه چیز وهمه چیز وهمه چیز!
آن حرف شمارا هم مستند قبول می کنم- چون خودم ندیده ام- وهم بیشترازحضرت عالی بد می دانم. ولی نباید فراموش کنیم که ایران یک کشور عقب افتاده شده است ورفتارخیلی مدرن هم جواب نمی دهد. کمااینکه یکی ازقاتلان جان قالی باف درانتخاب 84 گرافیک مدرن تبلیغاتش شد وآن مصاحبۀ نابش با غولی مثل میرفخرایی. لذا برخی مواقع هم خیلی هارا باید با نشان دادن عکس مارمتوجه واقعیت کرد. ضمن اینکه من درمقاله ام یک جملۀ کلیدی دارم وآن این است:
"پس باید از حداکثر خواسته مان تا حداقل توان مان دررفت وآمد باشیم تا اگر به 100 نمی رسیم درزیر 50 هم نمانیم وبدانیم که بین وضعیت فعلی تا وضعیت ایده آل 50 تاشماره دیگرداریم که برای تک تک 50 درجه اش باید هم فهم وهم تلاش داشته باشیم."
موفق باشید وممنون که وارد گفتگو شدیم. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

به عزیزم بهشب
سلام ازماست هنرمند. پاینده باشی وپای رزم برای هنر. دوستتان دارم ومرسی که دلگرمی ام را زیاد می کنی با اعلام آمدن مبارکت. یا...هو

کیمیا گفت...

کاش همه دچار چنین "اطمینانی" می شدیم.کاش همین حالا و نه تا سه سال دیگه این"تردید"خاکستری بباره و جاش رو یه "یقین" آبی و صاف و روشن بگیره...

.....
کافر شده ایم از این مسلمانی ها
بر هیبت دین کسوف نادانی ها
بر گردهءاعتقادمان خنجر خورد
از دست تمام نابسامانی ها
.... «ساحل صالحی عزیز»

Dalghak.Irani گفت...

سلام کیمیا بانو
خوب شد که باشعر آمدی ویادم انداختی بگویم که نردعشق اسفندیار وهدیه وآن هنرپیشۀ چشم سبز و خواننده های لس انجلسی واکنش حقیرانه ای بود واست به هنرمند نوازی های قالی باف ودررأس همه ساختن سینما آزادی که محمد خاتمی تا نزدیک ویرانه هایش هم نتوانست ونخواست برود. واگرنبود شهرداری تهران سردارامروز چه بسا ازهنرهای تجسمی وهنرمندان مستقل وهنرمند خیلی راحت نمی شد آدرس سرپا بودن داد. وشما ها می دانید که درجمهوری اسلامی حتی نزدیک شدن به نرم افزارهای مدرن چه تاوان ها سختی دارد. اولینش هم اینکه باید ده برابر هزینۀ پروژه ای مدرن را باج بدهی به پروژه ها وآدم های سنتی. کاشکی کیمیا کاشکی. ولی اطمینان وامید بدنیا آوردنی هستند توسط مادران زندگی خوشحال مثل کیمیا. یا...هو

کیمیا گفت...

اون تردید،تردید از این که تغییر کوچکی رخ خواهد داد یا نه نیست.اما مردم دوبار با وجود ناامیدی با شور و امید شرکت کردند و این آخرین بار...این اشک وآه و ناله نیست.ناامیدی ام نیست.من و شاید ناشناس 1باور نداریم شرکت در هر انتخاباتی اصلا"کار درستی باشه.
در مورد 84 شک ندارم که بهترین کار شرکت بود و بابتش به هیچ عنوان پشیمون نیستم امابرگزار کننده ها همونا هستن ومعلوم نیست دوباره...
...........
قسم می خورم با وجود این بچهءشیطون (که هرچند وقت یکبار میاد سراغم و میگه «مامان!دوست دارم»ومنظورشم اینه که بغلش کنم تا با کیبورد و پرینتر و...پارکینگ درست کنه برای ماشیناش)اگه بخوامم نمیتونم گریه زاری کنم یا چادر به کمرم ببندم منظورم این بود که قبل از اینکه ببینیم کی و چرا،اگر می تونستید کمک کنید تا از دوراهی اول درست انتخاب کنیم ،بعدش میتونستیم امیدوارتر باشیم.

Dalghak.Irani گفت...

من هم همین را می گویم: لطفاً پسرشیطونت را بغل کن بگذارهربازی که می خواد بکند. مبارزه برای آینده اش فرداهم میشه ولی برای بغل وبوسه وبازیش همین الان وقتشه. خسته نباشی. یا...هو

ناشناس گفت...

بسیجی سبزاندیش
دلقک عزیز سلام
من هم با اندک تغییرات جزئی موافقم اما اگر احیانا انتخاب قالیباف توسط مردم همسو شد با انتخاب بت اعظم (ایت الله خامنه ای) به نظر شما قالیباف در عملکرد خود حتی خیلی کم جانب مردم را خواهد گرفت. هرگز.
یک مقایسه اشتباه هم ازجانب شما همیشه صورت میگیره که فلان کار ساده رو خاتمی انجام نداد یا حتی بسمتش نرفت ولی فلانی تونست. و این رو میذاری به پای لیاقت طرف.
درحالیکه همه میدونیم وقتی یک سردار سپاه شهردار تهران شد خیلی از امور اجرانشدنی رو با یک گوشه چشمی میتونه انجام بده. نمونه سادش بازکردن یک بزرگراه در تهران که به یک پادگان بن بست خورده. خوب معلومه هیچ شهرداری به اندازه یک سردار سپاه این قدرت رو نداره که اجازه بازگشایی یک اتوبان رو از وسط یک پادگان در مرکز شهر بگیره.

Dalghak.Irani گفت...

سلام به بسیجی سبزاندیش نازنین
هزاردرصد پاسخ سؤال اول شماست. یعنی قالی باف درهرموقعیتی انتخاب شود بغیر ازبهم زدن سیستم وساختار حقیقی قدرت سیاسی فعلی درهمۀ زمینه های کاری واجرایی بدون کمترین تردیدی بهترین وعلمی ترین کار ممکن دراین سیستم را بنفع مردم وبدون کمترین نرمشی درمقابل نیروهای واپس گرا انجام می دهد. تازه درموردرفتن بسراغ ساختارها هم من با اطمینان نمی گویم که نمی خواهد یا نمی تواند چرا که نحوۀ انتخاب، بعداز انتخاب وشرایط زمان درآن موقع بسیارکمک کننده می تواند باشد. ولی دراینکه قالی باف مدیری بغایت توانا وخوش فکر وصددرصد درراستای مردمش است من کمترین تردیدی ندارم.
اما درمورد مقایسه با سید محمد خاتمی باید عرض کنم که برداشت جناب عالی درست نیست وبافت شخصیت خاتمی متفاوت است با جنس عملگرای احمدی نژاد وقالی باف. خاتمی درگیر درخودش است وباقرض یک سری مفاهیم متناقض از دانش ونظریه های گوناگون وچیدن نچسب آن ها درکنار یکدیگربه یک خودارضایی روشنفکرانه رسیده ومی رسد که درهمان جا راضی ومتوقف می شود وقادر ومایل بکار عملی نیست چون هم تئوری هایش انسجام اجرایی ندارد وهم خودش برندگی درآویختن با رفقایش را ندارد. خاتمی هرچند درروی کاغذ بسیار گستاخ وجسور نمایش می دهد- این را حتی از دستورات روشنفکرانه ومتلک واره ودیکتاتور مآبانه اش برروی نامه های اداری زمان ریاست جمهوریش هم می توان براحتی فهمید-ولی عملاً بسیارتسلیم وتوجیه گر است. وشما مطمئن باش که آخوند های حکومتی چون موجودیت ماندن درقدرت شان با امر مدرن وامروزی درتضاداست به فرزند خودشان هم رحم نمی کنند درمورد مسایلی مثل سینما وموسیقی وهنر وزیباسازی ضمن اینکه ارتش ایران بدبخت تر از آن است که برای عبور ازروی نعشش - ونه فقط از وسط پادگانش- نیازی به لشکر کشی باشد. تازه باتوحه به تضادبنیادین ارتش وسپاه ارتش اگر هم زوری داشته باشد که ندارد رودرروی قالی باف سردار می ایستد ونه خاتمی ناچار! موفق باشی. یا...هو