۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

طلاب سربلند؛ کابوس آیت الله خامنه ای!


Vision After the Sermon


15- می دانیم که ورود به جرگۀ روحانیت از قدیم یا موروثی بوده است ویا قربة الی الله. تا اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد واکثریت ابن الوقت ها به این مردان خدا اضافه شدند. هر کسی که بوی کباب از گوشت تن رنجور مردم را شنید عرقچین بر زمین کوبید ودستار بست. وامروز ما در حال گرفتار شدن در چنگ کسانی هستیم که نه از روی ایمان به دنیای قدیم وجزم اندیشی به نام دین که از روی حساب وکتاب وعقل جزیی نگر ومنفعت دنیوی خویش یورش آورده اند برای تاراج ما! وباید هشیار باشیم ونگذاریم. اصل مقاله "مبانی اسلام..."
 ...............................................................................................
1- من در بند بالا روحانیان وطلاب جوان وبعدازانقلاب را آدم های فرصت طلبی که برای رسیدن به پست های سیاسی ودنیوی وآلاف اولوف مادی به حوزه های دینی رفته اند معرفی کرده بودم و بیشترین توجهم به نسل دوم انقلاب و آخوندهایی مثل رسایی و آقاتهرانی و سقای بی ریا و روانبخش وازاین قبیل بود وهنوزهم بردرستی نظرم تأکید می کنم. 

اما- واین اما خیلی خیلی مهم است- اعتراف می کنم که نسل سومی های انقلاب تعدادی نیز به حوزه رفته اند برای تأثیرگذاری جهت اصلاح دین ودنیای مردم ازدست حکومت آخوندی. ومن البته بطور اجمال درنوشتۀ "....لاشۀ دین" خطر آنان برای جمهوری اسلامی را معرفی کردم وگفتم که بزرگترین دغدغۀ آیت الله دراین سفر طلاب جوان بستوه آمده ازرنجوری جامعه هستند. زیرا که همۀ تقصیرها رانیز جز در آیت الله خامنه ای احصاء نکرده اند ونمی دانند.

2- وآیت الله ده روزفرصت داده بخودش ومیلیاردها تومان هزینه برای سفرش ودهها هزار کلمه وواژه درقالب سخنرانی های همه مثل هم و"مثل هم" هم مثل همۀ سی سال گذشته (بسیارخطرناک برای زیست بهترانسان بروی زمین) را فقط به این نیت و انگیزه راه انداخته وتحمل کرده است که به این طلاب جوان اخطارکند که تحمل تان نخواهم کرد؛ اگر به حکومتم لبیک مطلق وبدون چون وچرا نگویید؛ آن هم نه با رضایت خاموش که با فریاد های هیستریک هرروز. والبته یک جمله به این سادگی را بده ها وصدها سخنرانی و ملاقات وبازدید وشرف یابی وزیارت و نزاکت وتهدید  وتعریف وتحدید و تشویق وتمجید وتکذیب وتصدیق...  خرد ودر لابلای همۀ آن ها تقسیم وپنهان کرده است، تا نهایتآ کسی سردرنیاورد که هدف نهایی این سفرطولانی ودیر چیست!

3- درصورتیکه وزیربسیارمحترم وبا فرهنگ ارشاداسلامی که فقط یکی ازگماشته های نه چندان مهم رییس جمهور محبوب ومحجوب! ایشان است همین هفتۀ پیش بود که با کمال افتخار وگشاده رویی اعلام (ابلاغ) کرد که: "بعدازاین یارانه های مطبوعات فقط به نشریاتی پرداخت خواهدشد که مبلّغ ومدافع وضع موجود باشند." لذا انسان واقعاً شوکه می شود ازاین همه فقیر نوازی ونوکرتیماری رهبر عظیم الشأن که برای به زبان آوردن جملۀ ساده ای با مضمون "ازاین پس یارانه های نفتی/بودجه ای/رومیزی /زیرمیزی" فقط به مراجع، مجتهدین، مدرسین، معممین وطلابی تعلق خواهدگرفت که "پشتیبان ولایت فقیه باشید تابه مملکت آسیبی نرسد. امام خمینی (ره)" باشند؛ این همه احتیاط ووسواس ودقت بخرج می دهند.


4- من البته ترسم را ازدندان های این بار واقعاً کریه ولایت فقیه بشما سرایت داده بودم قبلاً. وچون پیران نسبت به جوانان بیشترمزخرف می گویند- بدلیل عمربیشتری که دارند- لذا شدیداً احساس وظیفه می کردم که بیایم وروزشروع هفتۀ شما دروطن را به این مژده متیمّن کنم که قطعی بنظر می رسد "حضرت آقا" باهمۀ اهن وتلپ اش بدجوری نگران شده ازتفکرتازه وبشدت پیش روندۀ "جدایی دین ازسیاست" درحوزه های دینی.  والبته تلاشش مذبوحانه است وخواهد بود برای جلوگرفتن از بازگشت قورباغه بمسیررُود. وچه خوب.

5- این که آیت الله خامنه ای اظهارنگرانی شدید کرده درهمۀ گفتارهای قم اش از "اسلام بدون روحانیت" و"اسلام منهای سیاست" درحقیقت خواسته با ادعای اولی ایزدومی را کمرنگ نشان بدهد. والاً هرعمه قیزی هم می داند توی این کشور که بعدازآن ادعای نه چندان فکرشدۀ دکترشریعتی درقبل ازانقلاب دیگر کسی حتی بشوخی هم ازاسلام منهای روحانیت حرفی نزده است تا چه برسد به یک موج اجتماعی مخرب! 

بنابراین همۀ وحشت ولایت عظما درهمان "اسلام غیرسیاسی" خلاصه است. این موضوع چنان بدیهی است که همۀ لشکرتکرارکننده وتبیین کنندۀ ترس ولی فقیه هم به یک ترس بودن این دوترس اعتراف کرده اند. ازجمله آخوند تقوی بولتن نویس و ابلاغ کنندۀ فرامین فرمانده کل قوا به امامان جمعۀ سراسرکشور که در گفتگوبا خبرانلاین می گوید:
در خصوص اسلام منهای روحانیت چطور؟ این تفکر چرا مجدد در مقطع فعلی به عنوان یک خطر مطرح شد؟فکر می کنم اسلام منهای روحانیت فرزند همان شعار اسلام منهای سیاست است. یعنی اسلام منهای روحانیت آن روی این سکه است. روحانیت یعنی مروج دین و دیانت، مفسر دین، مجموعه متخصص در امر فکر و معارف دینی که باید دین را برای جامعه تبیین و ترویج کنند. طبیعی است که اگر مروج دین و مفسر دین را بزنند دین را زده اند. امروز روحانیت ما همان اسلامی که امام بر آن دست گذاشت یعنی اسلام آمیخته با سیاست را ترویج می کنند. البته روحانیت در مسایل انسانی و حقوقی مانند اقشار دیگر است و امتیازی از این جهت ندارند. این طور نیست که این قشر ممتاز هستند و باید حقوق ویژه ای به آن تعلق بگیرد؛ ما هیچ گاه این را نگفتیم. طبق قانون جامعه اسلامی هیچ قشری بر قشر دیگر امتیازی ندارد و در برابر قانون همه مساوی هستند ولی در بحث تخصص و فهم اسلام باید از اینجا نشات گرفته و ترویج و تبلیغ شود.

۷ نظر:

ناشناس گفت...

سلام جناب دلقک عزیز. جلال هستم....پس از مدتی دوباره امروز به وبلاگتان سری زدم و گفتم سلامی کنم و عرض ادبی.دوستان جدیدی پیدا کردید خوشحالم.اما در مورد موضوع باید عرض کنم که در کنار نظر شما من فکر می کنم که رهبری از تبعات طرح هدفمندی رایانه ها بسیار نگران است که البته باید هم باشد با وضع این دولت بی برنامه همه باید نگران باشند و امده است تا علما و مراجع و بزرگان قم را راضی کند یا حتی تهدید کند که اقایان در این موضوع بسیار خطرناک محکم پشت نظام را بگیرند و یک وقت ساز مخالفی از بین علما بلند نشود و یا حتی بالاتر مراجع و بزرگان با نفوذ خود در بین توده های مردم انها را ارام کنند.با سپاس فراوان

Dalghak.Irani گفت...

سلام جلال نازنین
خیلی خوب کاری کردی که بعدازمدت ها مجدداً به وبلاگم سرزدی. نمی دانستم که وقت نمی کنی مرتب وبلاگم را ببینی. همیشه وقتی مطلب می نویسم یکی ازناظران را آقا جلال مردشجاع 25 سالۀ کارشناس ارشد فرض می گرفتم درذهنم. ولی همین که هنوزهم فرصت می سازی که بیایی ممنونم وخواهش می کنم ترکم نکن. درمورد نظر محترمت هم که جدلی ندارم فقط شأنی که من برای رهبر قائل شدم بالاتراز گماشتگی احمدی نژاد است. وآیت الله خامنه ای با خدا فالوده نمی خورد آنوقت برای یارانه ها برود دست بوس یک مشت آخوند پیزوری که اگر برای من وتو هم حنایی ازرنگ داشته باشند بین خودشان رسواتراز حضیض اند. ویک نکته اینکه گذشت زمانی که حوزه دینی می توانست روی مردم تأثیربگذارد. امروزه بغیر از اصلاح طلبان مذهبی حلقۀ جرس خودحوزه ای ها هم می دانند که آتش باشند هم فراتراززیرباسن مبارک جرقه نخواهند پراند. آن طلابی که من می گویم وضددخالت دین درسیاست هستند درحقیقت نمی خواهند تفکرشان را ازحوزه به جامعه سرایت بدهند بلکه اینان برعکس تفکرغالب درجامعه را می خواهند به حوزه غلبه بدهند. خیالت راحت باشد که حرف آخوند های سیاسی امروز را زنان درکابین شان وفرزندان حلال شان هم گوش نمی کنند تاچه رسد به تأثیرگذاری درامراجتماعی. البته که خفیه نویسان لاشخور ومأموران امنیتی فاسد حرف شنوی مزدورانه دارند ودیگرهیچ. من ازلندن بوی گندیگی آخوند های سیاسی را خفه شدم توچطوربغل دست یک گندیدن تاریخی هستی وهنوز هم فکرمی کنی آخوندحکومتی می تواند به تودۀ مردم سفارش شورش یا عدم شورش بکند. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام، خدا قوت
باز هم براي جسارتي آمدم كه بذل محبت شما جسورم كرده است. درخواستم مرتبط به اين پست نيست ولي صميميت شما در پاسخگويي بي حوصله صبركردنم كرد.توضيحاتي راجع به آقاي نوريزاد مي خواستم البته بدون حس كنجكاوي بيمارگونه و هيچ انتظاري در پاسخگويي شماندارم جز لطفتان در گسترش دانايي.و درضمن براي ثابت كردن حضور خانم ها در وبلاگتان من يك خانم هستم.

خ.آ گفت...

كلمه به كلمه تان را به گوش جانم مي سپارم . اين پست تان گر چه تلخ ولي نويد بخش است آرزويم اين است كه عمرم قد بدهد متلاشي شدن اين اكبير كبير را ببينم.ولي عجب نسلي بود نسل ما!!چه چيزها كه نديديم .در مورد كامنت به نيك آهنگ خيلي خوب گفته بوديد. راستش مدتي پي گير مطالب خودنويس بودم ولي يه جورهاي آدم را خنج ميزد مايوس كننده و غضب آلود و سياه و خاكستري بود ولش كردمچون واقعاً از زندگي سير شده بودم.عقيده دارم حيف است از نيك آهنگ . كاش يه مدتي تعطيل كند براي كمي تجديد نظر .البته واقعاً ظلمي كه در حق بچه هاي روزنامه نگار و خبرنگار و عكاس و كاريكاتوريست و... شد را با هيچ قيمتي نميتوان جبران نمود با هيچ قيمتي !و من تنها اميدوارم اينها با آن روحيه والائي كه دارند برما ببخشندآن روزي كه بازميگردند.
در پناه حق باشيد.

Dalghak.Irani گفت...

نمی دانم منظورت ازتوضیح راجع به نوری زاد دردانه چیست وچه موردی را می خواهی. ولی من درچند پست وبلاگم کوتاه وبلند به موضوع پرداخته ام وپست تازه را هم که تقدیم ایشان کردم وقول پست مستقلی را هم دادم. ودراینجا به این سخن کلی بسنده می کنم که: "جهت گیری متحول وجدید فکری محمد با محوریت انسان متشکل می شود درحالی که جهت گیری قبلی ایشان وفعلی بسیاری ازاصلاح طلبان ازموسوی تا خاتمی ومهاجرانی وکدیور و... هنوز تفکرخدا محوراست" محمدنوری زاد درپروسۀ فکری جدید خود خداپرستی است که خدا را برای بیشترلذت بخشیدن به انسان خدامی داند بدون اینکه به اوحق بدهد که بتواند درمقابل اعطای لذت معنوی کمترین امتیازی از نعمت ها ولذت های مادی بشررا مصادره کرده وبراومنع کند. قصه ازجنبۀ نگاه فلسفی بسیار مفصل است فقط تا این جا داشته باش تااگرفرصتی شد مفصل بگویم که با نگاه انسان محور کدام یک ازاین خدامحوران سابق نمرۀ قبولی برای تحول درجامعه می گیرند. واین فرمول کلیدی را هم حفظ کن تابتوانی همه را ارزیابی کنی:
"هیچ رهبر فکری نمی تواند بیرون از فکرخودبایستد. واگرادعایی کرد باید اول بخودش وسپس به نزدیکان وخانواده اش اجازۀ انتخاب آزادبدهد بدون هیچ گونه ملاحظه کاری موقعیت اجتماعی یا هرعامل باز دارندۀ دیگر" فائزۀ نوری زاد مثال خوبی است درشکل ومحتوا برای نشان دادن دومقطع فکری محمد و آزادگی او" به لاف زن ها گوش نکن. محمدیک کودک است: معصوم.
ضمناً سلام وچه خوب که شما یک خانم هستید آخرمن هم مصاحبت با خانم ها را ترجیح می دهم. چون من قبل از هرعنوان اعتباری که داشته ام یا دارم. به اعتبار حیوانیتم یک آدم- درمقابل حوا- هستم. از فروید تا محمدامین. مرسی. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

وسلام به خانم آشنا ولطیف (پرلطف)
مرسی که کامنت گذاشتی ومرسی که مثل همیشه حمایتم کردی وهمۀ آرزوهای خوبتان انشاء الله درپیش است. والبته همه را تشویق کنیم که با آشتی بازندگی وشادی دررسیدن پروژۀ "کامیابی به پهنۀ ایران" مشارکت کنند. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام،خدا قوت.توضيح جالبي بود. منظره جديد و زيبايي نشانم داديد.سپاسگزارم