۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

نقش آیت الله خامنه ای درپشت وقایع مشکوک!

الف- بمناسبت این سخن مهدی کروبی عزیز که گفته ازقتل های زندانیان درسال 67 خبرنداشته است واضافه کرده که محتمل است که خودامام خمینی هم خبر نداشته بوده است. والبته آن حرف بسیارمهم دیگری ازاحمدمنتظری درمورد دست خط نامۀ عزل پدرشان معروف به 68/1/6 که خط حاج احمد خمینی بوده است. این نوشته را بازنشر می کنم. فعلاً توضیح واضح ترازاین لازم نیست ولی این خیلی طبیعی است که عوامل اطلاعاتی با گرفتن فیلم ومدرک یک لذت مکروه حتی از فرزند امام اورا بمدت چندسال از65 تا70 دراختیارداشته بوده اند.
ب- تیترمطلب را به این دلیل به نقش آیت الله خامنه ای اختصاص دادم که تقریباً از هنگام شروع تسویه های درونی جمهوری اسلامی که با آیت الله شریعتمداری آغازمی شود همۀ گواهان وگویندگان ومصاحبه کنندگان درمورد این وقایع "تسویۀ خونین" گفته اند که مطمئنند آیت الله خامنه ای حتی خبر نداشته است تا چه رسد به نقش. واین باتوجه به علاقه وتخصص مستند ایشان درامورامنیتی و اطلاعاتی بسیار سؤال برانگیزاست تا رافع اتهام. واتفاقاً عدم وجود رد پایی از ایشان دراین وقایع باید مقوم دخالت حتمی ایشان گرفته شود با منطق اطلاعاتی و امنیتی. 
پ- یک واقعیت تلخ هم این است که آیت الله خامنه ای معلولیت سنگینی را نصیب برد ازترورهای مجاهدین خلق. وقتی متوجه باشیم که برای مردروحانی به شهرت وخوش قوارگی آیت الله وضعیتی پیش می آید که حتی برای طهارت شرعی محتاج همسرش می شود و اتوریته ای که معمولاً مردروحانی درمنزل دارد و...فاکتورهای بسیار زیاد روانی وزیستی ازبین می رود؛ انتقامی که نطفه می گیرد ومثل سرطان رشدمی کند، می تواند بسیارزیاد "نابودگر" باشد: هرکس وهر چیز که حق زیست طبیعی را ازمن گرفت، وهرکس وهرچیزدیگری که کوچکترین ارتباط فکری یا پشتیبانی حقوقی با این جریانات داشته باید ازحیظ انتفاع ساقط شود. - البته این فقط یک تجربه است والاّ من متخصص این رشته نیستم واساتید می توانند کمک کنند.-
ت- این کامنت مربوط است به رحلت آیت الله منتظری ودروبلاگ مسعود بهنود منتشر شده است
عکس من
Blogger Dalghak.Irani said...
1- آیت الله خامنه ای تنها روحانی مکتب موعود گرای مشهد بود که امام خمینی شناختی از ایشان نداشت تا نزدیکی پیروزی انقلاب. ایشان توسط حضرت آیت الله العظمی منتظری به امام معرفی شد برای اولین بار ودر بین روحانیان شورای انقلاب جای گرفت. وهمین طور بود نصب ایشان به امامت جمعۀ تهران، هنگامی که آیت الله منتظری تصمیم به بازگشت بقم گرفتند وآیت الله خامنه ای را به امام پیشنهاد کردند.  
2- از سال 1365 که نیروی جسمی ودماغی امام خمینی روبه تحلیل نهایی می رفت تا هنگام رحلت امام وقایعی رادیکال بوفوع پیوست که نه تنها با مواضع اصلاح طلبانۀ رادیکال امام خمینی در شروع وپیروزی انقلاب سازگاری نداشت ؛ بلکه با مواضع انقلابی بعدازانقلاب-چپ های مذهبی وغیرمذهبی نقش خود شان را تعریف کنند- امام تا سالهای 1365 هم همخوانی قابل نشان دادنی نداشت.   
3- آیت الله خامنه ای که درهنگامۀ تخس اعضای شورای انقلاب بین وزارت خانه ها بخش امنیت وجنگ واطلاعات را برگزید دررفتن به وزارت دفاع شهید مصطفی چمران- ودیگر هیچ گاه از حوزۀ محبوبش جدا نشد- اولین روحانی شد در شکستن عملی مخالفت امام خمینی با ورود روحانیون به سمت های اجرایی. ایشان البته اولین روحانی هم شد که بخاطر تحریف سخن امام در نماز جمعۀ تهران از ایشان تذکر جدی وعلنی گرفت. وبه این اولین ها اضافه کنید مخالفت صریح آیت الله خامنه ای با ولایت فقیه را در آن کشاکش نخست وزیری میر حسین موسوی وآن ماجراهای "مولوی- ارشادی" 99 نفر از نمایندگان مجلس. و اگر خواستید ادامه بدهید با عدم تفویض فرماندهی جنگ به قوۀ مجریه ورییس جمهورو واگذاری آن به رییس قوۀ مقننه آیت الله هاشمی رفسنجانی.  
4- وآیا آیت الله خامنه ای با مصادرۀ وزارت اطلاعات از بدو تشکیل آن وسایر عناصر اطلاعاتی امنیتی تاکنون؛ توانست هدایت گر پشت پردۀ همۀ اتفاقات و بحران های "جلوگیرنده ازتشکیل حکومت قانون بجای انقلاب مدام" شود!؟ وآیا کار تا آنجا پیش رفت که امنیتی ها توانستند با گروگان گیری فرزند امام- که نگاهی متمایل به زندگی معمولی هم داشت- افکار ونقشه های خودشان را در اعلامیه های امام خمینی بریزند وبشود آن چه که نباید می شد!؟ وآیا ری شهری موسوی وفلاحیان هاشمی مثل دری نجف آبادی خاتمی همه از یک نفر ویک مرکز دستور نمی گرفتند در مرگ های خاموش!؟   
5- قطعاً در آینده ای نزدیک پرده ها خواهد افتاد واسناد جواب خواهد داد به این سؤالات- توبگو شبهات مثل همیشه- ولی چله نشینی چند سالۀ حاج احمد آقا بعد از فوت پدر وآن مرگی که تنها بارزه اش غیرطبیعی بودنش شد تاکنون. ویا عدم اطلاع هاشمی از فرج سرکوهی که با اعتماد وراستی از آلمان او خبر بدهد بجای زندان! ومرگ آیت الله لاهوتی را که دیگر همه اعلام کرده اند بعمد و...نمی توانند قرائنی باشند برای شروع به تفکر وتعقل که نفع همۀ این اتفاقات واین موضع گیری های شداد وغلاظ امام خمینی درروزهایی که همۀ توانش را وانهاده بود بر اثر کهولت وبیماری به چه شخص وگروه وتفکری رسید. 
6- وآیا عزل آیت الله العظمی منتظری یک تصمیم "بازی قدرت" حوزۀ امنیتی نبود!؟ گیریم بخط وزبان امام خمینی- حتی- که از سوی پسرش می گفت ومی نوشت. ودم خروس آن نامۀ 68/1/6 را چگونه باید توجیه کرد که پس گرفته شد بانامه ای ملایمتر دردوروز بعد. واحمد آقا که تازبان گشود مرد. مرثیه برای"پدر حقوق بشر ایران- تعبیر زیبا از شیرین عبادی" بمناسبت نوشته ام وخواهم نوشت. خواستم ادای دینی کرده باشم به روح انسانی که"انسان" مرد. ورحمتی بوسعت خارج از مرزهای ایران را درتشییع خود بسیج کرد. 
7- وقتی آیت الله سید محمود طالقانی درگذشت هنوز می توانستم گریه کنم چون می توانستم بخندم. لذا بعد از سه روز که اشکم بند نمی آمد مرثیه ای نوشتم برایش با عنوان "...................." ودرهفته نامۀ جنبش برای آزادی علی اصغر حاج سید جوادی منتشر شد. اینک اما در حالی که ریشه های خنده های وطنم دیر زمانی است خشکانده شده توسط مبلغان مرگ؛ گریه ام بند آمده دروضعیتی متفاوت. لذا تنها قادرم بخروشم که حضرت آیت الله العظمی منتظری خدایت بیامرزاد تورا.یا...هو  
December 22, 2009 8:58 AM
 

۱ نظر:

ابراهيم سالك گفت...

بر این شواهد بیفزایید نمایش‌های لطیف ادب دوستی‌ و هنر پروری‌، احساسات رقیق آماده برای گریه ی سر صحنه در فرصت‌های مناسب و موثر، و ارجاع به جسم ناقص معظم له‌ بر روی صحنه از یک طرف، و از آن طرف گزارش‌های جسته و گریخته ی بریدگان از نظام از لحن تند و خشن و رک و پر عداوت حضرت ایشان در خطاب کردن و نام بردن از مخالفین شان در پشت صحنه.