۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

فوتبال با مقعد! (زیر18 سال نخواند!)


Figure with Meat


1- داستان خلقت:
همه آمده بودند برای برگزاری جشن های دوهزاروپانصد سالۀ شاهنشاهی. پاسی ازشب گذشته بود. من که میهمان رفیق ستوانم بودم برای ساعاتی؛ درحال بلند شدن برای ترک میهمانی این گروه ازنظامیان نیروی هوایی درمرکززرهی شیرازبودم که سروان قائمی بمب را ترکاند: 
جناب سرگرد "آتش افروز" ببخشید قربان جسارت است ولی؛ آیا شما می توانید بدون اینکه کون تان را جمع کنید ...تان را تکان بدهید. وبلافاصله ادامه داد تمرین نکنید محال ممکن است قربان.

2- این داستان خلقت را خیلی زیاد دلم می خواست اریجینال وبا جزئیات وبا تشریح لوکیشن وحال وهوای آن روزها تعریف می کردم برای شما ولی می ترسم روزی به این نزدیکی که نقابم بیفتد هوُاَم کنید ومن حوصلۀهوشدن ندارم برای قراردادی که نه پیش پرداخت دارد ونه پاداش برد وباخت. 
راستی خوب شد ازهمین جا منحرف شدیم به فوتبال. زیرا که انگیزه ام از پشت کیبورد امروز پرداختن به فوتبال ایران بود.


3- وهمۀ حرف من هم دراین پنجره به ایرانیان اینست که بیایید حرفمان را ساده وآخوندفهم وفوتبال دوست بزنیم. نه اینکه هرروز پانصد تا هزارصفحه لا طائلات بنویسیم وچاپ کنیم وبرنامه بسازیم وفیلم بازی کنیم که: اگر رییس فدراسیون...، اگر سرمربی...، اگرمدیرورزش...، اگر بازی تدارکاتی... اگرباشگاه ها...، اگربخش خصوصی...، اگرتلویزیون...، اگربخش دولتی...، اگربازیکنان...، اگرلژیونرها..، اگر کارخانجات...، اگرحجت الاسلام علی پور...، اگرسرداران تاج وعزیزمحمدی و ملاحی ومداحی وجعفری و...، اگر قاضی شریفی و...، اگرمنشور اخلاقی...، اگرنود وعادل...، اگر سقف قراردادها...، اگرمربیان منشوری...، اگر دزدی های میلیاردی...، اگر زیر میزی های کثیف ...، اگرخبرنگاران دلال...، اگر محیط ورزشگاه ها...، اگر خاله ام خایه داشت من دایی داشتم -حالابرعکس-...


4- وازآیت الله خامنه ای -که با فتوای دیروز آیت الله نوری همدانی مبنی بر قرار گرفتن سرنوشت بشریت دردستان رهبرمعظم ازسوی خداوند-  دیگرحجت براوتمام است که تصمیم نهایی را بگیرد؛ سؤال کنیم وپاسخش را عطف بهمان فتوای مذکور آخرین کلام بدانیم وتکلیف مان حداقل با فوتبال مشخص شود تا برویم سرگرفتاری های بعدی.  وآن سؤال ساده این است: 

"حضرت آیت الله العظمی حاج سید علی حسینی خامنه رهبر معززومکرم انقلاب اسلامی وجمهوری اسلامی مُدُّ ظلّه العالی. باسلام وتحیت: 
فوتبال یک ورزش اختراعی توسط انگلیس ودرقرون حاضر است. ازفوایدش هیچ مورد مثبتی ثبت نشده است. مدافعان آن می گویند این یک بازی هست که کاربرد سرگرمی وتفریح دارد وبرای مفیدبودن برای کسی یا چیزی اختراع نشده است والبته آنان مدعیند که درعمل تبدیل به مفید ترین وفرهنگ سازترین ورزش دنیای مدرن شده است چون که چنان به خودزندگی شبیه است که گاهی مشکل است بین یک بازی فوتبال 90 دقیقه ای بایک زندگی 90 ساله وازنقطه نظر رنجها، خوشی ها، همکاری ها، تکروی ها، فداکاری ها، تمرین کارهای دسته جمعی، امیدوارشدن ها، ناامید شدن ها، پیروزی ها، شادی ها، داوری ها، اعتراض ها، آسیب دیدن ها، برخاستن های مجدد، غفلت ها، سریع تصمیم نگرفتن ها وگرفتن ها، دقیق عمل کردنها ونکردن ها،  تمرین ها، پشتکارها، مداومت درتعقیب هدف ها،...   وازهمه مهمتر لذت بردن ازهمۀ این کنشهای مثبت ومنفی درپایان مسابقه ورضایت برای مسابقۀ بعدی مثل رغبت داشتن بشر به زندگی حتی درسخت ترین وباخت ترین شرایط.
اینک پرسش اول ما اینست که آیا فوتبال امری حلال ومجاز است واگر آری چرا نباید با پذیرش مجازبودن زندگی وشادی وابراز هیجان درعرصۀ عمومی (امرمدرن) همراه باشد؟ وآیا شما قصد دارید....

5- حضرت آیت الله خامنه ای که تا اینجا با صبر وشکیبایی به حرف های من گوش می کرد یکباره به میز خطابه کوفتند که کافی است. دوستان عقلتان راندهید دست این دلقک.  شماها روشنفکران با بصیرتی هستید وبرهمان سیاق سی ودوساله مشق کنید وعلت یابی کنید وما هم توش (تلاش) می کنیم وانشاءالله این مشکلات بنیادی هم با آمدن امام زمان حل می شود. والا اگر الف اول رابگویید دلقک ازشما خواهد خواست که ازمن بخواهید بورزشگاه فوتبال بروم وفوتبال راوهرآنچه مربوط است به زیبایی وزندگی وشادی برسمیت بشناسم و رضایت بدهم حکومت ایران مدرن بشود ومردم مثل هرجای دیگردنیا با عقل خودشان کاروزندگی و تفریح کنند وماهم درمقام رهبر معظم به این سرخوشی ودلخوشی دنیوی مردم مفتخرباشیم ووقت مان را صرف عبادت وشکرگزاری بدرگاه احدیت بکنیم. 


6- سپس مقام معظم رهبری درحالیکه بسیار راحت بنظرمی رسیدند فرمودند: ولی این دلقک وهمۀ دلقک های غرب وشرق کورخوانده اند. ما نه فوتبال را آزاد وحلال می دانیم ومی کنیم ونه آنرا حرام اعلام می کنیم. وهمین طوراست نظر فقهی ما درمورد موسیقی، سینما، هنرهای تجسمی، انواع حجاب زنها، کف زدن وصلوات فرستادن توأمان برای شادی وغم وجشن وعزا ماهرچه سؤال دراین زمینه ها بشود پاسخ می دهیم وآخر پاسخ مان مثل همۀ گفته های حکومتی مان اضافه می کنیم: "مشروط به اینکه..." واین مشروط به اینکه را دراختیار هرآنکس می گذاریم که ما اراده می کنیم واو می تواند امروز یک عامل راشرط قراردهد وفردا عامل دیگری را که ممکن است با شرط امروزش کاملاً متضاد باشد.... 
دشمن می خواهد با مشغول کردن ما به این مسایل بنیادی که خوشبختانه ازنظر شما جزیی وپیش پا افتاده است ما را از ادامۀ کشورداری بازدارد.

7- ایشان سپس دلقک را موردعنایت قرار دادند وفرمودند: واما دلقک پیر بتو هشدار می دهم که دست از این دلقک بازی ها بردار وبرای اینکه شیرفهم بشوی که با چه کسی طرف هستی فقط یک آدرس ازهمین نوشتۀ خودت می دهم وتوخودبخوان حدیث مفصل ازاین مجمل.
من ویارانم همان کسانی هستیم که امرمحال "داستان خلقت" تورا که دربند اول آورده ای باطل کردیم وامرمحال را نه تنها ممکن بلکه بسیار سهل الوصول نشان دادیم. ما بدون اینکه حتی یک رِزوِه کونمان را تنگ کنیم  وبه اعتراف خودتان ترتیب داشته ونداشتۀ شما دراین کشور را داده ایم ومی دهیم...  یا...هو


8- ومن ازدیشب انگشت حیرت درشقیقه مانده ام برای شناختن آن دردانه ای از خوانندگان وبلاگ دلقک ایرانی که ازپشت سرمن بلند دادزد : 
"ولی حاج آقا خلاف بعرضتان رسانده اند مثل همیشه. شماها فقط با کون های گشادتان توی کشورما ریدید. که بزودی باید هورت بکشید برعکس."
راستی کسی ازشما این خواننده را می شناسد سلام مرا برساند وبگوید ایول بابا حال کردم...
...........................................................................
این یکی از ده ها ژانر ادبیاتی است که دوست دارم گاهی بنویسم. با خودکلمۀ واقعی وتوضیح دهنده. قبول دارم که نقل قول آخر از خوانندۀ وبلاگ کمی زیادی تصویر ناخوش آیند می سازد. ولی شما تحمل کنید چون برخی ازدوستان صدمات شدیدی دیده اند که باید برون ریزی کنند با دشنام. ودرهرصورت قصدم رضایت شماست فقط.

۱۱ نظر:

کیمیا گفت...

خوش به حال زیر هیجده ساله ها!

Dalghak.Irani گفت...

خب کیمیا ازاین جا شروع کنم بجواب برای تو.
خوب خودت را لودادی. توکه اینقدربی تربیت نبودی که آنهم به یک روحانی... اگرپدر بفهمند حتماً دعوات می کنند. درضمن صدات اینقدرکلفت بود که من فکرنکردم شما باشی. حالا راستش را بگو خودت بودی یا الکی قمپزدرمی کنی!
cheer یا...هو

کیمیا گفت...

من دیگه با وبلاگ دلقک ایرانی ام قهرم .دیگه ام اینجا نمیام

Ali گفت...

عالی ، همه شیر فهم کن
خدا رحمت کند عبید زاکانی را
یکی از بهترین ها یتان بود
خسته نباشید

ابراهيم سالك گفت...

نقد بی‌ ادبی‌، ادبی‌ ۱۸+ سالی‌ بود که به قول شهرام شکیبا، در شرایط کنونی بسیار قابل تامل بود.

من هم اگر بخواهم یک نقد بی‌ ادبی‌ بنویسم می شود این که: این همه وقت خون دل خوردیم و تا صدا مون در اومد که: هوار! دلقک فرمودند: مؤدب باش! باید فکر کنیم!
و اما تا احمدی نژاد اوباما را به هیلاری باخت و تیم فوتبال ایران به برزیل (خدای فوتبال)، دلقک به صحنه آمد که: زندگی‌ در ایران ممنوع شده، چرا که فوتبال باخت،‌ ای هوار!

و البته که فوتبال بدل از زندگی‌ است و اوباما تنها چاره ی بی‌ چاره ی احمدی‌نژاد، و البته که دلقک حق دارد و او هم هوار می‌‌کشد اما فقط گاهی. مثل ما که گاهی حق داشتیم.

ناشناس گفت...

درود رفیق, اما از این نوشته هیچ حتی اندکی هم سر در نیاوردم. شاید خیلی خسته ام . چشمها را به زور باز نگه داشته ام تا پیش از خواب کمی بخوانم تا روزم کاملا از دست رفته حساب نشود.امان از این سرمایه دارررررررررررررررررر ی ی ی ی ی !!

Dalghak.Irani گفت...

کیمیا خاتون.
اولاً که من نوشته بودم زیر18 سال نخوانند. وشما فضولی کردی که پایت را گذاشتی روی شهوت کورآیت الله خامنه ای ولیز خوردی.
ثانیاً خدا که آدم مهمی هم نیست. درپست قبلی ودرسورۀ توبه اسم خودش یادش رفته بود تو چطورانتظار داری که دلقک به این مهمی هیچوقت قاطی نکند.
ثالثاً دنیا وسیله ای مرغوب تر وکارآمد تر ونهایی تر از خانم های جوان ندارد برای هم آباد کردن وساختن واصلاحات دنیا وهم خراب کردن وجنگ وانقلاب درنیا. وبلاگ من که چشم دنیاست.
رابعاً بدون "ز"ن؛ "ز"یست و"ز"یبایی و "ز"ایش متوقف می شود. وادامه ممکن نیست. پس خواهش می کنم قهرنکن. لطفاً یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

Ali جان
بدادم برس وچه خوب رسیدی زیر کامنت این خانم کیمیا که مرا برده بود گوشۀ رینگ اخلاق آخوندی وغافل بود ازشیرینی زبان عبید زاکانی. خوبی آمدن بموقعت این هم است که هرچه باشد شما جوان ها بازبانی می توانید با هم دیگر حرف بزنید وراضی بشوید که من وامثال من الفبای آن زبان را هم داریم فراموش می کنیم.
مرسی بخاطر انرژی مثبتی که توی کامنتت جاسازی کرده بودی. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

ابراهیم سالک نازنین
هروقت بمشکل می خورم درهم فهم وهم پاسخ عمق منظوری که داشته ای درکامنت هایت. می روم سراغ آن "گام معلق لک لک" های آنجلوپولوس ات وروایت زیبا وشاعرانه ات ازشعرزیبای این نابغۀ سینما وتصویررا دوباره مرورمی کنم. ومی گویم خب ابراهیم مرا دوست دارد. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

سلام ازماست.
هروقت می گویم "ازماست" یاد این جملۀ کلیشۀ "خودتخریب" می افتم که:
اوووم...آه ه ه ازماست که برماست. واین یکی از کثیف ترین توسرخودزدنهایی است که نمی دانم کدام شیرناپاک خورده ای اختراع کرده است.

پس سلام ازماست رفیق.
بقیۀ کامنتت را نخواندم وقتی چشمم خورد به تکرار "ر" سرمایه داری. وگفتم خب امروزمان ساخته شد. یکی از رفقا هرچند خسته ولی اینقدر سرخوش است که پشت کیبورد، سرمایه داری را ببازی بگیرد. وخیالم راحت شد. مگرما چه می خواهیم غیرازکمی دلخوشی وزندگی. خستگی که همیشه هست وخواهد بود. یا...هو

ابراهيم سالك گفت...

شما راست می گوئید و من دلقک را دوست دارم و این پست را هم خیلی‌ زیاد.
اما گفتم حالا که قاطی کردن گاهی‌ مجاز شده، پس یک لک لک هم می تواند قاطی کند. لک لک به هر حال لک لک است؛ قاطی کردنش هم لک لکانه است. شما به دل نگیرید.