۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

پیشنهادرهبری مهدی کروبی یا ده فرمان!


عید فطرمبارک

1- انسان بدلیل داشتن عقل حیوان نیست. بنابراین جهت حرکتش بتبعیت ازگلّه بسمت آب و نان و جفت نیست فقط. انسان بتنهایی هم نیازمند رهبر است و خودش رهبر خودش است، تاچه رسد به خانواده و قبیله و قوم و جامعه و ملت که بدون رهبر امکان تشکیل و بقا ندارند.
در ضمن ما در هیچ کجا چیزی بنام رهبران یا گروه رهبری برای یک جمعیت مشخص نداریم. ما فقط "رهبر" داریم. رهبری که فرمان می دهد و زیردستان (اهل و عیال اعم از خانواده و قبیله و قوم و جمعیت و جامعه و...) اطاعت می کنند.

آری بحث تصمیم سازی مقوله ای دیگر است و امری کاملاً مشارکتی و در رایزنی و رأی سازی و رأی گیری و... تا به تصمیم رسیدن جریان دارد. تصمیم وقتی ساخته شد اعم از قانون یا غیر آن و به رهبرکه مسئول بجریان انداختن و اجراست رسید؛ جز در قالب فرمان مرید و مرادی سابقه ندارد نه در غرب ونه در شرق. -منظوردرجوامعی که پیشرفته اند. - خلاصه اینکه در جوامع انسانی لزوم رهبری یکه و مقتدر(لویاتان) اصل بنیادی و اساسی است؛ و فقط چگونگی تصمیم سازی قبل از مرحلۀ اجراست که صورت بندی های مختلف مثل دموکراتیک و استبدادی و الیگارشیک و... راپیش می کشد. با کمال سوگواری در جهان عقب افتاده؛ و تشدید شده اش در کشور ما ماجرا کاملاً بر عکس است: تصمیم سازی فردی است و اجرا جمعی. یعنی یک نفر تصمیم می گیرد و چند هزار نفر با تفسیر شخصی از فرمان آن یک نفر، فرمان می دهند، و چند ملیون نفر این فرمانرا هرجور که خودشان می فهمند اجرا می کنند یا نمی کنند.


2- هر آنچه که در فرمان اول گفتم مربوط است به جوامع و انسان های بهنجار و نرمال و در شرایط عادی؛ و پر واضح است که فرد و جامعۀ دیوانه و از خط اعتدال خارج و عقل زایل، ده ها برابر بیشتر نیاز دارند به رهبر. به رهبری که بتواند بسرعت دیوانگی ها و بی عقلی ها و احساسی گری ها و ندانم کاری هارا سر و صورت بدهد و شورش اجتماعی را به جنبشی هدفمند و عقلانی ویراستاری کند.

فرقی نمی کند که انگیزۀ دیوانگی در خود شخص و جامعه یا بیرون شخص و جامعه -بحق یا ناحق- باشد مهم خوداز خود بی خود شدن است که وقتی بهردلیل اتفاق افتاد بلافاصله باید رهبری وارد معرکه شده و از تخریب خود شخص یا جامعه(جنبش) جلوبگیرد. متأسفم که در جریان شورش های خیابانی سال گذشته دور را دادیم بدست جوانانی که هر نوع رهبری مرکزی را نفی و رهبری شبکه ای را پسامدرن و "ایول" معرفی می کردند و چنان حلقه را تنگ کرده بودند که بسیاری از بزرگان الفبا خواندۀ ماهم مرتب توی بوق می کردند که بدون رهبری عین رهبری است!. البته که گناه کبیره در این وسط به میرحسین موسوی مربوط است که هنوز هم نمی داند بالاخره ایشان کجای این جریان انتخابات بودند، هستند ومی خواهند باشند. اینکه بعد از این همه تنباکوسوزی در سالگرد همۀ مردگان ازجمله خودجنبش سبز افاضه می فرمایند که بنده همراه کوچکی هستم از راه سبزامیدملت ایران بیشتر بتعارفات هنرمندانه می ماند تا اعلان مواضع سیاستمندانه!


3-چندین بار نوشته ام و یک بار دیگر تأکید می کنم که جامعۀ ایران با ادارۀ در هرج و مرج انقلابی که با استفاده از و به استناد آموزه های ناکارآمد دینی است؛ خسته شده، و به بن بست رسیده است. لذا هرگونه حرکتی از سوی هر آدم و دسته و گروه و... که خواهان تغییر است -حتی احمدی نژاد و یاران- بسمت جامعۀ مدرن و پیشرفت خواهد بود. لذا من هم بعنوان یک مطیع بدون چون و چرا همۀ توانم را دراختیار رهبری قرار خواهم داد که گمان می کنم دست آوردهای مدرن واصلاحی باثبات تری- ونه لزوماً بیشتری- را بدست خواهد آورد. ما در دورۀ اصلاحات چیزهای خوبی راهم بدست آودیم ولی چون خاتمی و یاران سیاستمداران خوبی نبودند نتوانستیم دست آوردهای خوبمان را تثبیت کنیم و خیلی زود همه را ازدست دادیم.


4- من با احترام به همۀ اصلاح طلبان حکومتی* و مبارزاتی که کرده اند و می کنند و آسیب هایی که خودشان و خانواده شان دیده اند و می بینند؛ اعتمادی به راه و نحوۀ نگرش آنان ندارم چرا که همیشه با اختلاف فاز و دیرهنگام و فاجعه بار وارد بازی سیاسی می شوند. 

بجای اینکه بعداز هر شکست بیایند وعلل شکست را بررسی کنند و به نقاط ضعف خود اعتراف کنند و استراتژی را تصحیح و تاکتیک های جدید را تدوین کنند. یک دست آویز واقعی یا ساختگی از رفتار جناح مقابل می گیرند و شروع می کنند بشلوغ کاری و سرگرم کردن روشنفکرانی که ان قلت های جدی به عملکرد منجر به شکست شان دارند و بازی بیهوده را کش می دهند تا انتخابات بعدی و شب انتخابات مجدداً راه می افتند که حالا دیگر وقت سؤال و جواب نیست چون که هیولا(جناح اصولگرا) دارد ازبطری خارج می شود و شما(توده) نباید بگذارید و الا بدبخت می شوید و... و این البته فارغ از تفاوت های اصلاح طلبی من سکولار سیاسی با آنان سیاسیون مذهبی است. بنابراین با اطمینان 99 در صد که این عزیزان این بار هم بعداز فروکش کردن بیشتر جریانات روی صحنه و قربانیان بیشتری که از صفوف شان خارج خواهند شد؛ مجدداً مثل سابق و بدون کمترین فعالیت روشنگر و امیدسازی، شب انتخابات با توجیه و دستاویز دیگری ما را بشرکت انبوه دعوت خواهند کرد؛ من خواستار انتقال رهبری از اردوگاه اینان به شخص باثبات تر و سیاستمداری هستم.


5- البته که من مقاومت و مداومت میرحسین موسوی در این یک و نیم سال را هم می فهمم و هم تحسین می کنم. ولی شرمنده ام که از دست تحسین و تفهیم کاری ساخته نیست فعلاً برای جامعه ای که هر روز بیش از روز پیش بسمت قهقرای استبداد ناکارآمد می رود؛ و باید دست به اقدام و عمل حداقل بازدارنده زد. و البته کماکان مثل قبل از خرداد 88 معتقدم که میرحسین موسوی بدلیل دوری بیست ساله از میدان منازعه هنوز هم توان برآورد دقیق از کمیت و کیفیت سیاسی نیروهای اطراف ویا علاقه مند بخود را ندارد. ومهمتراینکه خودش هم تصویر روشنی از آنچه که در کسوت رییس جمهورمی خواست، یا در کسوت عضو همراه و کوچکی ازراه سبز امیدمردم! می خواهد نه داشت و نه دارد. 

مهندس موسوی بااینکه بدقت می داند که خواسته های قانونی و اغلب اخلاقی وی از حاکم کنونی پاسخی دریافت نخواهدکرد باز هم به نصیحت و روضه و ابلاغ "شرط بلاغ" بسنده می کند. البته که درمورد تک تک هرآنچه مدعیان رهبری موسوی دلیل بیان می کنند یا بکنند پاسخ مستدل موجوداست. و برای اجتناب از تطویل کلام به یک اشاره بسنده کردم- طرفه اینکه مهندس موسوی هنوز که هنوز است و پس از صدور 20 بیانیه! رهبری ِچیزی بنام جنبش سبز، شورش تلخ، راه سبزامید یا ناامید و... را نپذیرفته است.


6- رهبر یک حرکت اجتماعی ومدنی خواستار تغییر باید ده ها ویژگی داشته باشد که سه ویژگی ازاین ده ها خصوصیت غیر قابل جایگزین و معامله هستند. که اگر در شخص رهبر نباشند قرار گرفتن آن رهبر در مظان رهبری امری تصادفی، لغو وبی حاصل است و بایداز آن جلو گرفت:


7- صراحت:  اولین صفت بارز در رهبر یک جنبش تغییر خواه "صراحت" است. به این معنا که رهبر یک جریان اعتراضی مردمی باید بتواند بدون لکنت و گرفت و گیر سیاسی یا دیپلماتیک خواستۀ جنبش تحت رهبری و کنترل خودش را شفاف بیان کند. هرگونه کاربرد زبان استعاره و ایهام و ابهام و نیازمند تحلیل و تفسیرو برداشت دیگری ممنوع است و باعث شکست سریع جنبش می شود.

رهبری یک جنبش اجتماعی کاری سیاسیست ولی کاری دیپلماتیک نیست. درست است که سیاست ملازمه دارد با امر دیپلماسی ولی ایندو قابل تحویل بهمدیگرنیستند و سیاستمدار همانقدرکه باید فن دیپلماسی را خوب بداند در هنگام چانه زنی بیشتر؛ باید صراحت لهجۀ سیاسی داشته باشد درهنگامۀ رو در رویی با پیروان ورأی دهندگانش. چرا که او دیپلماسی راهم برای منفعت هوادرانش بکار می گیرد و نه برای پنهان شدن از رأی دهندگانش.

8- شجاعت: شجاعت واژۀ آشنایی است و نیازی به توضیح بیشتر من ندارد. فقط بر این نکته مجدداً تأکید کنم که شجاعت مورد نظر من؛ شجاعت مبتکر و همآورد طلب  و تهاجمی "پیروزی خواه" است و نه شجاعت ساکن و منتظر و فداکار و تدافعی "شهادت طلب". همانطورکه قبلاً شرح کرده ام در اینجا.

9- صداقت: صداقت یک صفت عام انسانی است و لزومی بورود درصفات رهبر نیست. ولی از آن جا که عدم صداقت حاکمان مذهبی ما در سی سال گذشته تا بدانجا مفتضح بوده است که  یکی از حسرت های جامعۀ ماشده است آرزوی بازگشت به بدیهیات انسانی؛ ناچار در اینجا هم آورده ام و آن زمانی است که رهبرنباید دروغ بگوید ووعدۀ خلاف بدهد و رهروان را فریب بدهد و نام آنرا دروغ مصلحت آمیز بگذارد. رهبر البته می تواند هرآن چه را که تشخیص می دهد بر زبان بیاورد.

لیکن هر سخن او باید اول صریح و بدون پرده پوشی باشد و دوم راست و عین واقعه. نه اینکه بگویم هررهبری چنین نکند از رهبری ساقط است نه! منظور این است که رهبر اگر این خصوصیات حداقلی را نداشته باشد ره بدهی نمی برد وبهتر است عرض خود کم کند و زحمت رهروان ندارد.

10- باز هم ابر و باد و مه و خورشید و فلک زدند پس گردن رژیم درمانده، تا نهایت بلاهت را مرتکب شده واز شورشی بی دلیل که به جنبشی بی بدیل تبدیل شد ودراثر سهل انگاری و بلاتکلیفی گروه تصمیم سازان و رهبرش ( اصلاح طلبان حکومتی) فسرد و در حال مرگ بود؛ وبا حمله بمنزل تنها مرد میدان مبارزه از طاغوت تا یاغوت، شرایطی پیش رو آورد که بتوان مجدداً جنبش را احیاء کرد؛ باید نهایت بهره را برد و در یک تصمیم میهنی وعجول- توسط مهندس موسوی وسیدمحمد خاتمی واحزاب مشارکت ومجاهدین- 

رهبری جنبش را بنام "حجت الاسلام والمسلمین شیخ مهدی کروبی" سند زد و امیدوار بود که بزودی زود او می تواند حرفش را صریح بزند بهمۀ آنانی که توّهم مالکیت جنبش دارند اعم ازسبز ومذهبی وسکولار ولائیک و... تا هرکس در چهار چوب مشخص شیخ نمی گنجد تکلیف یک سره شود؛ و هم من وامثال من که به اصل تغییر بماهو تغییر ایمان داریم دراین نکبت وفلاکت گیرافتادۀ کشور، بتوانیم نه از منظر"بیا باهم بحث کنیم و دموکراسی! باشیم" بل از منظر "در خدمتیم قربان! دستور بفرمایید" به خدمت زیرپرچم احضارشویم! -من کشته مردۀ آن دستور هستم و نه مقدار و اندازه و جنسش. آنانی که در غیاب هرگونه دستوری برای تحرک مرثیۀ "آگاه باید کرد" می خوانند به جوانان "منتظرزندگی" خیانت می کنند.- یا...هو
................................................................................
*منظورم ازاصلاح طلبان حکومتی جناح سید محمد خاتمی سرگردان با بیشترین یاران ازاحزاب مجاهدین ومشارکت است.

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

این سند رهبری جنبش را چه کسی زد؟ حکومت یا جنابعالی؟ شما مثل اینکه دلتان برای یک دیکتاتور خوب تنگ شده میخواهید از کروبی دیکتاتوری بسازید که دستور دهد و بقیه بگویند چشم در خدمتیم! نه جانم آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت . نه موسوی نه اصلاح طلبان نه بنی صدر نه رجوی نه رضا خان نواده رضا خان سند رهبری این ملت و این جنبش را به چنگ نخواهند آورد.سند رهبر اینبار بنام 70 میلیون نوشته شده و پس هم گرفته نخواهد شد.شجاعت کروبی به جای خود به نظر من که یکی از این ملتم بگذار کروبی و خاتمی و موسوی هم هزینه دهند و یک هزارم دردی که ما در این 30 سال کشیده ایم بکشند شاید یک میلیونیم ازگناهانشان در حق این ملت, در قلب این ملت بخشیده شود. همین نه بیشتر.

Dalghak.Irani گفت...

سلام قربان بنده درخدمت حضرت عالی هم هستم دستوربفرمایید. کدام سبوشکسته! پیمانۀ حضرت ولایت عظمی که پروپیمان سرجایش است. نکندسی سال خارج بداخل می گفته دوماه دیگرمی روند حالا قراراست سی سال دوم را داخل بخارج بگوید اینها که رفتند نوبت ما79 میلیون است که چکاربکنیم. ازطنز وکمی سربسر هم دیگر گذاشتن گذشته؛ انتظاردارم که اول مطلب را بخوانید واگرعلاقمند هستید دوباره بخوانید وبارسوم با تأنی واستپ بای استپ بخوانید وخوب توجه کنید که من چه گفته ام وآنگاه نقدخودتان رامطرح بفرمایید تابنده هم افتخارپاسخ گویی داشته باشم. شما سروته مطلب را نگاه کرده ای ومن دلقک را متهم کرده ای که جنبش شما 70 میلیون را می خواهم مصادره کنم بدهم به دیکتاتور کروبی وفاتحه. درحالی که من می گویم خوب است هر کارجمعی بویژه اگر ازجنس حنگ(جنبش) باشد نیازبه وحدت فرماندهی دارد والا کی دیده لشکربی فرمانده حتی توانسته باشد تپه های عباس آباد(مصلی که اگر500 میلیارد تومان دیگربقیمت های امروز وبموقع واگذارشودسال93 شایدبه بهره برداری برسد. ازمصاحبۀ مهندس رییس پروژه)را فتح کند که شما می خواهید 1/6 میلیون کیلومترمربع دشت ایران رافتح کنید. کمی بیشر باید مطالعه کنی. هم نوشته های مرا والبته نوشته های آکادمیک استادان رشته های فلسفه وجامعه شناسی وروانشناسی اجتماعی ودین شناسی ورفتارشناسی والبته تاریخ وتاریخ وتاریخ جهان.مرسی بخاطر مشارکت وممنونم که کامنت گذاشتی. من کمی هم ناراحتم درهنگام نوشتن این جواب. اگرتندی داشت بدل نگیر. من دلقک پیری هستم وشما اتهام بزرگی بمن زدی که می خواهم جنبش راسند بزنم. درحالی که من درخارج ازکشورم وسندجنبش پیش من نیست. یا...هو

رونیک گفت...

درود بیکران برتمام انانی که قلمشان را در راه ازادی ورستگاری وطن برکاغذ به رقص در می اورند ودرود ویژه برشما استاد گرامی
چند صباحی میشه که پیگیر نوشته های شمه هستم به حق باید اعتراف کنم که دیدگاه وسیعی دارید ئهمیشه از این بابت تحسینتون میکنم وافتخار میکنم که یکی از خواانندگان بلاگ شما هستم ...ممنون که قابل دونستین وبه کلبه این حقیر تشریف اوردین سرافراز فرمودین واینکه دوستی باشما مایه مباهات من خواهد بود ...
پایدار باشی
به امید ایرانی سبز وعاری از وطن فروش

ابراهيم سالك گفت...

http://www.sabzlink.com/story/28333

ابراهيم سالك گفت...

http://www.onmvoice.com/play.php?a=28524

Dalghak.Irani گفت...

مرسی رونیک نازنین
من هم بوجود شما فرزندان برومند ایران زمین وتلاشی که می کنید افتخارمی کنم. یا...هو

ناشناس گفت...

من به شما اتهامی نزدم خودتان نوشته اید که باید سند رهبری جنبش را بنام کروبی زدو سپس از او فرمان برد. و نوشته اید که هر کس در چار چوب شیخ نمیگنجد تکلیفش یکسره شود.خودتان این دو جمله را چگونه تفسیر میکنید؟ به نظر من شما میخواهید تا تنور داغ است نانتان را بچسبانید و گروبی را به رهبری برسانید و باقی قضایا.اینگونه را حل دادن زمانش گذشته است . مگر اینکه شماپیروزی را تنها درفاز نظامی ببینندو فرمانبری بی چون و چرا از رهبر جنبش و دستور بگیرو ببند و آن قضایا.راستش ما مار گزیده ایم و از ریسمان سیاه و سفید میترسیم. هم حکومت شاه مدرن و امروزی را دیده ایم هم حکومت شیخ سنتی را دیگر بسمان است والا.

ناشناس گفت...

عقل هم که دست و پاگیر است.

Dalghak.Irani گفت...

او خوانندۀ "ناشناس" که کامن "سندزدن" را گذاشته بود ومن هم پاسخ دادم. امروز صبح کامنمت دوی را هم لطف کرده بود که محتوایش مربوط بهمان بحث پیشین بود. من هم بخیال خودم کامنت ایشان را سرصبح زودخواب آلود لندن تأیید کردم که سرفرصت بیایم وبه ایشان جواب بدهم. جواب منظورم بهانه برای مباحثه ودانایی دوطرفۀ بیشتراست ونه روکم کنی.
متأسفانه اما اینک هرچه گشتم ازکامنت ایشان خبری نبود گویا من خواب آلوده وچشمان ضعیف کامنت ایشان را حذف کرده ام. لذا ضمن پوزش عمیق ازاین اشتباه دقیق ازمحضرشان؛ تقاضا می کنم درصورت صلاحدید کامنت را تجدید یا کامنت مجددی بفرستند تا ازشرمندگی خلاص شوم. مرسی وسلام. یا....هو

ناشناس گفت...

سلام من همون ناشناس کامنت گمشده ام. از اینکه خواب سحرگاهیتان را آشفته کردم از ته دل متاسفم. خودم کشته مرده خواب سحرگاه هستم گذشتن از آن برایم شکنجه است . یکی از دلاین بیزاریم از اسلام در دوران نو جوانی همین بیدار کردنم برای نماز صبح بود .... حالا بگذریم در آن کامنت گمشده نوشته بودم که من اتهامی به شما نزدم خودتان نوشته بودید باید سندرهبری جنبش را به نام کروبی زد و سپس گوش به فرمانش بود.برداشت خودتان از این دو جمله چیست؟ آنهم در آخرین پاراگراف و بعنوان نتیجه آن صغرا و کبرا که چیده اید؟ما مار گزیده ایم از ریسمان سیاه و سفید میترسیم و حق هم داریم ار طول صد سال مبارزه برای آزادی پنج پادشاه دو آیت الاه به ما و قانون خودشان خیانت کردند.اما کروبی با همه احترامی که این روزها بر می انگیزد به این قانون اساسی و ولایت فقیه (گیرم منهای مطلق و شورای نگهبان) اعتقاد داردو گزینه مناسبی نه برای نسل جوان نه حتی نسلی که انقلاب کرد نیست .در این باره سخن بسیار است که دراین نوشته نمی گنجد.

Dalghak.Irani گفت...

سلام وتشکربخاطررهاندنم از شرمساری حذف اتفاقی کامنت جنابعالی.
بااین اتفاقی که افتاد وبه یک رفت وبرگشت اضافی بین من وشما انجامید، من دیگر از آن حس شمشیرازروبستن برای شما کاملاً خالی شده ام وقادربه جواب تند وتیز نیستم. باخودم فکرمی کنم که اگرما همیشه کمی بردباری بکنیم ودرفضایی آرام با همدیگر گفتگو کنیم چقدرمی تواند مفید باشد برای تفاهم بیشتر.
القصه نظر من درمقاله این است که رهبری از جنس فرماندهی واجراست وهمانطور که نمی شود به سربازان اجازه داد درهنگام صدورحمله ویورش بدشمن تازه بحث اقناعی را شروع کنند دریک حرکت جمعی اجتماعی هم همۀ تمهیدات چانه زنی واقناع باید ازقبل حل وفصل شود نه درهنگام مواجهه با رژیم درخیابان. البته همانطورکه فرمودید باید فضا وزمان مناسب تری باشد برای ریزشدن. فقط این نکته مفید خواهدبود که نوشته های من خیلی به قانون صغرا کبرا واول وآخرجواب نمی دهد وهربندش برای خودش قصه ای ساز می کند. مرسی ویا...هو