۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

.......................!



The love letter

برای شما که درایران "عشق" آغازدرمان است.
برای شما که درغربت "عشق" آخرچاره!
"آدینه"


پی نگار:




سیاست بدون "رنگ" یعنی همین کثافتی که گرفتارش هستیم سی ساله!

پی نوشت بعدی:
اگرکودک درونت را کشتی متأسفم. پس تابیداری مجددش بروسراغ
"تقدم لیبرالیسم بردموکراسی"
هنوزهم...!
.................................................
توضیح:
"یک توصیه برای امروز" تیترخوبی نبود پس گرفتم.

۴ نظر:

Hel. گفت...

:)

ناشناس گفت...

هنوز هم...... شاید اما خود شما هم حتمن سایه ی دیواری را که (اینبار مدل کاپیتالیستی اش) داردسقوط میکند دیده اید. با همه ی بدهی هایش (ببخشید دارایی هایش) !
و اینبار هم اول توی سر فقیرانش خراب میشود، همان پنجاه میلیونی که هنوز هم بیمه درمانی ندارند، و دولتشان رکورد دار جنایتهای جنگی است. اتمی، اورانیومی، شیمیایی، سوزاننده ... خدایا اینها چقدر فکر کرده اند که از چه راههایی و چگونه میتوان نابود کرد . اینها دارند انسانیت را نابود میکنند. نباید از خود بپرسیم که چرا یک کشور باید سالی هزارو پانصد میلیارد دلار کاغذ اضافی چاپ کند. هزینه اش را چه کسانی و یا ملتهایی میدهند؟
برزو

Dalghak.Irani گفت...

دوست غریب. وبرزوی عزیز. ای یار/ ای وفادار/ای جان/ای متغصب تراز برژنف/ ای بی رحم تر ازاستالین/ای مرگ برکاپیتالیسم/ای رؤیای گرسنگان/ ای آب نبات!
من چه تقصیری دارم آخر که این غرب پناه داده بمن وتو ازدست ظلم وستم دوستان تو ودشمنان من درایران مان به پیشتازی آمریکای امپریالیست کاپیتالیست 1500 میلیارددلار کاغذ اضافی - خدا وکیلی با هررمز رفتم سراغ این قسمت نشد رمزگشایی کنم که یعنی چه- چاپ می کند. ای خدا یکی بیاید ومرا ازدست محبت این دوست مجازی ولی واقعی تراز واقعی نجات بدهد.
برزوجان عزیزم این وبلاگ مرا اگر روزی چندین کلیک خودت را حذف کنیم مگر چندنفر می خوانند که من بتوانم به فروپاشی این بار کاپیتالیسم آرزوی تو کمک کنم.
ولی باشد من به همۀ آنانی که دستی درکلنگ زنی دارند سفارش، خواهش وحکم می کنم که نوبتی هم باشد نوبت فروپاشی کاپیتالیسم است ودرنگ نکنید وقبل از آمدن ماه حرام وروزه وکم شدن قوت نفسانی تان کار این آخرین دیواررا یک سره کنید که بماند احمدی نژاد وطویله اش وخودمان را مفت ومجانی ببندیم به آخور ولایت امام غایب حضرت اجل محموداحمدی نژاد دامة افاضانه. ولی یادت باشد یاران امام فقط 313 تا-تا-بیشترنیستند نکند احمدی مارا معرفی نکند ودماغ سوخته می خریم. - یک وقت جایی نشینی حرف گل نینداخته بگویی: تحلیل دادم این هوا ودلقک جواب نداشت زد به حرفه اش لودگی. چون من تکذیب می کنم وبه دوستانت می گویم که اگر برزو خودش توانست از نوشته هایش بغیرازعشق چپ ارتدکس سابق بودن مطلب قابل بیانی دربیاورد من هم می توانستم.
واما جدی می گویم اگر شما هم همت کنی ویک وبلاگ راه بیندازی مثل من- دست وپاچلفتی وپیر هم که نیستی-می توانیم بعنوان نمایندگان بی جیره مواجب بلوک های سیاسی جنگ سرد قدیم سردنیا را گرم کنیم که همه اش نپرند بهم بخاطر گازهای گلخانه ای. چون اینجوری اذیت می شوی که دوست داری نظریاتت رابحث کنی وبعیرازمن هم کسی دم پرت نمیآید. من هم واقعاً یک آدم عادی ودلی وحسی وذوقی هستم ونه بعمق اندیشۀ شما سیاسی وجدی. می بینی که مثل بندتنبان کوتاه تاولم می کنی میروم سراغ هنر وادبیات وسینماو...آخیش دلم تنگ شد برای یک تئاتردرسالن چارسوی تئاتر شهرتهران. بغض کردم الان است که اشکم بریزد واگربریزد یک ذره دوذره نمی ریزد. که می ترسم کیبورد ومانیتورم رابسوزاند.......
یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک نازنین،
ای عزیز همه، آخر چرا باید اشک بریزی، تامل کن تا شاید من حقیر و یا بقول شما چپ ارتدکس شکست خورده و خاک بر سر شده توضیح بدهم:
هزارو پانصد میلیار دلار اختلاف توازن بودجه آمریکاست برای امسال، یعنی هزارو پانصد میلیارد دلار کسری بودجه است.
تولید ثروت منهای هزینه های کشور مساوی است با مازاد.
تولید کم منهای هزینه بالا مساوی است با برداشت از حساب کسری بودجه، و در اینجا چون پس اندازی موجود نیست این کسری بودجه به حساب بدهیهای قبلی (حدود سیزده هزار میلیاد دلار) اضافه میشود.
بالانس اینکار با چاپ دلارهای جدید که در همه دنیا یافت میشود انجام میگیرد. (دستبرد به اعتبار دلار) حالا این کسری بودجه که هرسال دارد بیشتر میشود ابتدا به افت ارزش دلار و در ادامه به سقوط دلار منجر خواهد شد.
این فقط یک فرضیه است که برزوی چپ و چولقه آنرا از معروفترین سرمایه دار و سرمایه گزار غرب آقای warren Buffet نقل میکند.

این حقیر در قدرت خارقالاده شما در تحلیل و نگارش هیچ شکی ندارم، و از آنجاست این مزاحمتها و دل بستگی به این وبلاگ، اما اگر ما مهاجران که در مهد دمکراسی و لیبرالیسم قلت میزنیم، نتوانیم نقد کنیم و انتقاد بپذیریم، بازآینده ی ما همان میشود که تا به حال بوده.
انتقاد ارزش است و اگر همه از ما تعریف کنند و به به و چه چه بگویند و یرادهایمانرا نگویند، به خلسه خواهیم افتاد و به مغزمان فشار نمیآوریم برای یافتن راهی جامع در برون رفت از این (بقول شما ) کثافات !
مرسی که این آواره بی خانمان را راه میدهید گاه بیاید دستهایش را گرم کند و گاه فنجانی چای تازه دم.
برزو