۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

بوقرآن حقی/بوبالام اُلسون!



به مناسبت راه اندازی با عجلۀ تلویزیون اینترنتی "جرس"(رسا) وآرزوی کامیابی برای کوهی که موش زایید بالاخره- چه انتظاراتی داشتیم ازآن همه بروعقب بیا جلو یک ساله که حداقلش تلویزیون ماهواره ای قابل دسترسی برای داخل ایران بود وحدوسطش تلویزیونی با قابلیت های رقابت نسبی با سیمای حکومت درداخل- مطلب پروپیما نی نوشتم درباب ذم "مدح استقلال سیاسی" ولی سکندری خوردم روی کیبورد وهمۀ نوشته پاک شد وهمۀ نشئگی ترک سیگار چهارماهه تبدیل بخماری شد ودیگر حوصله ونیروبرای دوباره نوشتن نداشتم؛ بنابراین تصمیم گرفتم که صبح یکشنبه ای همین نان درسبد اشتها آور "سالوادوردالی"یگانه را تقدیم محضرتان کنم وتعهد بدهم که سرفرصت آن مطلب "استقلال سیاسی بهانه ای برای سیاستمداران فریبکار وملت های بی عرضه وتنبل" را مجدداً بنویسم.

2- از آن نوشته می خواستم این نتیجه را بگیرم که این سینه به تنور استقلال چسباندن فعالان سیاسی واجتماعی درخارج ازایران آنهم مختص نمایش کمک مالی نگرفتن از دولت ها وملت های خارجی؛ دیگر خیلی لوس وبی مزه وتابلو شده، ودارد می رود که مصداق "ازقضا سرکنگبین صفرا فزود" بشود.
پدرجان عوض اینکه بفکرتولید برنامه وفکر وایده وپیشنهاد و... باشید که مخاطبان را راضی کنید که به حرفهایتان وبرنامه هایتان توجه کنند؛ به رسم وقول ما ترکها یک جلد قرآن برداشته اید همراه وفرزندتان راهم بغل کرده اید ودرکوی وبرزن راه افتاده اید که "بوقران حقی/ بو بالام اُلسون" ما ازنظر مالی مستقل هستیم وازهیچ دولت وملتی بغیراز شماهموطنان-یک مشت مجیز نچسب حال بهم زن هم بار آن ها- کمک نمی گیریم.

3- می خواستم به این غول های روشنفکری وسیاست ایرانی بگویم که مردم قبل از اینکه به منابع تأمین مالی شما توجه کنند واهمیت بدهند به حرف وبرنامه وعملکرد شما نگاه می کنند. اگرهم این همه زورمی زنید که مثلاً به حسین شریعتمداری ثابت کنید که مستقل هستید پس اصلاً چرا می خواهید مبارزه کنید وخودتان را بزحمت می اندازید. اگر بخواهید کاررسانه ای تأثیر گذاربکنید بدون بودجه های کلان واز منابع مطمئن ممکن نیست واگر گمان می کنید که کار کوچک وناقص مستقل بهترازکاردرست وپیمان وبادریافت کمک ازمنابع مالی مشخص است؛ قطعاً اشتباه می کنید.
والبته بدترین صورت وقتی است که بدلیل عدم اعتبارخودتان و طرح هایتان هیچ شخصیت حقیقی وحقوقی اعم ازداخلی یا خارجی حاضربه کمک نشود وشما این ناتوانی را استقلال جاربزنید وپزبدهید. یا نه؛ کمک ها را زیرمیزی بگیرید ودرروی صحنه خودتان را مستقل قسم بخورید.

4- مشکل ما با آخوند های حاکم مگر غیرازاین است که حاضربه پذیرش گزارۀ بسیط "ماشهادت می دهیم که دنیا عوض شده است" نیستند! بدتراز آن ها که شما مخالفان آن ها هستید؛ چرا که قبول نمی کنید دنیا دنیای همبستگی ها، وابستگی ها، تعامل ها، بده بستان ها وبردبردهاست. وآن عصر"امپریالیسم جهانخوار" و "خلق های مستقل جهان" و "یک کله پرازدیالکتیک + یک اسلحه پرازفشنگ" چپ دیرزمانی است مرده؛ واین نسلی که شما به صدای آنان بسمت قدرت خیزبرداشته اید این تغییر را می دانند وقبول دارند. یا...هو

5- ولی خودمانیم خودش شد یک مقاله درپایان. پس نوش جان. یاد بحث شیرین "فارسی وان" افتادم بی موقع وملتی که سؤال نمی کنند. ولش کن می روم بخوابم.

ترجمۀ عنوان:سوگندبه قران وجان فرزند. معنی تحتاللفظی می شود: بحقّ این قرآن و این بچه ام بمیره!









هیچ نظری موجود نیست: