۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

اپوزیسیون واتحاد!


این روزها بازهم مرثیه ها ونوحه ها بویژه دربین اپوزیسیون جمهوری اسلامی درخارج ازکشورراه افتاده ودوستان هرکدام ضمن زنهاربه بقیه برای پرهیزازاین تفرقۀ خانمان برانداز وحکومت اسلامی نجات ده؛ همه، همه را دعوت به اتحاد واتفاق ووحدت کلمه! می کنند. لذا من هم برآن شدم که نظرم را بشما بگویم:

1- سی سال بود که اپوزیسیون جمهوری اسلامی درخارج ازکشور متفرق وازهم گسیخته وبرعلیه یکدیگرودشمن خونی همدیگربودند. تااینکه درداخل ایران حوادث طوری رقم خورد که بخشی ازطبقۀ متوسط همیشه ناراضی به هدایت هواداران "اسلام رحمانی!" برعلیه سردمداران وهواخواهان "اسلام شیطانی!" شوریدند.- یادم باشد راجع به این "دین رحمانی - دین شیطانی" هم چیزی بگویم- وهمۀ اپوزیسیون سی سالۀ جمهوری اسلامی بدون برگزاری کنفرانس وسمینار ودعوت - یا به دعوت گروه سه نفرۀ x [حالا برعکس] یا به میزبانی گروه چهارنفرۀ y -وبی پرسشی وچانه ای وقراری متفق شدند برامرواقع(جنبشی که بالفعل بود).

2- واینک که امرواقع(جنبش) تمام شده است -مهمترین یکی ازدلایلش هم اینکه اپوزیسیون خارج ازایران مجدداً صداهای دلخراش سازهای ناکوکش را می شنود- بازپندواندرز ونصیحت و...تانزدیک فضیحت بالا گرفته است که "بیایید بهم دیگرگیرندهیم واتحادمان راحفظ کنیم وایران را نجات بدهیم و...". درحالی که این طبیعی نیست که کسی بیاید وبرقبری که دیگر مرده ای درآن نیست وفقط با اتکاءبه وعدۀ رفیق رندی که قول می دهد یک مرده ای پیداخواهدشد ، کی!" گریه کند.
مطمئن باشیم که بمحض آبستنی مجدد ایران خانم نازنین برای بدنیا آوردن یک فرزند ازجنس دنیا وحکومت عرفی- ونه تمام آرزوهای بشر تا یوم القیامه که شما انتظاردارید ازیک جنبش مسالمت جو-وقبل از جشن میلاد وختنه سوران و...هرمراسم دیگری؛ بازهم همۀ تفرقه ها التیام خواهد یافت ونگرانی های شما پایان.

3- واما اگر هنوز براین خیالیم که؛ دورهم جمع می شویم ونیروی متحدی می شویم وهواداران مان را بسیج می کنیم ومانورهایی راه می اندازیم درخارج ازکشور، هم برای نشان دادن قدرت مان به آخوندهای حاکم وهم کسب مشروعیت درنزد جهانیان وهم وادارکردن قدرت های بزرگ ومسلط به حمایت مادی ومعنوی و...خب باشیم. خیال که عیبی ندارد. حتی توهم هم ممنوع نیست؛ وما می توانیم هرکاری دلمان خواست بکنیم الا اینکه واقعیت را نمی توانیم تغییربدهیم.

4- روزی که یکی از سیاسیون(حقیقی یا حقوقی) خارج ازکشورتوانست ادعا بکند که قادراست با یک فراخوان ساده 500 نفر ایرانی- منظورم دقیقاً انسان است ونه ربات وچریک- ازحداقل 1000000 نفرایرانی ساکن دریکی از شهرهای عمدۀ کشورهای غربی را به میدانی درشهر بیاورد وبرای آنان یک ساعت سخنرانی کند وادعایش را بالفعل هم بکند؛ دیگر نیازی به التماس والتجاء برای وحدت نمی ماند. چون که همۀ سیاسیون مدعی دیگر با افتخار وبدون قید وشرط زیرعلم این سیاستمدارتوانا وحدت می کنند.

5- متأسفانه با روش ناجوانمردانه ای که جمهوری اسلامی دارد؛ ومثل رژیم های توتالیتر؛ درس آموخته های علوم انسانی، ودر رأس همه روزنامه نگاران را، اگرزندانی نکند ونکشد فراری می دهد به خارج، وخوشبخت ترین آنان موفق به سکونت درغرب می شوند؛ که بغیراز تعداد بسیارمعدودی اغلب این تبعیدیان وآوارگان کاری جزروزنامه نویسی متوسط وآنهم فقط به زبان فارسی ومربوط به ایران راندارند؛ وحق ونیازدارند که همه بتوانند بنویسند ودرآمد بخورونمیری کسب کنند تا بتوانند زندگی کنند.
لذا اگراین اختلافات ودعواها نباشد معلوم نیست که این تعداد روزنامه نگار- تازه وبلاگ هارا حساب نکردم- باید راجع به چه بنویسند؟- چون نوشتن ازجمهوری اسلامی تاجنبش بعدی مشتری نخواهدداشت . زیرا که اخبار ایران سی سال است که درهمان جملۀ ابتدایی فریز شده است: "دین نمی تواند دنیای جدید رااداره کند"-بفیه اش دیگر شرووراست وقابل تحمل نیست. .یا...هو

پ ن:
تأکید همیشگی ام یادم رفت: نیاز به وحدت هم ازجنس حس است.

هیچ نظری موجود نیست: