۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

خب مثال چندم!


1- خب مثال اول:

حبیب الله عسگر اولادی مسلمان ودرپی موج اعتراض کهنه پرستان "پاک ِدامن!" به موضع گیری های اخیر احمدی نژاد درمورد حجاب وکراوات"(تغییرات شکلی واجب ترازنان شب برای مدرن شدن جامعۀ ایران بعنوان اصلی ترین گام اصلاحی) وبه تلافی سخت گیری مالیاتی دولت به بازارسنتی؛ نامه ای به احمدی نژاد نوشته ودرآن اورا ازغره شدن به رأی ملت زنهارداده وتصریح درتلویح ِتهدید کرده است که:"کجا چنین شتابان!"


اینک من وشما واوی اصلاح طلب تکلیف مان چیست با نامۀ سرگشادۀ این وزیر بازرگانی میرحسین موسوی عاجز از ادارۀ یک نانوایی؟- تعبیر از امام خمینی-به احمدی نژاد دروغ گووهرچه بد وبیراه که بلدیم!

آیا خودمان تظاهرات خودجوش راه بیندازیم وضمن درخواست از همۀ سبز های عالم درپشتیبانی از نامۀ گهربار این پیرمسلمان "پاک ِ دست" به رییس جمهور تحمیلی وزشت و"هرکی غیرازاحمدی" ودرخواست از مهندس موسوی که ضمن استقبال از این قبیل نامه های راه گشا وپوشش خبراول به آن درسایت کلمه وصدوریک بیانیۀ پشتیبانی از نامۀ برادرمبارز عسگر اولادی به جنبش سبزغنا وعمق وگسترۀ بیشتری بدهند؟- آخیش نفسم گرفت تانوشتم خواندنش که عذاب دوباره است. معذرت می خواهم- یانه سکوت کنیم ومنفعل منتظر باشیم وببینیم این کنش واکنش های جناح رقیب کی باعث می شود دست به یقه بشوند ولاجرم برای دست به یقه شدن هردونفر ازروی صندلی های ریاست شان بلند بشوند تا ازفرصت استفاده کنیم وباسن مبارک مان دمی بیاساید!


2- خب مثال دوم:

امریکائی ها برسر ماجرای شهرام امیری یکی از آن حماقت های نه چندان کم شان را تمام وکمال انجام دادند وچون دروغ ذاتی ِفرهنگ شان نیست نتوانستند موضوع را جمع کنند ومعلوم شد که این ماجرا را ازهرطرفش فوت کنی بردجمهوری اسلامی صدایی است که باید گوشت را بشنیدنش تمکین بدهی- یعنی تا حد فروکردن تا اعماق وبالذت!- ومنتظر باشی تا شاید با فاصله ای بی ربط ِزمانی سه زندانی امریکایی درایران را درامریکا ببینی وعلت نشت دادن شهرام امیری ازهنگام بازدید مادران امریکایی از بچه هایشان درتهران را به پاسخ نصفه ونیمه برسی- حماقت اولیۀ امریکایی سرجایش هست-


اینک من وتو واوی اصلاح طلب تکلیف مان چیست؟ انفعال دوم! خب توی خیابان که نیستیم، توی اینترنت که فقط دشنام می نویسیم: یعنی فقط بی تربیت ها مانده ایم. هرچه هم آگاهی می دهیم درحلقه های هنری وسبز و محل وخانواده ودوست ورفیق وپسرخاله و...چه شود! که بدبختانه آن ها جلوتر وبهتر از ما ازوضع موجود ناراضی(آگاه) هسنتند. پس مجبوریم یک موضعی بگیریم برای خالی نبودن عریضه حداقل:


آیا بگوییم همۀ این دروغ ها وتبلیغات منفعل زورکی که امریکایی ها راه انداختند بعدازاین رسوایی اطلاعاتی -تا جایی که حتی به تنها برنامۀ فارسی زبان موفق عمررسانه ایشان (پارازیت) که موردپسند بخشی از جوانان ایرانی است هم رحم نکردند با آن شبیه سازی های فراترازمسخره- به به وچه چه!

ودولت احمدی نژاد دروغ می گوید!-63 درصدت کو- وتازه؛ عرق ملی ومنافع ملی چه می شود!

یانه بیاییم وبپیوندیم به کاروان تبلیغات "ازقشقاوی تا شب خوابی" ِصدا وسیما وازاین طرف به به وچه چه و... این هم که نقض غرض است.


3- خب مثال سوم:

هردولت وحکومتی دردنیا بنا به مصالح ومنافع ملی کشور خودش بده بستان های خارج ازقوارۀ روی میزی وزیر میزی دارد با دولت ها وحکومت های همسوودوست؛ ویا حتی گروه ها وگروهک های همسو ودوست. مثل کمک هایی که دولت امریکا می کند به خیلی ها که در کوتاه یا بلند مدت بنفع اوضاع مورد دلخواه امریکا نتیجه بدهد. یا مثل شاه سابق ایران که بدون چشم داشت نفع سیاسی خاص وفقط برای تثبیت عاطفۀ شیعیان، کمک های بسیار وارزشمندی را به شیعیان جنوب لبنان می کرد و یا....تا برسیم به حاکمان جمهوری اسلامی ودولت فعلی ایران ورفتارهای مشابه...


اینک من وتو واوی اصلاح طلب تکلیف مان چیست؟ سکوت کنیم. تأیید کنیم یا تکذیب کنیم. وچگونه منطق پشتیبانی کننده واقناعی هوادارانمان را تمهید کنیم که جرا سکوت، تأیید یا تکذیب کردیم. که درمثال های قبلی دیدیم نشدنی است. واز این "خب مثال چندم" ها خیلی زیاد است.


این جاست که من می گویم یک جنبش وقتی به مرحلۀ پروژه وسیاسی شدن رسید وارد خیابان می شود. هنگامی که جنبش وارد خیابان شد نظم مستقر دچار فرسایش وضعف می شود. ووقتی نظم مستقر ترک خورد هیچ کدام از مثال های "خب مثال چندم" های بالا موضوعیت پیدا نمی کند چون که جنبش درخیابان خودش به اندازۀ کافی نیروی پیش برنده وپوششی دارد که نیازی به موضع گیری سیاسی دربرابر رژیم درحال سقوط یا مواجه باچالش جدی نداشته باشد. ولی جنبش در خانه که به آن جنبش درپستو هم می گویند نمی تواند ونباید یک حرکت سیاسی باشد که هرروز مجبور از موضع گیری های برله یا علیه سیاست های داخلی وخارجی باشد ومن خیلی چیزها می گویم! کیست که گوش کند!

ومن می گویم که ماآزادی های اجتماعی وموافق دنیای مدرن ودرحد پذیرش عرف غالب جامعه- یک گام بجلو ونه بیشترمثل حماقت شاه-می خواهیم وکاری هم به سیاست های موفق وناموفق حکومت نداریم. بنابراین حرف وعمل ورفتار هرشخصیت حقیقی یا حقوقی، خواسته یا ناخواسته، عمدی یا سهوی و...به گشودگی یک منفذ باریک بسوی فضای تنفسی مردم ما- بااولویت جوانان- جهت گیری داشته باشد؛ مورد تأیید، پشتیبانی واستقبال ما خواهد بود ودرغیر این صورت نه!


بعبارت دقیق تر اینکه: اگر حکومت جمهوری اسلامی همۀ دنیارا هم راضی کند، همۀ پول هایمان را هم برای خودمان خرج کند،باهمۀ کشورهای دنیا رابطۀ خوب ودوستانه داشته باشد و... حتی از خدا هم نامۀ کتبی بیاورد که هیچ عیبی ندارد، ولی درداخل ایران، ما برای آزاد زندگی کردن درسبک وسیاق زندگی شخصی خودمان مجاز نباشیم؛ ما آن حاکمان را نمی خواهیم. – البته که درواقعیت انضمامی چنین سناریویی محال است ولی من کاریکاتورش کردم که هم درد اصلی کشورم را دقیق بشوم وهم بگویم که با سناریوی جنبش سیاسی توسط هرکس؛ و دراین مقطع بدون جنبش هرامیدی به پیشرفت خطای مطلق است- یا...هو

هیچ نظری موجود نیست: