۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

من واحمدی نژاد ومعمر قذافی!


از وقتی که محمود احمدی نژاد اعلان کرده است که از منتقدین اش – او آنان را تخریب گر نامیده- شکایت می کند؛ دست ودل من هم لرزیده ودیگر قادر نیستم وجوه منفی شخصیت حقیقی ایشان را مورد تدقیق قرار بدهم. پس ناچار به روال واسلوب دیگری که از قضا بسیار هم به واقعیت نزدیک تر است متوسل می شوم تا در معرفی اولین پدیدۀ قرن بیست ویکم میلادی سهامدار نخستین باشم. با این توضیح ضروری که در قرن بیستم میلادی دو نفر پدیدۀ از نوع دکتر احمدی نژاد ظهور کرده اندو هنوز ادامه دارند: آن دو نفر نیزعبارتند از"معمر قذافی"رهبرخود خوانده ومادام العمرکشورلیبی وشخص خود من!

پر واضح است که به دلیل شباهت نعل بالنعل خود ناشناس ومهجور مانده ام با این دوپدیدۀ عالم سیاست؛ من "اصلح"ترین فرد هم باشم جهت معرفی این دو گانۀ شگفت انگیز(قذافی واحمدی نژاد) از سه گانۀ خودمان!


1- اولین ویژگی من واحمدی نژاد ومعمر قذافی این است که هر اتفاق کوچک وبزرگی در دور ونزدیک جهان هستی بیافتد؛ واعم از مثبت یا منفی ارتباط بی برو برگردی با ما دارد. بدین معنی که رویدادهای مثبت ناشی ازتوجه جهانیان به دکترین ماست؛ واتفاقات منفی در جهت تخریب دکترین ما وجلوگیری از سعادت بشر! مثال را از خودم می آورم وشما تعمیم بدهید: من از ترس تعقیب بچه هایم بمناسبت وعده های محقق نشدۀ مسئولیت پدریم در غاری دور دست پنهان شده ام. وبه لطف پنجرۀ مجازی عباس عبدی چند کامنت بی سر وته! منتشر کرده ام. اینک تا کوچک ترین خبری می شود می گویم " با من بود ها!" ویا می ترسم ویا خوشحال می شوم. وآخرین نمونه اش هم همین تهدید احمدی نژاد است که من مطمئن شده ام که موضوع شکایتش قطعاً من ونوشته هایم است! در حالی که تنها دو نفر تاکنون همین چند کامنت مرا دیده اند که اولی آقای امید نام بوده است بروایت کامنت هایش که چیزی دستگیرش نشده ودومی فردی ناشناس بوده که بمن گفته" زرنزن"!


2- دومین ویژگی ما سه نفر این است که"فاجعه"را قبل از وقوع انکار می کنیم وبعداز وقوع فاجعه نیز ماهم نخواهیم بود که مورد پرسش قرار بگیریم. چون که فاجعه به پدیدۀ طبیعی یا مصنوعی ویرانگری گفته می شود که فقط بعد از وقوع قابل نام گذاری است مثل سیل وزلزله وجنگ و آتش سوزی وطوفان وسونامی و...و ماسه نفر! [دوباره بخوان. "فاجعه": مثل سیل وزلزله وجنگ وآتش سوزی وطوفان وسونامی و...ومن واحمدی نژادومعمر قذافی]

معمر قذافی سالها دنیا را سر کار گذاشت وچوب توی آستین هر صغیر وکبیری کرد وفقط هنگامی کمی کوتاه آمد که پناهگاه های شخصی والترامدرنش بمباران محدود شد. اینکه احمدی نژاد هم باد درغبغب می اندازد ومی گوید: گفتند جنگ می شود ولی من گفتم نمی شود ومی بینید که به ایران حمله نشد! خب این جملۀ شمارا هم مجاب می کند. چون که اگرفاجعۀ جنگ پیش می آمد نه از تاک نشان بود ونه از تاک نشان!


3- ویژگی سوم ما پدیده ها یک ویژگی پیامبرانه هم است. وآن این است که ما باید اول ظهور کنیم بعد کتاب بنویسیم یا برای مان بنویسند ودرست در تضاد با فیلسوفان که اول کتاب می نویسند وبعد حضور پیدا می کنند . هم معمر قذافی وهم احمدی نژاد وقبل از ظهورشان یک خط نوشته در جایی ثبت نکرده اند. در حا لیکه قذافی بعد از ظهور کتاب آسمانی اش"کتاب سبز" را منتشر کرده که مثل همۀ کتاب های از این دست یک راهنمای عمل گنگ است وبعلاوۀ میلیونها کلمه وصفحه وکتاب که از افاضات گهر بارش وتوسط پیروان واصحابش منتشر شده است. البته که احمدی نژاد هم کم نیاورده ودهها کتاب ساخته شده از حتی عطسه هایش بالفعل وبالقوه است وشما شک نکنید که در آیندۀ نزدیک دکترینش هم که کتابی حداکثر چند ده صفحه ای وگنگ وهرکسی از ظن خویش شد یار من خواهد بود به زیور چاپ وانتشارآراسته خواهد شد. البته من که هنوز ظهور نکرده ام!


4- ویژگی دیگر ما سه پدیده مربوط است به طبع شیر خشتی ما! ما پدیده ها از گهواره تا گور انقلابی هستیم وچون انقلابی آدم می تواند مجموعۀ کاملی از تضادها رابا اضافه کردن"ضرورت انقلابی" توجیه وتفسیر وتحمیل کند لذا کسی را یارای آن نخواهد بود که از ما ایراد واشکال بگیردکه چرا ما همانقدر چپ هستیم که راست، همانقدر کاپیتالیست هستیم که سوسیالیست، همانقدرمذهبی هستیم که لائیک، همانقدرروحانی هستیم که ضد روحانی، همانقدر اسرائیلی هستیم که ضد اسرائیل، همانقدر توده هستیم که نخبه، همانقدر خشن هستیم که مهربان،همانقدر مدرن هستیم که سنتی،همانقدر امریکایی هستیم که ضدامریکا، همانقدرجدی هستیم که مسخره، همانقدرراستگو هستیم که دروغ گو، همانقدردوست هستیم که دشمن، همانقدر سرکش هستیم که تسلیم، همانقدر سیر هستیم که گرسنه، همانقدر عقیده داریم که عقده، همانقدر صلح دوست هستیم که جنگ طلب، همانقدرسازش ناپذیر هستیم که سازش کار، همانقدرآزاده هستیم که مستبد،همانقدر رادیکال هستیم که محافظه کار، همانقدرخاکی هستیم که جاه طلب، همانقدرقوی هستیم که ذلیل، همانقدرماده هستیم که معنا و...همانقدر انقلابی هستیم که انقلابی. آری رفقا ما انقلابی هستیم وهماره در حال بازگشت به ارزش های انقلاب! وارزش های انقلاب هم یعنی گربۀمرتضی علی. مسیر پنجاه سالۀ لیبی همانقدر گره گشا بوده که مسیر سی سالۀ ما. واحمدی نژاد همانقدر پیامبر است که قذافی. من هم که هنوز ظهور نکرده ام.


5- ویژگی بسیار مهم ودیگر ماپدیده های قرون در این است که ما از منظر نگاه دیگری وبیرونی- البته از سوی اندیشه ورزان، سیاستمداران و...- با حضرت"دن کیشوت"قهرمان افسانه ای، معروف وخیال پردازشاهکار"سروانتس" اسپانیایی برابر دانسته می شویم! ولی این یک اشتباه عمده وکلیدی از سوی عقلای قوم است: درست است که ما در رفتار وکردار وپنداروگفتاردقیقاً بیشتر از دن کیشوت عزیزوترحم بر انگیزو مسخره! متوهم وتفاوت خواه هستیم؛ اما- واین اما خیلی مهم است-ما پدیده ها مثل دن کیشوت یک شخصیت از ابتدا لورفته نیستیم. به این معنی که دن کیشوت در قضاوت عامی ونخبه یک تصویر مشترک دارد؛ در حالیکه ما هر چقدر درنگاه نخبگان تصویر درمانده ومضحکی داریم ولیکن در نگاه وقضاوت عوام تصویر محبوب وحتی قهرمان واقعی داریم!


6- لذاست که اگر نخبگان بخواهند تصویر دقیق تری از ما داشته باشند تا بتوانند پتۀ مارا روی آب بیاندازند؛ بهترین نمونۀ قابل مقایسه قصۀ آشنا وجذاب"لی لی پوت"است: ما آدم کوتوله هایی هستیم که هم خودمان وهم همپالکی هایمان باور داریم که می توانیم به"گالیور"غلبه کنیم! ودر مقاطعی از زمان که"بوش ونفت وجنگ وسردر گمی غرب" دست به دست هم بدهند ما می توانیم با اتکا برسبکی وزن مان، تحرک فیزیکال مان، جدی گرفته نشدن مان و...بپریم پشت گالیوریا با قلقلک دادن اورا وادار به لی لی کنیم وحتی بیشتر وبهتر گالیور را با استفاده از نخ کوک به سکوی مجازات تخته بند کنیم وبه این ترتیب احساس پیروزی وهلهله کنیم.ولی این پایان ماجرا نیست چرا که کافی است "گالیور"از سر بسر گذاشته شدنش توسط ما کوتوله ها خسته شود وما را وتهدید ما را جدی بگیرد! در این حالت گالیور یک تکان مختصری به دست وپا وبدنش می دهد ودر طرفة العینی نخ ها را پاره کرده وهمۀ ما کوتوله هارا نابود می کند! داستان مصور "لی لی پوت" در دسترس است برای علاقه مندانی که می خواهند پایان همیشگی این افسانۀ زیبا رادر زیست بوم خود تجربه نکنند! یا...هو


قبل از متن خوانده شود:


این نوشته را هم ده روزقبل از انتخابات پارسال برای کمپین مهدی کروبی نوشته بودم. وبه سه دلیل بازنشرش کرده ام.

1- به احترام معدود سروران پی گیروبلاگم که دلم ریش می شود وقتی بیایند ومطلب تازه ای نبینند. وسلام به همه شان.

2-آشنا کردن خوانندگان وبلاگم با ژانر های متفاوتی از نوشتارهایم برای ایجاد تعادل وسرخوشی اولاً وپیشینۀ اندیشگی ام ثانیاً.

3- خب روال وبلاگم هم بوده بازنشر برخی نوشته های قبلی ودیده نشده ام. یک جور حاضری خوری فقرا که اسمش را می گذاریم: "شام سبک"

4- واینکه تعادلی هم برقرار بشود در تخصص احمدی نژادشناسی من ودوستان مطمئن بشوند که من عاشق وشیفتۀ هیچ آدم گنده ای-مقام گندگی دارد بازهم جدل نکن-نیستم ولی حاضرم کفش بدترین شان راجفت کنم اگر یک لبخند سراسری مجاز برای ایرانیان را مزد بدهند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

دلقك بزرگوار! قبول! پيامبري ظهور كرده به نام محمود احمدي نژاد!
تا آنجا كه يادم مي آيد پيامبر اسلام را به پيامبري قبول داري، و ايشان هم قويا تاكيد كرده اند آخرين پيامبري هستند كه كارش خواهد گرفت. اگر به اين حرف پيامبر اسلام هم ايمان داشته باشيم خيلي هم نبايد نگران زير و رو شدن عالم به دست امثال دكتر محمود احمدي نژاد و معمر قذافي (و شما! :) بود...